افتتاحیه: جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۵ الی ۲۰
از نه به مصرف گرایی شروع شد، حالا دیگر هر چیزی که از کار افتاده است برایم معنا دارد، حالا چشمهایم به دست عزیزیست که تی بگ ها یا هر شی به نظر غیر قابل استفاده ای را به سطل آشغال می ریزد، دلم می لرزد وای تی بگ ها با آن ظرافت مواج رنگ دانه های چایی روی کاغذش ... و آن منگنه ی بسیار کوچک که دل نخ را به کاغذ خیسیده در چایی و دلبرایی رنگش پیوند داده ... دلم می رود ... چشمهایم را پای نقوش ریز تصویر ذهنی ام می دهم ... کمی درد می گیرد ولی ادامه می دهم چشمهایی روی صفحه ی خوشحال چای مصرف شده من را نگاه می کند بی لبخند بی حتی دهان فقط نگاه می کند، اما انگار از من راضی است ... انگار دارد حرف می زند انگار می گوید ... چگونه آدم ها پس از استفاده ی ما حتی بی هیچ نگاه ما را به زباله می سپارند ... دل نخ می گیرد، دل منگنه ی کوچک روی کاغذ دل کاغذ لطیف تی بگ، رنگ چایی شُره می کند شبنم می شود، دل من هم بسان آن ها ...
از نه به مصرف گرایی شروع شد، و من وارد جهان جدیدی شده ام ...