دیشب به پیشنهاد یکی از رفقا که هنرجوی آموزشگاه بازیگری یه به تماشای این نمایش رفتم (البته باتخفیف ویژه دانشجویان)؛ نمایشی به شدت رئال با دکور؛ لباس و گریم ساده بدون زرق و برق های تبلیغاتی ...؛ بازی ها با وجود اینکه همه بازیگران جوان و بی نام بودند باورپذیر بود به خصوص دو سه نفرشون؛ چیزی که برای من جالب بود این بود که یه خانمی ردیف جلوی من نشسته بودن همراه با بازی و اشک ریختن بازیگر خانم اول نمایش طوری گریه میکردن که تکون خوردن شونه هاشون رو از هق هق گریه میشد دید و جالبتر اینکه در ادامه همین خانم با دیالوگهای طنز به خصوص قسمت فوتبالی نمایش کلی خندیدن و این تخلیه احساسات برای من خیلی جالب بود؛ من هم خیلی تحت تأثیر غم و شادی بازیگرها که مثل زندگی واقعی بود قرار گرفتم؛ در کل حال خوبی بعد از تموم شدن نمایش داشتم . امیدوارم این کارگردان جوان و گروه جوانشون هر روز موفق تر از قبل به راهشون ادامه بدن.
اسم کار باعث شد بیام این اثر رو ببینم . من بعنوان یک بیننده لذت بردم از دیدن این نمایش . و حتی چند جا بغض کردم . مثلا اونجا ک بازیگر نقش علی محمودی تو نمایش بغض کرد و از دست خودش و قضاوت خودش عصبانی بود . واقعا صحنه تاثیر گذار و خوبی بود . از تماشای بازیه بازیگر نقش امیر واقعا لذت بردم . بدون اینکه دیالوگی بگه ، خیلی خوب تو نقشش فرو رفته بود و بغض جالبی تو چهره اش بود . و از تیکه هایه با نمکی هم که بازیگر نقش پویا داشت هم خیلی خوشم اومد . تبریک میگم ب کارگردان و نویسنده این کار که زحمت زیادی کشیده بودن برای هرچه بهتر شکوندن فضا ها و وصل کردن پارتها بهم . بر خلاف تئاتر های دیگه ، اصلا به انتهای داستان و تموم شدنش فکر نمیکردم . عالی بود
کسی نمیتونه کسیو تغیر بده . آدم باید خودش بفهمه کجا راهش درسته کجا غلط