در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کارد، ترنج، زلیخا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:57:42
امکان خرید پایان یافته
۱۷ بهمن تا ۲۱ اسفند ۱۳۹۶
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش کارد، ترنج، زلیخا / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

نقد نمایش کارد و ترنج و زلیخا به کارگردانی احمد ایرانی خواه
رگه هایی از پست مدرن واکسپرسیون بر روایتی دیگرگونه ازحماسه تراژیک عاشورا

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : ترنج تو را یاد نمایش های اواسط دهه شصت وهفتاد می اندازد . نمایش هایی که بیشتر به شیوه حماسی و کلاسیک و.. اجرا می شدند . بیان هایی محکم و رسا ، حرکاتی منقطع وشکسته ، میزانی ساده و گاه خطی ودر جاهایی با صلابت ومتقاطع ، احمد ایرنی خواه اما این موضوع ومضمون حماسی ، تاریخی ، مذهبی واین شیوه اجرایی را در مقام کارگردان به نوعی با نگاهی پست مدرن تلفیق نموده و رنگ امروزی به آن زده است .

ترنج تو را یاد نمایش های اواسط دهه شصت وهفتاد می اندازد . نمایش هایی که بیشتر به شیوه حماسی و کلاسیک و.. اجرا می شدند . بیان هایی محکم ... دیدن ادامه ›› و رسا ، حرکاتی منقطع و شکسته ، میزانی ساده و گاه خطی ودر جاهایی با صلابت ومتقاطع ، احمد ایرنی خواه اما این موضوع ومضمون حماسی ، تاریخی ، مذهبی واین شیوه اجرایی را در مقام کارگردان به نوعی با نگاهی پست مدرن تلفیق نموده و رنگ امروزی به آن زده است . ترنج به معنی چین وشکن وسخت در هم فشردن است کمر به میان بستن وامر بدین کار نمودن . در زمانی نمادعشق نیز بوده وایضا در ایران باستان نشانه خورشید . ترنج از گل های معروف قالی نیز می باشد .

متن نمایش سعی دارد که از نثر فاخر استفاده کند .زبانی که تو را تا حدودی به یاد به کاری گیری و تقلید این شیوه بیانی ونوشتاری در کارهایی مانند نمایش های بیضایی وامثال هم می اندازد . این خود البته می تواند یکی از عناصر پست مدرن باشد " نگاه به گذشته با رویکردی امروزی " ، همان گونه که متناقض بودن ، عصیان بر خویش و بردیگران و بر جامعه و برتقدیر و سر نوشت ، از عناصرآن است .

یا چند گانگی در رفتار و گفتار وعمل ، کنش های حداقل دوگانه ومتضاد حتی در تفکر و بیان اندیشه ، به سمت چیزی یا کسی یا عملی یا فکری گرایش داشتن ودر همان لحظه ویا با گذشت اندک زمانی عکس آن را خواستن وعمل کردن ، چند پاره بودن وناسازگاری ، ضد ونقیض بودن ، ایجاد معانی مجازی وتناقض نمایی ، دوگانه گرایی وچند پارگی ، از هم گیسختگی ، رابطه پیچیده با گذشته و...

باید گفت پست مدرنیسم به طور خود آگاه از طریق یک بازی که می تواند در تئاتر ابتدا بیشتر تکیه بر زبان و نوشتار و روایت داشته باشد در واقع در پی ایجاد اشارات معاصر به گذشته است ، به دیگر سخن نقش هایی از گذشته را که نمی تواند شناخته شود ولی می تواند ساخته و بازسازی شود مجددا نمایش می دهد .

این آشفتگی نوشته ها درباره تاریخ نه تنها نتایجی برای درکی از حضور گذشته پست مدرنیسم داشته بلکه نتایجی برای خوانشی از تاریخ به شیوه پست مدرنیسم نیز به دست می دهد . آنچه خصوصیات ذهنی در باره پست مدرنیسم ایجاد می کند ممکن است این گونه به نظر رسد که تاریخ های متفاوتی باهم تعامل داشته و توصیفات مختلفی را به وجود می آورند . چون به یک معنا هنر پست مدرن گسستی از تلاش به سوی بنیان ها ؛ وبه عنوان یک معنا گریزی ،افراط و بی اعتدالی ، گرایش به ایجاد احتمالات وبی ثباتی ها از طریق رقص وحرکت وفرم در تخریب از تصادم میان عناصر روایت اتفاق می افتد .

در اینجا قصد تعریف وتحلیل پست مدرنیسم را نداریم زیرا مجالی دیگر را می طلبد ، تنها همان اندازه که برای نشان دادن وجود رگه هایی از پست مدرن که اساس نمایش به نوعی برپایه های آن استوار شده بدان ورود پیدا کردیم .

نمایش کارد و ترنج و زلیخا. روایت وقایع تاریخی از رویدادی مذهبی است که همه ما کم وبیش با آن آشنایی داشته وجزیی از اعتقادات وباورهای ما ایرانیان است ؛ واقعه ایکه با زندگی ما عجین شده و ریشه دررگ و پوست ویاخته هایمان دارد . وقایع عاشورا و رویدادهای تراژیک پیرامون آن به واقع فی النفسه وماهوا دراماتیک وتراژیک اند .

به همین دلیل در طول دهه ها منبع ومرجع غنی و پرباری برای هنر و ادبیات وموسیقی وشعر و نمایش و... بوده و دستمایه هنرمندان عاشق ودلباخته اهل بیت علیهما السلام در رشته های مختلف هنری از جمله نمایش و تئاتر قرار گرفته وایشان برای نوشتن نمایش نامه ها و نسخ گوناگون تعزیه که خود شاخه ای از هنرهای نمایشی ایران است و ایضاً به صحنه کشیدن آنها تلاش های وافری را به سرانجام رسانده اند . تا جایی که سلف این هنرمندان عاشق از سده های قبل تا اکنون هنری نمایشی یا بهتر بگویم ژانری خاص با عنوان تعزیه را موجب شده وپای ریزی کرده اند .

هنر نمایشی ای که بیش از هشتصد سال وبنا به روایتی سه هراز سال قدمت داشته وبا ریشه دواندن وقایع عاشورا دربین آحاد مردم ایران شکل کاملاً مذهبی پیدا کرده و با زحمت وتلاش و پیگیری هنرمندان و پیشکسوتان این عرصه به عنوان یک نمایش وتئاتر مذهبی که خاص ایرانیان است و ایضا یک شیوه و سبک نمایشی مدرن در سازمان ملل و یونسکو به نام ایران به رسمیت شناخته شده وثبت گردیده است .

شیوه و سبک نمایشی ای که الگوی بسیاری از بزرگان تئاتردنیا از جمله بروک ، گروتفسکی ، برشت و... قرار گرفته است .

به دیگر سخن هویت نمایش ایرانی بر اساس تعزیه که خود از وقایع عاشورا و ایمان واعتقادات و باورهای راسخ ، بالقوه وعمیق ایرانیان نسبت به اهل بیت (ع) وبه ویژه حضرت ابا عبداله الحسین (ع) وخاندان مطهرش سرچشمه گرفته پی ریزی شده است . این خود جز یکی از مهم ترین وقابل احترام ترین آئین ها وآداب وسنن ایرانیان به حساب می آید . در واقع نمایش یکی از پر طرفدار ترین وارزنده ترین وشریف ترین هنرها نزد مردم ایران است و بازیگران وبازیسازان و معین البکاها ودیگرعوامل برگزار کننده تعزیه هماره در نزد آحاد مردم از اکرام و احترام و اعتماد بالا یی برخوردار بوده وهستند .

نمایش کارد، ترنج ، زلیخا با شکلی امروزی ومدرن و با بهره گیری از عناصر نمایش های ایرانی وبه ویژه تعزیه به بیان بخش هایی از وقایع و رویدادهای آن دوره از تاریخ مذهب تشیع می پردازد .

ایرانی خواه با شناخت نسبت به نمایش ایرانی وشیوه اجرایی سبک پست مدرن ، مخاطب را به چالشی درونی می کشاند . بازیگران نیز با تلاش فراوان وانرژی مضاعفی که بازی دراین ژانر تئاتری می طلبد به ایفای نقش می پردازند . مانند میزان وحرکات حساب شده ، تحول حسی ، احساسات وغریزه دراماتیک که برای اینگونه بازی ها وکلا بازیگری نیاز است وباید بیشتر مورد توجه قرار گیرد ، بیان ، بدن وترکیب حرکات وفرم های دراماتیک بدنی که با دقت طراحی واجرا می شوند ، تکرارهایی که در جاهایی به لحاط اجرایی وارائه مفاهیم ضروری می نماید . حس شخصی ودرونی بازیگران نسبت به این رویدادها که می توانست بیشتر مورد استفاده قرار گیرد تا بازی اشان طبیعی تر و جلوه کند و... از نکات قابل توجه نقاط قوت اجرا می باشند .

اجرا علاوه بر پست مدرنیست رگه هایی ازاکسپرسیونیست را نیز دارد که البته این خود گونه ای تضاد را در شیوه اجرایی موجب می شود . چرا که پست مدرن را البته نه کاملا بلکه به نوعی و در جاهایی در برابر با اکسپرسیونیت دانسته اند .همچون مینی مالیست که کاملا در تقابل با اکسپرسیونیست انتزاعی بود. شاید این نکته به شکلی همسو با یکی از عناصر پست مدرن یعنی تضاد وتناقض نمایی باشد . البته ازاین دو سبک که بگذریم باز می توان رگه هایی از تئاتر آنتوان آرتور را نیز در اجرا دید.

اما باید گفت که متن به نوعی از هم گیسخته و نا منسجم می نماید . به گونه ای که قصه وماجراها و ایضاً ارایه مفاهیم و البته روانی رویدادها ، نوع بیان آن وشاکله وقایع وارتباط منطقی ودراماتیک بین اجزا روایت نا معلوم ودر جاهایی الکن می نماید .این خود موجب گنگی وگاه گیجی تماشاکنان می شود زیرا آنها در بمباران این همه گفتار و رویداد و روایت فرم ومحتوا وحرکت گم می شوند .

هرچند که ازهم گسیختگی وچند پارگی البته با رعایت قواعد وانتقال روان مفاهیم می تواند یکی ازعناصر پست مدرن باشد ؛اما این به معنی عدم درک از سوی مخاطبان وعدم انسجام متن واجرا و روایت و رویدادها نمی باشد . چون همین موارد موجب ضعف درپرداخت متن ، شخصیت پردازی وپرداخت های موضوعی وموضعی شده است .

تکرارها نیز در جاهایی زیاده می نماید ودر بطن متن واجرا تبدیل به یک کلیشه می شود که در خود تکرار و باز ساخت شده وبه گونه ای موجب قطع ارتباط پویا ومستمر با تماشاکنان می گردد . هرچند که تکرار نیز می تواند یکی دیگر از عناصر پست مدرن و ایضاً این شیوه اجرایی به حساب آید ؛ اما اولاً می باید به جا و درست ازآن استفاده شود ، دوماً واجد معانی ساختاری وبرابر با منطق دراماتیک و ربط روایی ماجراها و توالی رویدا دها و آنچه که قصه می خواهد انتقال دهد باشد . چرا که این تکرارها ی بدنی وبیانی و آوایی خود موجب افتادن ریتم وکندی آن وبه طبع طولانی شدن زمان نمایش می گردد .

در واقع اگر هدف از نمایش ولایه های زیرین آن وارجاعات ومعانی ومفاهیم مستتر در آن به نوعی انسان امروز باشد که از هماره تاریخ بدر آمده وهمچنان اشتباهات خویش را تکرار می کند ودر برابر تمنیات وخواسته های نفسانی تاب مقابله وایستادگی ندارد واهریمن درون او را به بازی گرفته و زندگی وآخرتش را به چالش می گیرد ومدام او را می فریبد؛ باز می باید این مفاهیم نمایانده شود به گونه ای که برای مخاطب قابل درک و فهم بوده و بتواند با آن ارتباط بر قرار نماید .

در واقع هر اندازه که کارگردانی وهدایت او و بازی ها وطراحی صحنه ولباس ونسبتا در حد قابل قبولی است . متن جای کار دارد . در اجرا نیز مثلا هرکدام ازشخصیت ها هنگامی که نوبت شان می شود به صحنه می آیند و حرف های خود را که بیشتر شبیه به خطابه است می گویند ومی روند . اولین موردی که به ذهن می رسد این است که چرا وبنا بر چه دلیل دراماتیک ومنطقی ای شخصیت ها با تماشاکنان حرف می زنند وبه اصطلاح طرف صحبت شان مخاطبان هستند وآنها را مورد خطاب قرار می دهند . البته جواب نمی تواند ایجاد نوعی فاصله گذاری باشد که خیلی کلیشه ای ودم دستی می نماید .فاصله گذاری خود واجد فلسفه خاصی است که نمی توان بدون دلیل منطقی ودراماتیک درهر نمایشی از آن استفاده کرد .

دو دیگر آنکه چرا بازیگران بعضی از واژگان و آواها را آن قدر تکرار می کنند تا حدی که حوصله تماشاکنان بدر می شود . چون با همان دو یا سه تکرار ابتدایی مخاطب منظور و مفهوم و حس آن واژه وجمله وکلمه و آوا را می گیرد ومتوجه می شود. باید گفت که تکرار بیش از اندازه تاثیر عکس می گذارد .

سه دیگر آنکه چرا بازیگران تقریبا همگی با نفس کشیدن پرصدا وکش دار بین دیالوگ ها آن هم با صدای بلندی که تقریبا شبیه به آه است حرف می زنند .

چهاردیگر آنکه تا انتهای نمایش تماشاکنان کاملا متوجه قصه ، ماجرا و داستان آنچه که روایت می شود ، ربط زمان ومکانی وماهوی شخصیت ها و... آن چیزی که می خواهد ومی باید گفته شود ویا در نظر است که بیان گردد نمی شوند . این مهم البته بیشتر متوجه متن است تا کارگردانی واجرا .هرچند که کارگردان می توانست برابر با شیوه وسبکی که برگزیده به نوعی ایجاز دراماتیک را به کار گیرد و نقاط نامفهوم متن را درست کند . در واقع وجوه درام وعناصر دراماتیک روایت وقصه را بارز نموده و در متن جاری وساری گرداند.

می دانیم که یکی از عناصر پست مدرن می تواند ایجاز نیز باشد همانگونه که در سبک مینی مالیست به چشم می خورد . بعضی از نظریه پردازان پست مدرن نیسم و واضعان این مکتب هنری نگاهی نیز به عناصر تشکیل دهند مینی مالیست داشته اند چون همانگونه که مینی مال دربرابر اکسپرسیونست انتزاعی پا به عرصه وجود نهاد پست مدرنیسم هم به نوعی گرایشی این گونه داشت حتی ما در حرکات وفرم های پست مدرن می توانیم ایجاز دراماتیک را ببینیم .

در نهایت باید گفت شاهد تئاتری بودیم که به لحاظ اجرایی وایضا نوشتاری بر اساس سبک وسیاق تئاتر روز دنیا به صحنه کشیده شده و نگاهی متفاوت و دیگر گونه از نظر متن وسپس اجرا به وقایع عاشورا و رویدادهای قبل و بعد از آن را داشت . ارائه مفاهیم گسترده ای به لحاظ شناخت شناسی ،تاریخی ،انسانی و... که با نگاهی روانشناسانه وجامعه شناسانه برمبنای رویکردهای هستی شناسی ، فلسفی ، معنا گرایانه و معرفت وجودی شکل گرفته بود .

مفاهیمی چون عشق زمینی که بیشتر با شهوات و غرایز آمیخته است و وسوسه های اهریمن در آن دست دارد ، توجیهات نفسانی و دنیوی برای چند روز زندگی بیشتر وبه دست آوردن به اصطلاح مطاع و مقام و زر و زور قدرت . نا پایداری در برابر تعهدات واعتقادات ؛ و ایمانی که سست است وما آن را محکم می انگاریم وخویش را با هزار حیلت مانند رسیدگی وسرپرستی زن وفرزند واهل عیال ومادر وپدر و... ، رسیدگی به امور مالی وصاف نمودن حساب وکتاب با بندگان خدا و رد مال مردم و وصول طلبکاری ها برای تسویه بدهکاری ها مردم و... فریب می دهیم وبه ظاهر راضی از مهلکه جان سالم به در می بریم ودر نهایت انتظار آمرزش وببخشش را از درگاه پروردگار داریم . مانند مرغانی که در منطق الطیر با هزار حیلت از هدهد دانا عذر تقصیر می خواستند و باز می گشتند تا جایی که در انتها از ان همه مرغ تنها سی مرغ به جای ماندند .

ما با کما ل گستاخی وبا تاسی به شرمساری ساختگی واعتراف به گناه وپشیمانی دروغین از اعمال خود با روبه صفتی برای خویش توجیه وعذر شرعی ومنطقی و عقلایی می سازیم و می خواهیم کلاه شرعی حتی برسر خدا هم بگذاریم . غافل ازاینکه ایزد منان شاهد وناظر برهمه اعمال و رفتار وکنش و واکنش و حس و غرایز و تمایلات درونی و بیرونی ما می باشد . ما حتی با ریا کاری نماز می خوانیم وسجده به درگاه حضرت حق می بریم و برای فریب خلق وحفظ پست ومقام دروقت اداری آستین بالا می زنیم و از زمان کاری امان ؛ که خود نوعی بیت المال است می کاهیم ویک ساعت نماز وفرایض شرعی ومذهبی را در محل کار به جا می آوریم ، آن هم به " نیت قربتا الی اله ! " .

اما حضرت دوست به وضوح می فرماید " مکرو مکراله واله وخیر ماکرین " ما این را نادیده وناشنیده وناخوانده می انگاریم وصدها تعبیر وتفسیر به دل خواه خود برایش می تراشیم وبازغافل از این هستیم که خداوند جل واعلا فرموده " تفسیر به رای آیه های من خود جز گناهان کبیره است ؛ که من هرچه را ببخشم این را هرگز نخواهم بخشید ؛ چون کسی که این کار را انجان می دهد اسباب گمراهی وفریب بندگان مرا فراهم آورده و زمینه را برای سوء استفاده ناکسین و منافین ونابکاران و... محیا می کند ."

به راستی مگر تمام کسانی که تراژدی شهادت حضرت رسول (ص) ، حضرت امام علی (ع) ، و... حضرت ابا عبداله الحسین (ع) ویارانش وخاندانش و وقایع عاشورا و قبل و بعد آن را پدید آوردند ازهمین کسان نبودند ؟ اگر نیک بنگریم نمایش در لایه های زیرین بر همین امر تاکید می ورزد . کسانی که امروز نیز هستند و وجود دارند وهردم به رنگی وشکلی برای فریب خلق درمی آیند . مگر منافقان از همین قماش نبودند ونیستند و...

در انتها به نویسنده خانم ملیحه مرادی جعفری وبه کارگردان احمد ایرانی خواه وبازیگران وگروه به جهت تلاش وافروارزنده وانرژیکی که برای به صحنه آوردن این رویداد شگرف تاریخی به انجام رسانده اند خسته نباشید وخدا قوت می گویم . رویداد و واقعه ای که هنوز با تمام ابعاد گسترده اش و ایضا با حجم وسیع و فراوان تمام کارهایی که درعرصه های مختلف فرهنگی وهنری و...به ویژه در دهه ها وسال های اخیر روی آن صورت پذیرفته و براساس آن شکل گرفته ناشناخته ونا گفته مانده است وهنوز بسیار جای کار دارد ؛ تا مفاهیم ومعانی عمیق و ژرف وانسانی والهی و متعالی آن شناخته شود و ناگفته هایش باز نمایانده گردد .

تا این گونه علاوه بر بازخوانی و بازشناسی درست و اصولی آن جلوی تحریفات ودروغ ها ونسبت های ناروا که بر این واقعه مهم تاریخی مذهبی جهان، تحمیل وحقنه شده گرفته شود تا دکان دین فروشان بسته گردد و بساط تفرقه افکنی بیگانگان ودشمنان ایران اسلامی واین مرزو بوم کهن وخدایی برچیده شود واصل مطلب برای جامعه ومردم باز نمایانده وباز گفته گردد.

تا تاثیر این روند برزندگی امروز و اکنون با خوانشی امروزی و دقیق معلوم و مشخص شود .این وظیفه هنری و فرهنگی ومذهبی ودینی وملی اهالی هنربه طوراعم و هنرمندان شریف تئاتر به طور اخص است ؛ چون یکی از هویت های شاخص هر قومی و هر کشوری وهر مردمی علاوه بر هویت ملی هویت دینی ومذهبی آن مردم ومملکت است .

البته برای رسیدن به این وظیفه سترگ واین هدف مهم همیاری وحمایت های مادی و معنوی کافی وسهل الوصول مسئولین ذی ربط اجتناب ناپذیراست وضروری ولازم می نماید ؛ چون بدون فراهم شدن زمینه های کافی و درست مالی واقتصادی این مهم میسر نخواهد شد . بر آوردن این امرمهم واجتناب ناپذیر، وظیفه شرعی ودینی ومذهبی و کاری وقانونی مسئولین فرهنگی وهنری کشور است . که می باید به یاری حضرت حق به نحو احسنت و درست واصولی آن را به انجام رسانند انشااله . باشد که این گونه شود .
عاطفه گندم آبادی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نگاهی به نمایش «کارد، ُترنج ، زلیخا» به کارگردانی احمد ایرانی‌خواه
جاودانگی حقیقتِ بی گزند در گذر زمان

ایران تئاتر- در کلیت موضوع نمایش ... دیدن ادامه ›› «کارد، ُترنج ، زلیخا» به برخی مفاهیم عرفانی و حقیقت‌شناسانه با رنگ‌مایه‌ای از فلسفه شرق، میتوان دست یافت که به ویژه برای تماشاگر ایرانی فضای مانوس‌تری پیدا میکند.

گروه کارگاه تجربی نمایش با پشتوانه اجرای چند نمایش قابل اعتنا درگذشته، که از قضا نویسندگی عمده آن‌ها برعهده ملیحه مرادی جعفری بوده و بسیاری از آنها را نیز احمد ایرانی‌خواه کارگردانی کرده، بعنوان تازه‌ترین تجربه خود، نمایش «کارد، ترنج، زلیخا» را در سالن سایه تئاتر شهر روی صحنه برده است. نمایشی که با دستمایه قرار دادن بخشی از واقعه عاشورا در جغرافیای کربلا، در جریان صف آرایی‌های کین توزانه عمر سعد در برابر امام حسین(ع) و یارانش، با محور قرار دادن شخصیت «مهند» (امین اکبری نسب) یکی از کسانی که در جمع یاران امام حسین شمشیر می‌زده است و پس از زخمی شدن ازمیدان نبرد گریخته است ، او را در رویا رویی با «هادان» پزشک مسیحی حاضر در سپاه عمرسعد، در برابر ما به چالش وامی‌دارد و از این طریق به واکاوی باورهای قلبی یک مدعی مسلمانی می‌پردازد تا نشان دهد که نیروی ایمان، باور و اعتقادی درونی شده و خدشه‌ناپذیر است که هرگز نباید به زخم شمشیری، خدشه‌دار و خلل‌پذیر شود. در همین رویارویی است که درمی‌یابیم، سُست باوری مهند را در آیینه وجودی هادان برجسته‌تر می‌توان به تماشا نشست! حتی سرزنش‌های «هیما» (هدی نوری زاده) دخترک عاشق و دلسوخته پرشور و پروسوسه‌ای که در دام عشقی ممنوع گرفتار شده است، نیز در پی ناامید شدن از وصال با دلداده‌اش هادان، به ترفندی تازه روی آورده، همانند هادان، به ملامت و سرزنش این جنگاور گریخته از جمع یاران امام حسین(ع)، زبان می‌گشاید و با ریشخندی گزنده او را شماتت می‌کند!

حتی برای هادان (میثم جهانگیری) که در مقام یک پزشک، باید به یک مجروح، جدا از باورهایش، به عنوان یک بیمار نیازمند کمک، نگاه کند، از اینکه مهند در سپاه حسین شمشیر می‌زده، یک دشمن به حساب می‌آید. دشمنی که در نگاه او، به دلیل گریختن از میدان جنگ و پشت کردن به پیشوایش، به آدمی بزدل و بی‌تعهد بدل شده است و بع به همین دلیل، به بهانه بستن زخم‌هایش، دست و پایش را می‌بندد و اورا به مسلخ می‌کشاند و خود نیز به دلیل حضور در لشگر دشمن، مامور کشتن امام حسین می‌شود!

درونمایه و مضمون این نمایش، به اعتباری می‌تواند عاشقانه باشد به ویژه که رگه‌های مشترک آشکاری میان بُن مایه این اثر با داستان معروف «یوسف و زلیخا»، به عنوان یک اقتباس مضمونی غیرمستقیم، نیز می‌توان پیدا کرد. در کلیت موضوع چنین نمایشی، به برخی مفاهیم عرفانی و حقیقت شناسانه با رنگ‌مایه‌ای از فلسفه شرق، می‌توان دست یافت که به ویژه برای تماشاگر ایرانی فضای مانوس‌تری پیدا می‌کند.

فضای نمایش، از همان پرده‌های نخست، ما را به 1400 سال پیش ، به حادثه عظیم کربلا، می‌کشاند اما این رخداد آشنا و قدیمی، در بستر نمایشی نو که فضای بیانی نمایش‌های امروزین در جای‌جای آن دیده می‌شود، شکل می‌گیرد و در مسیر رویدادهایی که به یک رویداد آیینی مربوط می‌شود، به مدد نوعی زبان شاعرانه و صدالبته تا حدودی با استفاده از زبان نمایشی پرتکلف - زبانی که شاید باکمی چشم‌پوشی بتوان از آن با عنوان زبان عهد عتیق یا دوران کهن و کلاسیک نام برد- به‌گونه‌ای روایت می‌شود که به کمک نمادها و نشانه‌های امروزین، انگار با روایتی از دنیای معاصرروبه رو می‌شویم که در شکل (form) اثر ، می‌کوشد تا از شکل اجرایی نمایش‌های کلاسیک فاصله بگیرد و خود را امروزی شده و معاصر جلوه دهد. حتی گاهی با نوعی زیاده‌روی و مبالغه‌ی شکل گرایانه در فرم نمایش، کارگردان علاقه‌ آشکار خود را به استفاده ازنشانه‌های یک نمایش "پسا نوگرا " ( Post Modern ) به رخ ما می‌کشد. درصحنه‌هایی از نمایش که برای برجسته‌سازی موقعیت‌های تناقض نما- مثل استفاده از زبان آراسته و پرتکلف و سنگین نمایش‌های کهن در فضایی که در آن از برخی عناصر دیداری امروزین (روزنامه و خبرنامه‌ای با چاپ رنگی، وان و دوش حمام، جعبه‌های مخصوص جابه‌جایی مهمات جنگی، سلاح شیمیایی یا اتمی مربوط به دنیای معاصر که کلاه ‌خود و خنجر- به‌عنوان جنگ‌افزارهای‌های دنیای کهن- از آن بیرون آورده می‌شود و....) آشکارا مخاطب نمایش را به‌نوعی دوگانگی با توسل به شیوه‌ دوگانه پردازی (Dualization) می‌کشاند. حسی که از دیدگاه فلسفی می‌تواند بر باور عدم قطعیت تاکید داشته باشد.

از دیدگاه معنا شناختی، چیزی که در متن وبطن چنین نمایشی، بعنوان یک پدیده غالب، فراتر از همه مرزهای تاریخی، خود را بر ذهن وروح مخاطب این اثر تحمیل می کند، پایبندی بر این باور است که حقیقت در فراسوی مرزهای زمان، همچنان بی‌گزند و بی‌زوال خواهد ماند!

عمده‌ترین امتیازهای چنین نمایشی را باید در نگاه نو وخلاقانه ی کارگردان جست وجو کرد که در تلفیق فضاهای معاصر شده و امروزین اثر با نوع روایت عهد عتیق گونه آن، برای مخاطب پذیرفتنی می‌شود . به ویژه که با پرهیز از کارُبرد کلیشه های رایج و تکراری شده ی دربسیاری از نمایش‌های دینی و مذهبی کوشیده است تا مخاطب خود را به تماشای کاری غیر کلیشه یی دعوت کند.

در بازی‌های صدالبته تا حدودی مبالغه شده در حرکات بدن ، کنش ها و واکنش های را شاهدیم که با تاثیر پذیری آشکار از نمایش کابوکی در تئاتر ژاپنی و همچنین با نگاهی به نوع خاص بازی توشیرو میفونه بازیگر اصلی وبه نسبت ثابت فیلم‌های آکیرا کوراساوا فیلمساز صاحب نام سینمای ژاپن ، به دلیل نوع گفت وگوها و زبان نمایش، تا حدودی ناهمگونی و عدم انطباق به چشم می‌خورد، که البته با توجه به انتخاب همان فضاسازی‌های تناقض نما، شاید بتواند توجیه‌پذیر باشد. با این همه نباید از یاد برد که با توجه به میزان حجم سنگین تک گویی طولانی یا گفت و گوهای دونفره ی بازیگران نقش هایی چون: هیما و هادان ومهند، بازیگران نمایش، در جریان اجرای نقش خود، کاربه راستی سنگین ودشواری بر عهده داشته اند و در این میان کار "هدی نوری زاده" سنگین تر بوده است. با این همه یک مشکل جدی در شیوه ی ادا و واگویه کردن کلمات ، به خصوص در بیان بازیگران نقش های: هیما و هادان ، به دلیل فشارو تکیه ی بیش از اندازه بر عضلات اندام های گفتاری، نوعی بیان یکنواخت را درپی داشته است که با توجه به طول زمان نمایش، باوجود تحرک ظاهری بازیگران، ضرباهنگ کُندی را برای مجموعه صحنه‌های نمایش در پی داشته است! با این همه ، نمایش «کارد، ترنج، زلیخا» می‌تواند در یاد نمایش دوستان علاقه‌مند به نوآوری و تجربه گرایی باقی بماند، به ویژه که از دیدگاه معناشناختی، چیزی که در متن وبطن چنین نمایشی، به عنوان یک پدیده غالب، فراتر از مرزهای تاریخی ، خود را بر ذهن وروح مخاطب این اثر تحمیل می‌کند، تاکید بر این باور است که: حقیقت در فراسوی مرزهای زمان و در گذر سده‌های بیشمار، همچنان بیگزند و بیزوال برجای خواهد ماند!



عزیزالله حاجی مشهدی
عاطفه گندم آبادی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خرید بلیت روزهای تازه این نمایش، از چهارشنبه ۹ تا جمعه ۱۱ اسفند، به نویسندگی: ملیحه مرادی جعفری، کارگردانی: احمد ایرانی خواه،‌ بازی: هدی نوری زاده، میثم جهانگیری، امین اکبری نسب، علی آسترکی، هم اکنون آغاز شد.
زهره مقدم این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید