در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:20:53
امکان خرید پایان یافته
۲۰ شهریور تا ۰۲ آبان ۱۳۹۳
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ و ۲۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
ردیف ۱ تا ۵: ۳۰,۰۰۰ تومان
ردیف ۶ تا ۹: ۲۵,۰۰۰ تومان

ژانر: اجتماعی


خلاصه نمایش: داستان یک ساختمانی که آتش گرفته وحضور آتش نشانان بعد از آتش سوزی



خرید از سایت تیاترتیکت

گزارش تصویری تیوال از نمایش کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد ( سری دوم) / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد ( سری نخست) / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از آیین افتتاح نمایش کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"این خانه آتش گرفته است. این خانه سالهاست که آتش گرفته است."

دیشب به تماشای این نمایش نشستم و یک بار دیگر به خودم ثابت کردم که همیشه نباید به نقدهای منفی و یا حاشیه های یک نمایش اعتماد کرد. گاهی باید دل به دریا زد، رفت و نمایشی را دید که اصلا فکر نمی کنی به دلت بنشیند. ولی نشست و بدجوری نشست. خودت هم تعجب میکنی وقتی از ته دل میخندی، گریه میکنی و وقتی نمایش تمام میشود می ایستی و انقدر دست می زنی که دستهایت قرمز می شوند. می ایستی نه بخاطر اینکه ردیفهای جلو ایستادند بلکه چون دلت می خواهد، چون دوست داری که به احترام کاری که از آن لذت بردی بلند شوی و برای شبنم فرشاد جو عزیز جیغ بکشی و برای رضا حداد با اشتیاق دست تکان دهی.

وقتی نمایش با سیامک انصاری آغاز شد تردید کردم. صدایش را خوب نمی شنیدم و آخر جمله هایش را می خورد. با داستانش ارتباط برقرار نکردم ولی همه چیز بعد از آن عوض شد. صحنه ای که لیلی رشیدی سرنگ ها را با مهارت قابل ستایشی بر میداشت و در شکمش فرو میکرد هنوز با من است. تاثیر گذار بود و دردناک و حسی عجیب مرا پر کرد. نمی دانم چرا و چطور ولی جادوی نمایش از همان تصویر برایم ... دیدن ادامه ›› شروع شد.

داستان های دیگر بی نقص نبودند ولی هر کدام پیامی داشتند و تلاشی که برای رساندن این پیامها به تماشاگر از راههای متفاوت صوتی و بصری شد بسیار ارزشمند است. همه چیز در خدمت رساندن پیامها بود: موسیقی، نورپردازی و حتی شرکت دادن یک تماشاگر در یکی از داستانها که خانم فرشادجو با هنرمندی آن را اجرا کردند.

نمی دانم چرا بعضی تماشاگران، تابیده شدن نور در صورتشان را جز نقاط منفی این نمایش عنوان کرده بودند؟ بنظرم تابش نور ناگهانی و آزار دهنده ای که بعد از اپیزودی که در تاریکی مطلق اجرا شد بسیار بجا و حامل پیام مهمی بود: بیدار شوید! هوشیار باشید! حواستان را جمع کنید! خانه های زیادی در شهر ما دچار حریق شده اند! شاید خانه خود شما هم آتش گرفته باشد ولی شما ندانید!

و چه بگویم از قسمت پایانی این نمایش که آتشم زد! انتخاب هوشمندانه موسیقی، متنی که اشک به چشمانم آورد و دختری که با دست لرزان اول یک خط روی زمین کشید و بعد با احتیاط از روی آن گذشت تا خانه ای بکشد. همیشه مراقب بوده ایم تا از خط بیرون نزنیم. همیشه مراقب بوده ایم که نگفته ها نگفته باقی بمانند. همیشه ترسیدیم، غافل از اینکه نقاشی هایمان خیلی وقت است خط خطی شده اند و خانه هایمان خیلی وقت است گرفتار آتش.

من این نمایش را دوست داشتم. تلخ بود، آزاردهنده بود، یک هشدار بود. ولی لازم بود.
سپاس از شما که خواندید و نظر دادید.
۰۳ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب افتخار تماشای این نمایش به من دست داد، متاسفانه من تماشگر مبتدی هستم اما از تسلط بازیگران، موسیقی به جا، شجاعت کارگردان کمال لذت را بردم. به خصوص از بازی زیبای سرکار خانم شبنم فرشادجو که بی نظیر بود.
هرگز یادم نخواهد رفت این جملات:

اگه چرخ روزگار بگرده به روزای اولش
باز من همونجا وای میسم که بخاطرت تیزآب بریزن روم
بسکه خاطرتو میخوام
هنوزم همونطور میخوام ...
با اوناییم که دیدن

تلخ بود تلخ ، مث حقیقت ، مث حقیقت ما ، مث یه پنج سیزدهم از کیلو

میدونین چرا ازش شکاریم ؟ چون زیادی راس میگه

واسه اینکه داستان ماس که ته یه کوچه بن بست آتیش گرفتیم و هیشکیم یادش نیس ، چون میسوزونتمون ، مث شعرای شاملو و شـ... از چیزایی میگه که نباید

اما تبلیغای فروش خاطرات دهه شصت ماهواره رو دوس داریم

چون نوستالژ ین

چون یکی از خاطره واسه کلاش نمد می بافه .....

بمب ، قند ... دیدن ادامه ›› ، نفت ، شیر ....................

آقای حداد و چرمشیر و پسیانی و دوستان بازی پیشه :

از همتون ممنونیم اگه اون چیزایی رو میگید که باید و هر کیم خوشش نمیاد .....

manimoon و امیر مسعود این را خواندند
فاطمه رحیمی این را دوست دارد
منم موافقم
۲۸ مهر ۱۳۹۳
آقای پسیانی بزرگ
چه حیف که شما نیستید
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید