کار بسیار خوبی بود پسندیدم بغض کردم همراه شدم و قصه تلخ و سیاهی قصه گو برام گفت . قصه ایستان پدر که شاید به نظر برخی حوصله سربر بنظر بیاد قویترین قسمت داستان بود . فقط در مورد صدا نقد داشتم که بیشتر پیشنهاد هست تا نقد . اگر صدایی گوشنواز و فریبنده بود قطعا یک پارادوکس عالی ایجاد میکرد . در کل عالی بود خسته نباشید.
داستان خوب و بازی های زیبا، بخصوص مادر و دختر، از نقاط قوت کار بودند.
فقط ای کاش اون صدایی که در حال صحبت با خانواده بود کمی کمتر روی اعصاب می رفت،. بنظرم در اکثر موارد بار دراماتیک کار رو با نوع حرف زدنش از بین می برد و مدام ارتباط حسی تماشاگر با کار رو خدشه دار می کرد، بخصوص قسمت هایی که گیر الکی می داد، مثل صحنه ی به زور بلند شدن پدر، بعد از کار این انتقاد رو از یکی دو نفر دیگه هم شنیدم که بنظرم بجا بود.
و در پایان باید بگم ننگ و شرم بر جامعه ای که هنوز ساده ترین مسایل ( سکس) منجر به فجیع ترین مسایل میشن.
به قول "برادر" که می گفت از بچگی تنها چیزی که یادم دادن تعصب روی ناموس بود.
در کل نمایشی خوب بود با بازی های خوب، موسیقی بجا، میزانسن مختصر ولی خوب.
اگر وقت کردین ببینید نمایش رو، ارزش دیدن داره.
بازیهای خوب و تاثیر گزار و میزانسن عالی و کارا (در عین سادگی) و طراحی لباس خوب در کنار هم نمایشی را ساخته اند که بی شک ارزش دیده شدن بیش از این دارد. اگر کلیت فیلم مغزهای کوچک زنگ زده رو پسندیدید اما با زرق و برق و اضافه کاری های فیلم مشکل داشتید ازتون دعوت میکنم با دیدن این نمایش حظی وافر نصیب کنید.
پ ن 1 : کارگردان محترم در پایان کار از تماشاگران تشکر کرند و خواستند کار معرفی شود که به دیده منت اما برادر من تهویه سالن امری بدیهیست که خود بازیگران با اون تحرک بالا قطعا بیشتر از تماشاگر زجر بی هوایی مطلق رو حس میکنند! خواهش میکنم بخاطر خودتون هم شده اون کولرهای لامصب رو روشن کنید و صد البته فکری هم بحال نشیمنگاه تماشاچیان بخت برگشته کنید که به جرات بدترین نیمکتهای دنیای نمایش در این سالن نصب شده است.
پ ن 2 : من به قوانین تیوال در مورد حد و حدود فحش و فضاحت دادن به تماشاچی کناری که توی دراماتیکترین صحنه نمایش که حقیقتا اشک اور بود قهقهه میزد اگاه نیستم لطفا راهنمایی کنید تا من کمی عقده گشایی کنم. واقعا هنوز نمیفهمم چرا این موجود میخندید و تمرکز بیننده و بازیگر رو به فنا میداد.