در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش غبار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:24:40
۲۰ بهمن تا ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
۱۹:۰۰

و باز هم قصه‌ی عشق، مشتاقی و مهجوری، ولی این بار زیر آتش و جنگ، خمپاره و موشک...
خرمشهر شهر من... شهر ما

یادداشت کارگردان
غبارسنگینی وسایه سال های جنگ است برسالهای نوجوانی من و ما، چیزی پس ذهن و قلبم همیشه وسوسه ام می کرد تا از آن بگویم . جنگی بود که درسالهای اوجش ما عاشقی کردیم ، مدرسه رفتیم ، شعار دادیم و بزرگ شدیم .
دوست داشتم چیزی بنویسم یا بسازم ، چیزی بیش از بازی کردن نیازداشتم تا برای دخترکان نوجوانمان از حس و حال آن روزهایم بگویم و برای نسلی که نه تنها تجربه زندگی و دوستی زیر حمله موشک و بمب را نداشته ، بلکه متاسفانه حتی با مفاهیمی مثل خاک ، ریشه و وطن غریبی می کند.
به هرحال «غبار»یک ادی دین شخصی به مردمان روزهای جنگ است. به مردانی که با خونشان و زنانی که با روحشان ، عزیزمان ، ایران را از تکه تکه شدن نجات دادند و وبیشتراز هر قضاوتی برایم مهم است که سهم خودم از قصه غریب هشت سال جنگ و دفاع از وطن را در قالب یک درام بازگویی و ثبت کنم.
از همراهی گروه بازیگران هم نسلم که با عشق خارق العاده به این داستان و این مضمون ،زنان این نمایش را زندگی کردند و گروه همراه و خلاق پشت صحنه که در بازسازی حماسه عظیم وطنم در زمانی بسیار اندک یاریم کردند ، سپاسگذارم.
تقدیم به مادران و زنان داغدارجنگ و برای پریا که مبادا در غبار زمان یادش برود وطن یعنی مادر...

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چطورى به این نمایش اجرا دادن تو تاتر شهر؟!؟!؟! خجالت آوره...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راستش را بگویم وقتی نمایش تمام شد، احساس می کردم فقط یک دسته دیالوگ و حرکت پراکنده را دیدم که به زور می خواستند به مخاطب بگویند: آقایان! خانم ها! این یک روایت است. در این که نمایش از لحاظ نمایشنامه و ساختار به شدت دچار سردرگمی است، هیچ شکی نیست. در واقع کاملا روشن است ایده و طرح نمایش در ذهن نویسنده وجود داشته و به زور در یک روند داستانی چپانده شده است.
اما باید قبول کنیم این نمایش همان قدر که بد است، همان قدر هم چیزهای خوب توی خودش دارد. دلیلش هم روشن است. این نمایش روی آنها که باید اثر بگذارد، تاثیر می کند.
نقدهایی که اینجا نوشته شده خیلی هم منصفانه نیست. من بعد از فکر کردن راجع به نمایشی که دیده ام فهمیدم قضاوت درست هیشه آنی نیست که در هنگام بلند شدن از صندلی از انجام می دهیم. این یک روایت زنانه است. یک غمباد زنانه است که هنری شده و آنهایی که پس زمینه های ساختاری و هنری را در این نمایش می جویند، ناامید نه، عصبانی می کند. اما این روایت برای کسانی که دنبال یک روایت عاشقانه از غمی زنانه، از قدرتی زنانه و از ایثاری زنانه بودند، به نظرم ساده ترین و لطیف ترین است. آنهایی که فقط می خواهند مبارزه با درد را ببینند و بعد نمایش به آنها بگوید شما می توانید دردها را با یک پایان خوش فراموش کنید، با دیدن این نمایش خوشحالند.
هر چند، کاش غبار اینقدر پراکنده نبود...
واقعا این نمایش چرت و مزخرف بود که وسط نمایش بلند شدم رفتم و بروشر نمایش را که خود بهاره رهنما در حین ورود به سالن به ما داد را پاره کردم رفت

دوستانی که برای وقت و پول خود ارزش قائلید ، حرف این بنده حقیر و سایر دوستان تیوالی را گوش کنید و بی خیال این چرت و پرت نامه شوید
چقدر عصبانی!!!
ممنون از ابراز انزجار و انذارتون!
من البته هرچقدر هم که یه نمایش آزارم بده ترجیح میدم تحمل کنم و تمرکز گروه و بیشتر از اون باقی تماشاگرانی رو که وقت گذاشتن و شاید بعضیاشون دوست داشته باشن کار رو با دقت تماشا کنند به هم نزنم. هرچند که بارها تا حالا وسوسه شدم!
ولی در هر حال این حرکت پاره کردن بروشور به نظرم اصلا پسندیده نیست.
و یه چیز دیگه: "تئاتر یا گداخونه"؟؟؟!
۰۱ اسفند ۱۳۹۱
جناب ضیاالدین

ممنون از نظر سازتده تون
۰۵ اسفند ۱۳۹۱
سپاسگزارِ مهرت مهربان عباس ِ جان
۰۶ اسفند ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید