بعضی وقتا که میام جلوی تیاتر شهر به این فکر میکنم چقدر پشت این سکوتها، چقدر پشت این نگاهها قصه هست. چقدر حرف. از زمین و زمان. کاش هر روز یه نفر بلند بلند قصه تعریف میکرد. شاید وقتی چرتکه بندازیم با خودمون بگیم:
«اِاِاِاِاِ میدونی چقدر قصه میشه؟ میدونی چقدر طول میکشه؟» شایدم نه، شایدم خیلی از قصه هامون شبیه هم باشه، شاید هم خیلی مثل هم هستیم. بالاخره هم شهری و هم تقدیر و ... که هستیم! نیستیم؟
- بخشی از اشعار و نثر نمایشنامه از «سهراب کشی» بهرام بیضایی، منظومه سیاوش کسرایی، «هملت» شکسپیر اقتباس شده است.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
- " جلوی تیاتر شهر " ؛ مونولوگی زیبا در چهار اپیزود با درون مایه ی سیاسی
- متن خوبی داشت ؛ بازی ها هم خوب بود
- گروه موسیقی زنده عالی بودن ؛ بخصوص خانم " گلسا رحیم زمانی " که صدای زیبایی هم داشتن و زیبا اجرا کردن
- حضور بزرگوارانی چون آقایان " زیباکلام " و "ناصر آقایی " در سالن لذت نمایش رو برام بیشتر کرد
- راستی کسی میدونه چرا اسم " عمارت ارغنون " به " عمارت نوفل لوشاتو " تغییر پیدا کرده ؟ ارغنون قشنگ تر بود که :)
- یه خواهش از مسئولین سالن : "لطفن بعد از شروع اجرا درب سالن رو ببندید ؛ لااقل 5 دقیقه بعدش ببندید ؛ نه اینکه تا یک ربع بیست دقیقه بعد از شروع نمایش مدام درب باز و بسته بشه ."
پ . ن : من هیچ تخصصی در زمینه هنر ندارم و فقط نظرهای شخصی خودم رو نوشتم ؛ ممنون که خوندید :)
شاهین عزیز..ممنون از مهرت به نمایش جلوی تئاتر شهر .از طرف گروه اجرایی هم عذر خواهی من رو بابت ورود با تاخیر تماشاگران به سالن بعد از شروع اجرا،پذیرا باش.شاد باشی