در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش اسمش این نیست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:58:26
امکان خرید پایان یافته
۰۵ تا ۲۲ آذر ۱۳۹۸
۱۷:۳۰  |  ۴۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
فاصله غریبگی و دوستی ما شاید یک ایستگاه باشد یا یک بازی، نمایشی از زیستمان در زمان و مکان، شاید هم فارغ از آن... رفتار هایی از جنس هم، از رنگ هم، تکراری تنها فرقش اینه که هرکسی فکر میکنه اسمش این نیست!

نکته: اجرا راس ساعت شروع میشود، و امکان ورود پس از شروع به هیچ وجه نیست، بنابراین ۱۵ دقیقه قبل در سالن حضور داشته باشید.لطفا با موبایل خاموش وارد سالن شوید.

رزرو تلفنی : ۰۹۳۷۹۴۲۲۶۹۲

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش اسمش این نیست / عکاس: پریچهر ژیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لطفا توجه کنید: اثری که باید بیشتر دیده شود!...
بیشتر مواقع ما هنر ششم را برای لحظاتی فراغت از دنیای واقعی انتخاب میکنیم، شاید برای نظاره کردن یک دنیای واقعی تر! به تماشای آن میپردازیم، در آن غوطه ور شده و زمانی که وارد آن میشویم، اینقدر دست و پا میزنیم که ناگهان به خود آمده و میبینیم در این مرداب دوست داشتنی و وسوسه انگیز فرو رفته ایم و دیگر هیچ گریز و پشت بند آن گزیری نیست.
شاید هم تمام موارد ذکر شده به آن شکلی که بیان شدند، نبودند، نیستند و نخواهند بود و اسمشان این نیست... اهمیتی ندارد که از کجا آمده اند، چه کسی روزی آن ها را نوشته است و اینکه چقدر تغییر داشته اند... اهمیت از آنجا حاصل میشود که شما روح را در قالب آن حس میکنید، چه فردی، چه جمعی، کاری که کمتر از دست کسی بر می آید و این معجزه در روزگار اندک نمایش های خوب، نمایشی است که اسمش هم این نیست.
بازیگران، این نیستند، کارگردان این نیست، بازی ها، دکور، دیالوگ ها و چه و چه، هیچکدام اسمشان این نیست، تمام آن ها گروهی واحد و یکدست را برای شگفت زده کردن، زبان به ستایش گشودن شما و تشویق حاصل از ایجاد حس خوب بعد از دیدن در شما، به نمایش میگذراند، به هر حال یک سال و دو ماه تمرین، چیزی نیست که هر کسی به آن تن دهد، گزاره ای که جای بسی تبریک به تمامی اعضا و تشویق ایستاده برای آن ها دارد. اثری قابل تحسین، میخکوب کننده و آشنا... بی نهایت آشنا. گویی اینجا دنیای قریب دیگری است و شما در حال دیدن صحنه ای از زندگی خود هستید، تنها تفاوتش این است که اسمش این نیست.
امتیاز من: ۵ از ۵
جناب موسوی کیانی بزرگوار، با عرض سلام و ادب. در اول لازمه تشکر کنم از بیان دیدگاهتون، برای بنده بسیار با ارزشه چرا که اعتقاد دارم مغایرت در نقطه نظرها هم باعث پویایی بحث میشه و هم بنده به نوبه خودم چیزی یاد میگیرم و درس پس میدم.
قسمت اول حرفتان درست است بله، چه بسا گروه های دیگه ای هم وجود داشتن که زمان زیادی گذاشته ولی فقط آب در هاون کوبیدن و نتیجه خوب و مطلوبی هم به مخاطب ارائه نداده اند، اما منظور بنده چیز دیگه ای بود، در جمله قبلم تاکید بر گروه بودن آن ها کردم، به نظرم یک نمایش خوب در اولویت اول قبل از هر چیز باید اعضای اون به اصطلاح «گروه» باشند نه صرفا چند نفر آدم که روی صحنه میان و میرن و دیالوگ میگن و نه خودشون میفهمن که چی میگن نه ما که مخاطب اون ها هستیم. چیزی که در این نمایش حس نمیشد و جدایی بین کاراکترها ها و بازیگرها وجود نداشت، اون ها از تیپ در اومده و هر کدوم نماد یک شخصیت شده بودن، در مرحله بالاتر این روح رو ما بین تمامی اعضا و شیمی اون ها حس میکنیم، بی شک این نتیجه تمرینات منسجم سخت و هر روزه بوده که شاکله و استخوان بندی این نمایش رو ساخته و نه تنها غیر متعارف نیست بلکه نتیجه اون رو در تک تک بازی ها و هماهنگی بین اون ها میبینین.
اما ... دیدن ادامه ›› در مورد پانتومیم، پیشنهاد میکنم باز هم به دیدن این نمایش برین و بار دیگه همون صحنه خسته کننده رو ببینین، اتفاقا به نظر بنده اوج «گروه بودن» ، هماهنگی و عدم گیجی بین بازیگرها رو این صحنه میرسونه، چه چیزی در این صحنه مشهوده؟ تکرار، تکرار، تکرار... یه دور باطل و تسلسلی که تا آخر ادامه داره، برگشتن زمان برای کاراکتر ها و تکرار روزمرگی ای که ما مشاهدش میکنیم، در آخر متنم گفتم انگار ما در حال دیدن صحنه ای از زندگی خودمون هستیم و بله تمام زندگی ما قرار نیست سرگرم کننده باشه، گاهی زندگی برای شما خسته کننده و وارد تسلسل میشه، ذهنیاتتون بهم میریزه و وارد چرخه تکرار میشین.یاد مثالی افتادم، کسی خودش رو میخراشه و شما بهش میگی: نکن! اون هم جواب میده تو متوجه نمیشی، تنها چیزی که برام مونده همینه، اتفاقا من میخوام این درد رو نشون بدم، این آزار و مازوخیسم رو به نمایش بذارم ولو اینکه اذیتت کنه چون هدفم در اینجا همینه. به نظرم نمایش به قصد و هدف خودش که همون تکرار و خسته کننده بودن (در این قسمت) رسیده و اتفاقا میخواد که شما رو خسته کنه تا اینبار جنبه ای از زندگی خودتون رو از دید سوم شخص نظاره کنین، گویی همه چیزم قرار نیست به یک روال باشه. حتی این رو میشه از انتخاب مواردی که برای پانتومیم در نظر گرفته شده فهمید (مثل همون بازی اسم و فامیل که شما هم اشاره کردین و غیرمتعارف بودن کلمات فریاد و طعنه ای هست برای ما مخاطبان) همه چیز در اینجا به شکل یک پانتومیم روزمره نیست ولی فرم آن روزمره هست و محتوای طعنه آمیز و روان پریشانه خودش رو در فرم روزمره و خسته کننده جا داده. جایی که ما فکر میکنیم میتونه پاشنه آشیل نمایش باشه برخلاف انتظار تیر دوشاخه تهمتن پلوانی شده که اسفندیار رویین تن رو از پا درمیاره.
در مورد اسم و فامیل هم گفتنی ها رو شما گفتین و بنده هم اشاره کوچیکی کردم و عرضی نیست و با شما هم عقیده ام.
تا خوب رو چی ببینین و عالی رو چی، هنر در این هست که مخاطب برداشت های متفاوتی داشته باشه و ذهن رو به کنکاش واداره، در اینکه چشمان شما بهتون دروغ میگه و در بطن چیزی که میبینین حرف های بسیاری برای گفتن هست. چیزی که به نظر شخص حقیر از خام بودن چندین و چند گام فاصله داره.
۲۱ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


تجربه خوبی بود و قطعا ارزش دیدن داره
فرم کار رو دوست داشتم از این لحاظ به شدت شبیه شیهیدن بود ولی بسیار ساده تر از اون اجرا

متن و میزانسن ها هوشمندانه است و در هر صحنه می شه نمادهای زیادی رو پیدا کرد
بازی ها و کارگردانی خوبی داشت

برعکس دوستی که نوشته بود هر چی اجرا پیش رفت از اجرا فاصله گرفت برای من هر چی اجرا جلوتر می رفت دلچسب تر می شد و پایان بندی رو خیلی دوست داشتم

اگر کارهای فرم محور رو می پسندید توصیه می کنم روزهای آخر اجرا رو از دست ندید
مثلث کارپمن توسط استیون کارپمن در تحلیل رفتار متقابل طراحی شده‌است. کارپمن مثلث نقش‌ها را برای بازی‌های انسان‌ها ابداع کرد. انسان‌ها در روابط خود در نقش‌های کارپمن قرار می‌گیرند.
کسی که در بازی‌های این مثلث گرفتار می‌شود در واقع با تغییر بین نقش‌ها تصور و توهم بهبودی می‌کند حال آنکه او در لحظه جابجایی بین نقش‌ها فقط از رنج و درد نقش قبلی درآمده و در نقش جدید هم بزودی با درد و رنج آن مواجه خواهد شد؛
(صندلی بازی)


به نظرم نمایش تلاش قابل احترامی بود از یه گروه جوون برای تبدیل نظریه رفتار متقابل و مثلث کارپمن به یک اثر هنری.