در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کابوس های خنده دار برای شب و چند تایی هم برای روز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:36:49
۱۱ مرداد تا ۳۱ شهریور ۱۳۹۲
۲۱:۳۰
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

فروش اینترنتی: http://www.theaterticket.ir

گزارش تصویری از نمایش کابوس‌های خنده‌دار برای شب و چندتایی هم برای روز / عکاس: مهسا باقری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از کابوس های خنده دار برای شب و چندتایی هم برای روز / عکاس : علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

آئین افتتاح نمایش کابوس های خنده دار برای شب و چندتایی هم برای روز

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش کابوس های خنده دار برای شب و چندتایی هم برای روز / عکاس: دنا جهانبخش

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سواد نقد کردن این کار رو ندارم،پس صرفاً برداشت های شخصیم رو مینویسم که ممکنه غلط یا متفاوت با دیدگاه شما باشه که قابل گفت و گو هستند.

--همه ما در طول روز کارهای تکراری مخصوص خودمان را انجام می دهیم،در چارچوبی خاص با قوانین خاص که یا خود نوشته ایم یا جامعه بر ما دیکته کرده است.این کارهای تکراری روزانه(به طور مختصر روزمرگی) چنان دست و پا و زبان ما را می برد که فراموش میکنیم شاد بودن و چگونه شاد بودن را(کابوس).

--ما انسان های غرق در روزمرگی نمی دانیم و نمی فهمیم که چگونه و چطور آمال و آرزو های ما از پرواز به خرید نان شب تنزل پیدا کرد،این روزمرگی خبیث و شیطان صفت خود را راه رسیدن به آرزوهامان نشان داد و ناجوانمردانه پر پروازمان را برید(شما بخوانید افکار نو،شادی ها،میل به پیشرفت و همه خوب های دیگر).(کابوس)

--آری این گونه شد که ما چون او شدیم،انسان هایی که تنها عروسک هایی برای ژست گرفتن و نمایش روزمرگی ها هستند که گاه تا درجه یک حیوان نیز سقوط ... دیدن ادامه ›› می کنند.حیواناتی که تنها به دنبال برطرف کردن نیازهای روزانه اند.(کابوس)

--روزمرگی ها از ما چنان جلادانی می سازد که به بچه های خود نیز رحم نمی کنیم،آنان را به مانند خود اسیر روزمرگی ها می کنیم،آرزو هایشان را می سوزانیم،روح شان را می کشیم،از سویی عشق و از سویی تنفر به آن ها هدیه می دهیم(کابوس).

--هر روز در این روزمرگی ها با انسان هایی چون خود درگیر و به خود مشغولیم،با آن ها در ذهن میجنگیم،دشنام می دهیم و آن ها را می کشیم!!با چه چیزی؟تبر و داس و کاتر چگونه می برند؟؟(کابوس).

--مرگ در انزاوا و تنهایی،در اسارت این روزمرگی ها خود کابوس دیگریست،که آن ها تنها شاهدی بر مرگ و دست پا زدن ما برای نجات خواهند بود.با لذت به تماشای مرگ ما می نشینند.(کابوس)

--مسئول این روزمرگی کیست و چیست؟؟آنانی که سردمدار سیاست و اقتصاد و شعارهای گوناگون جهانند و هر روز به بهانه ای در گوش ما میخوانند،مسیر درست آن است که ما می گوییم،و به همان بهانه آتش دروغ و تزویر و نفرت و جنگ می افروزند و ما گاه آنان را قهرمانانی می پنداریم که برای نجات ما(بشریت) آمده اند(کابوس).

--هر چه دست و پا می زنیم،هر چه تلاش می کنیم،نمی توانیم از این کابوس بیدار شویم،انگار دستی از غیب(نیرویی) مار را با خود می کشد و نمی گذارد بیدار شویم(کابوس).

این همه کابوس در بیداری؟؟؟و ما هنوز خوابیم؟؟چه باور کنیم چه نکنیم،همه این ها اتفاق افتاده و می افتد!!

صحنه های دیگری هم هست برای نوشتن که دیگر بیش از این چشمانتان را آزار نمی دهم،

در مورد بازی ها نظرم این است که انگار بازیگران نقش را مال خود نکرده اند،انگار نقش را باور نکرده اند،انگاری نمی دانند با این حرکت قرار است چه مفهومی منتقل شود،و به طور کلی حرف می زدند ولی نمیدانستند در چه موردی!!
در مورد کارگردانی به غیر از بازی ها باقی موارد خوب بود(به نظر من)،شلوغی ها،نوع روایت ها،انتخاب تصاویر و موسیقی ها خوب بود و به نظر من کشش کافی داشت(هر چند کاملاً سلیقه ای بود).
ترجیح می دادم این دو عزیز زمان بیشتری را روی این تجربه تازه می گذاشتند،انسجام بیشتری به آن می دادند تا لذت آن نیز بیشتر می شد.

من نیز به مانند چرمشیر و حداد تجربه ای نو و عجیب را از سر گذراندم و از آن لذت بردم.تجربه ای نو،تازه و البته گران!!از جسارتتان ممنونم.
و در پایان امیدوارم که همه ما از این کابوس های روزانه بیداری رهایی یابیم و بیدار شویم.
صحنه ی آخر خیلی عالی بود

بعد از مونولوگ فاطمه نقوی که می گه دوست دارم همه ی چیزهای مرده ی تو سرم رو بریزم بیرون و بعد اون صحن هی بینظیر رو می بینیم که مغز فاطمه نقوی و نشون می ده که چیزهای مرده اش با شدت به طرف تماشاگرا پراکنده می شه با موسیقی فوق العاده ی muse
البته به نظرم پایان خوبی برای اجرا نبود
۲۹ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار فوق‌العاده، بی‌نظیر و من شیفته‌ش شدم. بخشی از وجود من هنوز در سالن نمایش جا مانده و هنوز هم دلم می‌خواد برم و باز نمایش رو ببینم.
بعد از دیدن کار مزخرفی چون سیندرلا، دیدن یک اثر ساختار شکن و پرکشش لذتی است وصف نشدنی ...
همین چند ساعت قبل یه یادداششت خوندم از مریم منصوری توی تجربه، این نمایش رو به قدری زیر سوال برده بود و کوچیک کرده بود که احساس کردم با گروه تئاتر سایه مشکل شخصی داره یا اینکه به این فکر کرده چرا حداد باید اینهمه خرج نمایش می کرده!
۲۲ شهریور ۱۳۹۲
شهامت و ریسک پذیری از خصایص یک کارگردان پیشروست که این روزها در تئاتر ایران کمتر پیدا میشه...
۲۹ شهریور ۱۳۹۲
کاش میشد راهی برای دوباره دیدن این اجرا پیدا کرد ....
۲۲ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاترخوبی نبود.بک گراند تئاتر که یکسری فیلم رو نمایش می داد برای من جذاب تر بود و منو بیشتر به فکر می برد تا یکسری هیاهو و جیغ و موسیقی تیز. توقع کار بهتری داشتم اما اصلاً اونی که تصور می کردم نبود.
فیلم اره در اشل کوچک
۲۷ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید