عبدالله شهباززاده
علیرضا صالحی
آئین ایرانی
علیرضا علویان
مهرداد میرکیانی
عماد خدابخش
رضا ترکمان
محمد برادران
مارال جیرانی
مجید علی اسلام
آرزو قربانی
حیدرضا سرپیران
خروج داستان ۱۰ مرد است که از دزفول سفر خود را آغاز کرده و راهی تهران میشوند، این افراد دو ماه و نیم در مسیر هستند و در این راه با چالشهای فراوانی روبرو میشوند
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چند وقت پیش کلیپی دیدم از جکی چان. تو یه مصاحبه ی تلویزیونی. داشت خاطره ای از ملاقاتش با اسپیلبرگ می گفت.
می گفت وقتی اسپیلبرگ رو دیدم ازش پرسیدم چطور ادم و دایناسور رو توی صحنه ای جا میدی که دوربین درحال حرکته؟ اسپیلبرگ گفته: با کامپیوتر. این دکمه و این دکمه و این دکمه رو می زنم. کار خودش انجام میشه.
بهش گفتم من اگه بخوام از روی پل بپرم روی اتوبوس، می پرم. اون کار برای من ساده تره تا کار با کامپیوتر.
———
کاش ما هم اینجا می فهمیدیم چه کاری کارمونه و چه کاری نیست.
جلوه های تصویری، هلی شات، دستکاری تصاویر، حضور سگ وفادار و... وقتی کار کردن باهاشون برامون سخته، چرا استفاده می کنیم که صحنه هایی که می تونست دل انگیز باشه رو منفور کنیم؟
مطمئن نیستم حوصله کنم بیشتر راجع به این فیلم بنویسم ولی گفتنی زیاده.
بدترین فیلم کارنامه حاتمی کیا و یکی از بدترین فیلمهای جشنواره امسال از نظر منی که سینمای حاتمی کیا رو دوست دارم
سکانسای کشدار و بی مورد
دیالوگای ده نمکی طور و ....
اخر فیلم که کلا انگار کار و ده نمکی ساخته
در پایان فیلم کپشن بر اساس داستان واقعی و تصاویر واقعی ماجرای فیلم پخش میشود فیلم را که در ذهنت مرور میکنی تناسبی با واقعیت و آدمهای واقعی نمی یابی. همان طور که بین حاتمی کیای امروز با آن سینماگری که حتی در اوج فیلمهای ارزشی دفاع مقدسی سالهای شصت مهاجری میسازد که با زبان سینما و ظرافتهایش از اعتقاداتش دفاع میکند شباهتی نمی یابی. خروج همان خروج عجیب حاتمی کیا از بیان موجز سینمایی است چند هلی شات لانگ شات و حرکات فن سالارانه دوربین تتمه ناچیزی از فیلمسازی است که مقاله تصویری پر از نماد و شعار عوامانه را جانشین روایت سینمایی کرده است. خروج پر از تناقضات لحنی و روایی است نمیدانی با فیلم جدی طرفی یا کمدی؟. آنقدر غرق در سمبل سازی که مردم روستایش گویش و پوشش و رفتارهایی درهم برهمی دارند تیپهای کلیشه ای و نخ نما که رحمت و آن زن گویی تپیکالهای سینمای خودش بقیه تپیکالهایی از سینمای ده نمکی و تله فیلمهای ارزشی عصر جمعه اند. زمختی و مضمون زدگی فیلم آیا ربطی یه همان تلقی فرزند نظام بودن حاتمی کیاست به جای فرزند سینما بودن؟
آخ آخ آخ .... چقدر اون گویش و پوشش روی مخ من بود.
چطور ممکنه افراد یه روستا هرکدوم با یه نوع لهجه صحبت کنن ؟؟ تازه بعضیهاشون هم مثه آقای قریبیان چون سختشون بود کلا لهجه نداشتن :)