من اجرای قبلی این اثر رو دیده بودم... فقط یه چیزی میخوام به گروه بگم...
بازیگر شما اگه در صحنه ای مست وارد میشه تا انتهای صحنه هم باید مستی رو حفظ کنه نه اینکه یک دفعه سر حال بشه مگه اینکه به دروغ خودش رو مست نشون داده بوده یا در خود رمان این بوده یا چیز دیگه ای که متوجه نشدم..شایدم فقط روزی که من تماشا کردم اینجوری بوده
در کل خسته نباشی بگم و کارای بعدی و بیشتر برای گروه و بازیگرانش...
سالهاست که به عنوان یک مخاطب آماتور، تماشاگر تاترهای مختلف هستم و با سواد اندکم، توی ذهن خودم تجزیه و تحلیلشون میکنم.
باید بگم بین کارهای اخیر که به تماشاشون رفتم جز یکی دو کار، تقریبا هیچ کاری نبوده که چنگی به دل بزنه. بخوام بالاخص در مورد این کار نظرمو بگم، پر بود از اکت های انتزاعی و دیالوگهایی که گویا بر سرِ تندتر و نامفهوم تر ادا کردن اونها، بین بازیگران مسابقه بود! طوری که گاهی اصلا نمی شد فهمید سرو ته جمله ای که ادا شده چیه؟
واقعا چرا تصور میشه شخصی که پای یک اثر نشسته، از قبل نمایشنامه یا کتاب اون اثر رو خونده؟! قرار نیست هنر ( حالا هر هنری)، مخاطبان خاص داشته باشه. هنر اینه که بتونه مخاطب عام رو هم راضی کنه. تمام طول اجرا، دنبال این بودم که بفهمم قضیه اتهام آقای کا چیه و اصلا به چی متهم شده؟! و این نه ضعف نمایشنامه، بلکه ضعف بازی و کارگردانی بود!
به نظرم تنها نقطه ی قوت این نمایش، نقش "سگ" بود که نقشی متفاوت از بقیه داشت.
در هر صورت برای اینکار هم قطعا تلاش بسیاری شده و جا داره از تک تک عوامل تشکر و قدردانی کنم و امیدوارم در آینده شاهد اثرات قوی تر و موفق تری از این گروه باشم.
ایجاد فضای کافکایی خیلی کار مشکلی است که کارگردان توانسته بود تقریبا این فضا را ایجاد کند و بازیگر نقش یوزف کی که تقریبا خوب بود ولی کل اجرا اونطور که باید مطلب را برسونه نبود
یوزف کی که محکوم است همه را به شکل دادستان دادگاه می بیند و آنقدر خودش را متهم می بیند که نمیتواند خودش را تبرئه کند کلمه محکوم در نمایش خیلی تکرار شده و البته منظور کافکار هم همین است او محکوم است. محکوم به اینکه چرا مانند دیگران نیست. البته کارگردان خواست که دادگاه نماد و شعبه دنیا باشد که هیچگاه بر وفق مراد نیست نور پردازی و دکور صحنه ! در این دنیا همیشه محکوم هستی محکوم به ماندن و بودن و هر مکانی که جوزف کی به آن پا می گذارد یک دادگاه است و او محکوم است به اینکه چرا در این دنیا مانند دیگران نیست. او محکوم است به اینکه در دنیای بی قانونی به دنبال قانون است. او محکوم است به ... چون کافکار حقوق خوانده بود این موضوع به رشته تحصیلی میخورد و محاکمه هم پر از نماد و استعاره و کد بود
ولی آیا کافکا همیشه خودش را محکوم میدید ؟ البته شاید استبداد پدرش در کودکی باعث ایجاد تفکری شد که همیشه یک نفر او را می بیند و ناظر بر اعمال او است