روزهای تعطیل گالری: شنبهها
مجموعهی «نور که نباشد...» ششمین نمایشگاه انفرادی او و دومین همکاری محبوبه با گالری این/جاست. این مجموعه شامل بیستوپنج نقاشی با متریال مدادرنگی روی مقوا در ابعاد متفاوت است.
او نقاش سوژههای آشنایی است که اغلب به چشم عادی شده و از یاد رفتهاند و وی سعی بر کنکاش در جوهرهی درونی آنها دارد. تکنیک غالب آثار او مدادرنگی است که همانند سوژههایش ابزاری ملموس و آشناست.
دغدغه ی اصلی او گذر زمان است که به موازات ذهنیات دیگرش به آن میپردازد. شیوهی او در بازنمایی با مدادرنگی -که صبر و زمان بیشتری میطلبد- نیز با مداومت و ریاضت گونگیاش نه تنها گذر زمان را به رخ میکشد که مخاطب را به تعریف کردن دوبارهی آن نیازمند میکند.
مجموعهی «نور که نباشد...» ششمین نمایشگاه انفرادی او و دومین همکاری محبوبه با گالری این/جاست. این مجموعه شامل بیستوپنج نقاشی با متریال مدادرنگی روی مقوا در ابعاد متفاوت است.
او نقاش سوژههای آشنایی است که اغلب به چشم عادی شده و از یاد رفتهاند و وی سعی بر کنکاش در جوهرهی درونی آنها دارد. تکنیک غالب آثار او مدادرنگی است که همانند سوژههایش ابزاری ملموس و آشناست.
دغدغه ی اصلی او گذر زمان است که به موازات ذهنیات دیگرش به آن میپردازد. شیوهی او در بازنمایی با مدادرنگی -که صبر و زمان بیشتری میطلبد- نیز با مداومت و ریاضت گونگیاش نه تنها گذر زمان را به رخ میکشد که مخاطب را به تعریف کردن دوبارهی آن نیازمند میکند.
«نور که نباشد...»
چراغ آویزها که ابزار روشنایی و تزیینی هستند و معمولاً به صورت آویز به سقف نصب میشوند، همانند خورشید کوچکی در بالای سر ما میدرخشند و روشنایی میدهند.
چراغ آویزهای کریستالی، به دلیل قابلیتشان در پخش کردن نوری که از سطوح چند وجهی کریستالها عبور میکند، بازتاب و درخشش بیشتری دارند و نور را چند برابر کرده و بیشتر به رخ میکشند.
-
از کودکی با گذراندن اوقات فراغت همراه پدر در سرای دلگشا که مجتمع سازندگان لوستر نام گرفته بود، اجزای این شئ نوربخش و روند تولید آن را از نزدیک دیده و لمس کرده بودم. هر بار هنگام بازگشت مشتی آویز کریستال و سنجاق و یراق به خانه میآوردم و مشغول ساختن گوشواره و گیره سر با آنها میشدم.
پدر با ساختن لوستر، نور را تجهیز به زیبایی و جلوه گری میکرد و با رساندن آن به دیگران تکثیرش میکرد، و از سوی دیگر چراغ خانه هم بود.
کاروانسرای قاجاری دلگشا واقع در میدان ارک تهران که با شماره ثبت ۱۹۸۴۸ در سال ۱۳۵۶ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود، پس از چند سال کش و قوس و نارضایتی پدر و بقیهی کسبه، بالاخره در سال ۱۳۸۹ تخریب شد و اکنون به پاساژی دیگر با همین نام تبدیل شدهاست.
و این گونه هم زمان من شاهد مجموعهای از ویرانیها شدم؛ نابودی اثری تاریخی، از هم پاشیدن مجموعهای که متشکل از خالقان نور بود و به دنبال آن خاموشیِ فروغ خانه ما: پدر.