در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پس از برخورد جسم سخت به سر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:21:38
امکان خرید پایان یافته
۰۳ آذر تا ۱۳ بهمن ۱۳۹۷
۱۸:۳۰ و ۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

اجرای پیشین این نمایش در سالن باران

این نمایش، فقط روزهای شنبه اجرا می‌شود.

لینک شبکه‌های مجازی سالن مهرگان: تلگرام و اینستاگرام

دسته‌بندی
سیاسی

مکان

خیابان انقلاب، خیابان خارک، بن بست اول، پلاک ۵ خانه نمایش مهرگان
تلفن:  ۶۶۷۲۲۶۲۲ - ۶۶۷۲۴۸۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ای قشنگ تر از پریا ...................
رویا ؟



کی.....
کجا......


انی وجی بوجی ................. یعنی چی ؟
یعنی بیاین ببینیند
آقا جعفریان، همون‌جاهاش که خیلی دوس داشتنی بودن :))
۱۷ دی ۱۳۹۷
به روی چشم و با دیده منت ممنون از قلم پرمهرتون
۱۸ دی ۱۳۹۷
جناب جباری عزیز
سایه ومهرتون مستدام
❤️⁩❤️⁩❤️⁩❤️⁩
۱۸ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوردم زمین
اومدم بلند شم یهو دیدم رویا نشسته بالا سرم
بهم گفت ببین عزیزم تو چرا انقدر پامیشی یکم بخواب قربونت برم
گفتم رویا من من من الان می خوابم ولی من که خوابیدم تو می خوای چیکار کنی
گفت ببین تو بخواب من خودم میام به خوابت
ببین اینو که به من گفتم من رفتم
من سه روز خوابیدم بعد رویا اومد به خوابم ، خواب دیدم خواب دیدم خواب دیدم شاهین رفته خواستگاری رویا بعد رویا بهش گفته آره
باباش گفته ینی چی آره دخترم
بعد رویا یه نگاه به شاهین کرده
شاهین یه نگاه به اسماعیل فروزش
اسماغیل فروزش هم یه زیر لفظی داده به رویا ... دیدن ادامه ››
رویا گفته بله
خواب دیدم حیاط خونه رویا اینارو چراغونی کردن شیرینی و میوه گذاشتن بعد در حیاط خونه رویا اینا باز شد شاهین اومد تو با ماشین ، رویا بغلش شیشه رو داد پایین این صدای موزیک Just the other night
I thought I heard you cry
Asking me to come
And hold you in my arms
I can hear your prayers
Your burdens I will bear
But first I need your hand
Then forever can begin
Everyday I sit and ask myself
How did love slip away
Something whispers in my ear and says
تو قسمت دیالوگهای ماندگار کاری با نقد نمایش ندارم واقعا
با این حال یکی از بهترین ها رو می خوام بنویسم
.
.
همینجور که داشتن دست میزدن
یادم اقتاد یه جای اولش گفتم خودم به خودم دست دادم
اینجا خودم از خودم خوشم اومد
اصلا نمیدونم چرا اونموقع خودم به خودم نگفتم
من یه جا خوندم که دوتا دست عاشق هم میشن
حالا نمی دونم اینو قبل اینکه خودم به خودم دست بدم ... دیدن ادامه ›› خوندم یا بعدش
یادم نیست
بزارید از رو بخونم دقیق بشه
(پ.ن :وااااااااااااای اینجاشو میگم عالیه)
دست های ما رو یک میز دراز کشیده بودند که ناگهان چشمشان به هم افتاد
با هم گپ زدند و عاشق هم شدند و قرار گذاشتند در دیدار بعدی همدیگر را در آغوش بگیرند
اما هیچگاه دیگر همدیگر را ندیدند
مشکل اینجا بود که ما تنها دو غریبه بودیم که مدتی کوتاه دور یک میز نشستیم
متنش طولانیه بعدا می خونم (اینجا بازیگر انقدر طبیعیه که باورت میشه که متن طولانیه و واقعا از تکرارش در ذهن خودش خسته ست ...)
حالا باسه اینا غریبه کی بوده من نمی دونم ولی باسه من اول غریبه خودم بودم بعدش خودم بودم باز بعدش بازم خودم بودم خودم بودم ....
بعدش من دیگه هیچوقت خودمو ندیدم
⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
۱۴ دی ۱۳۹۷
آقای لهاک افتخاری ست که ما در کامنت های پست هامون قلب های قرمزی که شما گذاشته باشید رو داشته باشیم
۱۴ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید