با این همه بازیگر ستاره که داشت باید پس گفت کارگردانی فیلمنامه ضعیف بود چیز خاصی نداشت از معمولی بهتر بود گریم خوب بود.
"مزاحمی حسن را هر جا میرود تعقیب میکند" این قسمت آدم را یاد مدیران دزد بیسواد قرامساق در شرکت های دولتی می اندازد که ماشین امضا هستند و هر کس انتقاد کند یا حقش را بخواهد سعی میکنند توسط مذهب سکس سیاست برای آن فرد پاپوش درست کنند و حراست و بسیج را به جانش بیاندازند تا صندلی و درآمدشان نلرزد حالا بسیجی ها و مزدورها مدام دنبالشان راه می افتند و اطرافشان هر روز تف میریزند خط تلفن آنها را کنترل میکنند و مدام دنبال پاپوش ساختن برای فرد مزبور میگردند.تازه اگر شانس بیاورد از تجاوز جنسی یا معلولیت در امان بماند.
پریناز ایزدیار بازیش خوب بود.
از ایده این که یک نفر برای این که ضایع نشه و آبروش نره دوست داشته باشه کشته بشه خیلی خوشم اومد خیلی آوانگارد و آنارشیستی بود. مخصوصا وقتی مادر فرزندش رو دلداری می ده که نگران نباش سراغ تو هم میاد. تو رو هم می کشه! تا اواسط فیلم شک داشتم که قراره از کلیت فیلم خوشم بیاد یا نه اما بعد از دیدن سکانس پایانی که به نظرم خیلی خوب بود و دوستش داشتم تصمیمم رو مبنی بر دوست داشتن کلیت فیلم گرفتم.
نگاه منتقدانه به تاثیر شبکه های اجتماعی و سرعت پخش شدن شایعه و رابطه های خارج از عرف بین هنرمندان جالب بود اما فکر می کنم گاهی نشون دادن بیش از حد این موارد تاثیر منفی داره و باعث عادی سازی اونها می شه. حسن معجونی عاشق بازیگر فیلمشه و خانمش از این قضیه خبر داره و مشکلی باهاش نداره؟!! دلیلش چیه؟ چرا حسن باید با آنی در پارک قرار بذاره و روی دریاچه قایق سواری کنن؟ اون که جای دخترشه و خود حسن هم چند بار اشاره کرد که نمی خواد این رابطه شکل بگیره.
پرداختن به موضوع "شبکه های اجتماعی" و شوخی با اون خیلی پایین تر از موضوع های فیلم های مانی حقیقی هست. ای کاش به هر دلیلی به این موضوع پرداخته نمیشد و یا در حد اشاره ای کوتاه باقی میموند.
فیلم های مانی حقیقی جز اون دسته از فیلم هایی هستن که پرده ی سینما رو تسخیر میکنند و افسوس که من دیدن این فیلم رو در سینما از دست دادم.