شبکههای اجتماعی تئاتر مستقل تهران: اینستاگرام
قاموس ، عمیق ترین جای دریا را گویند ، میانه ی دریا. همان جا که میانه ی نیمه ی دوم از دهه ی سوم زندگی غرقش شدم و تمام لغات را انگار دیدم و تک تک آن ها به من اصابت کردند. تمامشان نه و برخی از آن ها البته. تصاویر، پشت هم داستان شدند و داستان ها از داستان ها آمدند و به داستان ها منجر شدند، پس این لغات حاصل انگاره و روایت بودند. همان جا ، میانه ی گود دریا ، درست درنیافتم که ابتدا لغت بود؟ تصویر بود؟ یا داستان؟
منتهای امر بوق کشتی ها را شنیدم ، ماهی های آزاد و صید شده را تماشا کردم، لایه لایه دریا بالای سرم حس کردم و ماهیگیران را دیدم که مرا بیرون کشیدند. قصه ی کاملی در ذهن نماند که بگویم و بنویسم. مگر جز این است که تصادف قسمتی از واقعیت است؟ پس همان طور که به یاد می آوردم و رنگ روی کاغذ می ریختم از یاد هم می بردم و چه کسی می داند که تصادفا چه چیزها ثبت شدند و کدام ها مردند؟
این سی قطعه را ار عمیق ترین جای دریا به یاد آوردم و حالا حتی دقیق نمی دانم آن جا بوده ام یا نه.
منبع: سایت گالریاینفو