جِیمز :
تو تا حالا از نزدیک داعش رو دیدی!؟
برکات: ((*رولوِر ات چیه؟))
جیمز: ((این یه مگنومِ (کالیبر) چهل و پنجه!))
برکات: ((آمریکاییه؟))
جیمز: ((این از آمریکایی ترین چیزهاییه که می تونی پیدا کنی؛ مثل خودِ حضرتِ جان وِین!))
_________________________
*Revolver
هیچ چیز لذت بخش تر از دیدن بازی میترا رفیع اونم با اون همه حس و حال و ناب روی صحنه نبود...میترا جان همیشه در حال درخششی .کارگردانی رو دوست داشتم تماشاگر و دعوت میکرد سرت و تگون نده شاید اتفاق جدیدی بیافته...و بازغی کوچک دختری که با همه ی توانش روی صحنه می چرخید .می رقصید.و دیالوگ می گفت و..مطمنم بازیگر آینده داری هست و شخصیت آلکس منتظر بودم بازم بیای روی صحنه و بازی کنی .و اما قصه ی ناتمام زنان و دختران ایزدی ...یه دیالوگ بی نهایت بخاطر ماندنی که خانم رفیع گفت خاورمیانه شبیه یه ایست بازرسی ....ازهمه ی عوامل کار ممنونم و خسته نباشید .