در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش لابیرنت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:06:58
امکان خرید پایان یافته
۱۱ تا ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
۲۲:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان

شبکه‌های اجتماعی تماشاخانه سپند: اینستاگرام
با خرید بلیت اجراهای این تماشاخانه و ارائه‌ بلیت همان شب، از ۱۰٪ تخفیف کافه رستوران «باور» در محوطه مجموعه بهره‌مند می‌شوید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش لابیرنت / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› پوستر نمایش «لابیرنت» به طراحی محمدرضا قیطاسی رونمایی شد

آواها

مکان

تهران، خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند (استاد جعفر شهری)، پلاک ۶۹، تماشاخانه سپند
تلفن:  ۸۶۰۳۷۸۰۷

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چند نکته نثار و سپس گریز:
-مخاطب معمول سینما به اجراهای متمرکز با هدایت و راهنمایی نورپردازی عادت کرده است لذا در نمایشی که کرکترها اجراهای هم‌زمان و پراکنده‌ای ارائه می‌کنند، هضم محتوا برای مخاطب دشوار خواهد بود. فقدان مایه‌های کامدی در کنار نمادگرایی، طراحی پرجزئیات، دیالوگ‌های چندزبانه، حرکات بدن نامتعارف، ایده‌های جاه‌طلبانه و دیگر خلاقیت‌های خاص‌ نیز از زاویه‌ای ریسک محسوب می‌شود. بی‌گمان این موارد ضعف نیست امّا از آن جهت ریسک است که اجرایی کردن انبوهی از ایده‌های پراکنده و یک‌دست‌سازی آن (ایجاد ارتباط معنایی، پرداخت محتوایی و...) بسیار دشوار است. همچنین ریسک است زیرا استقبال سرشار از چنین اجرایی بعید می‌نماید.
-«من تشنه‌ام»! هم‌زمانی فریاد بازیگر و ووکال از پیش ضبط شده، ایده خوبی نبود. بازیگر فریاد پر و حجیمی دارد، پخش بک‌ووکال فقط موجب خراب شدن فضای حسی و کاستن از زیبایی فریاد بازیگر می‌شود. به همین مقدار، دیگر شُک‌های ناگهانی ناشی از جلوه‌های صوتی به جای فضاسازی، حس مخاطب را قاتل می‌شود.
-نور پرقدرت چشمک‌زن و سفیدی که در یک صحنه خاص مورد استفاده قرار گرفت، هر چند در جهت القاء فضای ملتهب و وهم‌انگیز بود امّا سبب آزار مخاطب می‌شود. میگرن‌زا! همچنین دود سفیدی که پرواضح بود، روی اعصاب مخاطب است. یک یا دوبار بهره‌جویی از این ابزار، شاید مناسب باشد امّا اجرای موتیف‌وار آن، خیر!
-گمان می‌کنم در جزئیات اجرا و نقش کرکترهای فرعی اغراق شده بود. اجراها و دیالوگ‌گویی‌ها نیز گاهاً زیادی شلوغ و ناموزون به ... دیدن ادامه ›› نظر می‌رسید.
-تغییر جمله [اینجا....] توسط کرکتری که تا بخش پایانی اجرا نقشی کاذب داشت، ایده زیبایی بود. این موضوع که بازیگر زنجیرشده در هنگامی که تمرکز مخاطب بر اجرای دیگران است، همچنان کرکتر را با جزئیات حفظ می‌کرد نیز نمای خوبی می‌نواخت. طراحی صحنه خلاقانه و مملو از ایده است. طراحی حرکت‌های بدن نیز خوب بود.
-ریسکی که در موازات آن استقبال اندک مخاطبان است، شاید موجب فشار روحی، کاهش اشتیاق و رنجش شود لذا لازم است از تلاش بازیگران، کارگردان و دیگر عوامل تقدیر کرد.
-این متن کوتاه نقد نیست و صرفاً دیدگاهی است که در هنگام تماشای این اجرا مشغله فکری بود. در مجموع امّا اجرای اخیر با حالت ایده‌آل خود فاصله زیادی دارد. صحنه‌ها شلوغ است و به میزانی بی‌نظمی نیز به چشم می‌آید. پرداخت داستان، روایت نمایشی آن، جنس دیالوگ‌ها، لحن اجرا و دیگر عناصر نیز محل بحث است.
سرشار و پرانرژی باشید.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازیگرهای کار مدام فریادهای کنترل نشده ای داشتند که بسیار آزاردهنده بود. بازیها خوب نبود اما ریتم خوبی داشت کار. خسته نباشید میگم به گروه اجرایی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در وهله ی اول باید بگم فارغ از اینکه به چه ژانری علاقه دارید و بیشتر چه سبکی رو می پسندید ولی در کنارش باید به دیدن و خواندن سبک هایی که تا به حال امتحان نکردیم هم روی بیاریم.و چه تجربه ای بهتر از دیدن یک اثر سورئال در دنیای پست مدرن. اگه بخوام از اول شروع کنم باید بگم واقعا توقع این دکور خوب رو نداشتم. با توجه به اینکه متاستفانه تو ایران از تئاتر حمایت نمیشه و اکثر بودجه ها صرف نمایش های ویترینی و سینما میشه ولی نوع صدا و نور و دکور واقعا یک محیط مخوف رو منتقل کرد که جا داره از دست اندر کاران طراحی صحنه تشکر کنم.در مورد مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی هم باید گفت این مکتب در ذات خودش به درونیات نویسنده توجه داره و اصولا وقتی نویسنده این نوع نگارش رو انتخاب میکنه میخواد تمام ذهنیت خودش رو فارغ از کلیشه های کلاسیک بیان کنه. پس با دید یک اثر رئال با منطق جهان مادی نباید این اثر رو دید. در واقع به نظر من نقطه عطف این کار گذار از عینیت فلسفی به ذهنیت انسان پست مدرن بود. استفاده از نمادگرایی اساطیر میناتائور و تسئوس و داستان مشهور هزارتو. ابزورد بودن این نمایش تو این خلاصه میشه که اگه این داستان اساطیری رو بلد باشی در نهایت باید منتظر پیروزی خیر بر شر باشی.ولی در این پارادوکس عجیب این بار قهرمان داستان توسط گاو اساطیری خورده شد. اوج کار یا پیام اصلی این داستان یک سقلمه بزرگ به جهان عاری از تعاریف عینی پست مدرن بود. جهانی که به گوناگونی ذهنیت ها و عدم وجود حقیقت اذعان داره و با این داستان به ما نشون داد که ذهن ، هزارتو و هیولا گاو مانندش چقدر ترسناکن. ترسناک از چیزی که یونانی ها با پایان خوش تمومش کردن. جدا از مفهوم فلسفی اثر ، در عین حال باید به تعداد زیاد بازیگران روی صحنه هم توجه میکردی. طوری که چشم هیچ وقت استراحت نمیکرد و تو هر گوشه کنار صحنه یک اکت انجام میشد و هر صحنه و حرکت حتی بی صدا بیانگر یک مفهوم بود.تنازع کارکنان که هر کدوم برای یک ملیت با زبان خاص بودند هم ازنکته های جالب دیگه ی نمایش بود.اینکه هر بازیگر جمله ای مشابه به زبان خودش رو میگه و بقیه چیزی نمیفهمن و این در اصل عامل هر جنگ و هرج و مرجی هستش.نکته ی جالب دیگه برای من نوع لباس پوشیدن صاحب لابیرنت یا همون نماد ذهن بود که با ترفند جمع اضداد از جنسیت زدگی جلوگیری کرده بودن. خلاصه بگم اگه تعریفتون از تئاترصرفا بیان حقیقت روزمره جامعه یا لودگی و خنده هست لابیرنت رو نرید. ولی اگه دلتون میخواد تو دنیای سورئال چند دقیقه ای پرسه بزنید و بعدشدبه تک تک نماد ها فکر کنید و ذهنتون درگیر شه این یه انتخاب عالیه.