در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش لندن، رم، تهران، آمستردام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:18:23
امکان خرید پایان یافته
۲۶ آبان تا ۱۹ آذر ۱۳۹۳
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

شماره رزرو: ۰۹۳۷۳۲۳۸۶۴۰

گزارش تصویری تیوال از نمایش لندن، رم، تهران، آمستردام (سری دوم) / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش لندن، رم، تهران، آمستردام (سری نخست) / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش لندن، رم، تهران، آمستردام (سری دوم) / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش لندن، رم، تهران، آمستردام (سری نخست) / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت، سالن حافظ
تلفن:  ۶۶۷۵۶۰۴۳

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
افسوس

واپسین روزی که توفیق دیدن نمایش دست داد آنرا نوگرایانه و با جلوه های شنیداری و (کمتر) دیداری زیبا یافتم و افسوس که نمیتوانم دیدن آنرا به کسی توصیه کنم ، از این رو که آروند دشت آرای در این اجرا تعریف جدیدی از ارتباط متقابل کلامی در تئاتر را ارائه کرده بود و مفهوم نوینی از احساس مشارکت و شادی در اجرا را به تماشا گر منتقل می کرد و شنیدنی و دیدنی ، هر چند که به زبانها و گویشهای مختلف و اما بعد :

نمایش در لحظاتی که بر روی پرده در حال اجرا بود بیشتر به یک بیوگرافی شبیه و از حال وهوای یک نمایش تامل برانگیز دور میشد چنانکه در آن لحظات به آنتراکت میمانست و گسست ارتباطی ایجاد شده بین قبل و بعدش قابل دفاع نبود . لحظه ای که تماشاچی درگیر پاسخ به سوال چگونه یک مرد ایرانی باشید ؟ بود ناگهان به فضایی پرتاب میشد دارای اتمسفر متفاوت و هنگام برگشت دچار اختلال در تنفس (تفکر) .

جناب دشت آرای کمی بیشتر در القای تجدید نظر در تصویری که از من ایرانی داری موفق بود تا ممالک فرنگی مانند صحنه مجادله ی زن و مرد و ترافیک ... دیدن ادامه ›› آشفته و کم نظیر تهران (که شاید اینها به نظر تماشاگر وطنی ، ایرانیزه می آمد و در ینگه دنیا نیز همین برداشت وجود دارد) ولی در این میان تعصب بر لهجه و گویش بریتانیایی الحق جای دست مریزاد داشت و بازخورد آن در اجرای انگلستان ....

مارتا پاگانلی یکی از وزنه های آتیه دار و قابل اعتنای نمایش ، دارای فرم بیان و بدنی استوار که اجرای او در این نمایش رضایتبخش بود و همچنین دیگر خانمها و میثم میرزایی عزیز .

موسیقی نیز به عنوان یکی از اهرمهای گفتگوی بین تمدنی به زیبایی ایفای نقش کرد تو گویی که در هر لحظه ی اجرا ، ملیت بازیگر فراموش می گشت و معجزه ی زبان مشترک نتها بیش از پیش در این وانفسای سوء تفاهم ها خود را به رخ می کشید و امید که از این پتانسیل و حتی وجود ساز در اجراهای آینده بهره برداری شود .

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : افسوس دیگر به جهت نوع بینش و عدم حمایت همیشگی آثار اینچنینی توسط دستگاههای ذیربط ...
ملودی آرام نیا این را خواند
رومینا خلج هدایتی و آرزو نوری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان و همیاران عزیز باز هم نقطه ای برای خط بدی
مرسی که اومدید مرسی که نظر دادین ، مرسی که سعی کردین بیاین و به خاطر ساعت و مشکلاتی نتونستید و مرسی برای این که هستید .
باز هم باید برای خط بعدی شروع کنیم ، به امید صحنه جدید و خط جدید
کارتون خییل خوب بود خانم آرام نیا امیدوارم کارای بعدیتونم ببینم

با ارزوی موفقیت ...
۲۳ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت حامد سلیمان زاده درباره نمایش "لندن ،رم،تهران، آمستردام"
.
---------------------
من شهروند جهانم ...
نگاهی به نمایش «لندن. رُم. تهران.آمستردام» به نویسندگی و کارگردانی آروند دشت آرای
حامد سلیمان زاده
-----------------------------------------------------------------------------------------
جهان میهنی (cosmopolitanism) جزو آن دسته مفاهیمی است که توجه بسیاری از متفکران، اندیشمندان، فلاسفه و هنرمندانِ متاخر را به خود جلب کرده ... دیدن ادامه ›› به طوریکه هر فرد، گروه یا نهادی در جایگاه و شاخصه اعتباری و حقیقی و حقوقی خود، به نحوی برای این دالِ لغزان، مدلولی ساخته و سعی بر به کُرسی نشاندن عقیده خود در تشریح این مفهوم دارد. اینبار آروند دشت آرای و گروه محترمش با شمایلی نوین، صحنه نمایش را محلی برای تفسیر معنایی این مفهوم انتخاب کرده و درصدند تا ترجمان سمعی و بصری مناسبی برای جمله ماندگار سقراط -من شهروند جهانم– بیابند.
صحنه تاریک است. خبری از آکسسوارهای عظیم و ماسک های اغراق شده نیست و همین به عنوان اولین عامل در انتقال زیر متنِ فرا-مرزی و بین المللی اثر موفق عمل می کند. ما با جهانی اجرایی روبروییم که فضایش خالی است. فضایی مقدس که گویا اساسی ترین نیاز بشر امروز است برای فرافکندن ایده ها و ذهنیات و گاهی هم عقده هایش؛
کارگردان در هیئت یکی از پرفورمرها یکی از صندلی ها را اِشغال کرده و همراه با دیگر اعضاء گروه، نگاهش را با نگاه مخاطبین پیوند زده و با لبخندی خبر از ساخت مدل ارتباطی میان فرهنگ های مختلف می دهد. دشت آرای با دستانِ خود ما را وارد نوعی بازی می کند که نه رقابتی است و نه مفرح بلکه اندیشمند است و تراژیک. مُهره های بازی همان 7 نفری هستند که در صحنه مانده اند. هفت نفر برای هفت صندلی. تکرار نمادین (هفت) که جزو معدود اعدادی است که در قالب نشانه در تمام فرهنگ ها و تمدن های قدیم و جدید جهان جایگاه خود را داراست، رویکرد رمزگذارانه و پژوهش محور اثر را برملا می سازد. هر صندلی متعلق به فردی است که شرایط هستی شناختی و اجتماعی خود را داراست چه ایرانی باشد چه هلندی چه انگلیسی و چه ایتالیایی.
التقاطِ فرهنگ و اختلاطِ هویت، از پرفورمرها انسان های مسئله گونی می سازد که به دنبال اجرایی نمودن تصور درد، رنج، شادی، امید، عقیده و ... مشترکی هستند. طراح و کارگردان اثر با هوشمندی و درایتِ خود، جهت شکست مونوفونی (تک آوایی) ناخودآگاهانه فرهنگی میان اجراگرانش، آنها را وادار به خواندن آوازی مشترک می کند تا در نگره ای پُست مدرنیستی، فرآیند پولی فونی (چند آوایی) را به عنوان عامل یکسان سازی آنها مصادره به مطلوب نموده و عدالت صحنه ای را در جهت انتقال مضمون پایه اثر خود پیش ببرد.

تکنیک دیگری که کارگردان در مدیریت میزانسن ها دنبال می کند، تکنیکِ تکثر (proliferation) است. ایده ای در مرکز صحنه و در هیئت یکی از پرفورمرها ساخته می شود و سپس توسط دیگر پرفورمرها، فراگیر شده و تا تماشاگران امتداد می یابد. به عنوان مثال جایی که یکی از پرفورمرها نام میثم – یکی دیگر از پرفورمرها - را صدا می زند، سایر افراد به دنبال او در خارج از فضای جسمانی اش می گردند؛ گویی میثم با همان مشکلات و دغدغه ها و روزمرگیهای اتوبیوگرافیکالش، در درون ما نیز زندگی می کند. این مغناطیس ارتباطی تا لحظه آخر تماشاگر را رها نمی کند چرا که تمام پرفورمرها با اجرای دقیقشان در یک نظام هارمونیک ترکیب شده و به هیچ وجه ملیت آنها به عنوان عامل انفکاک و ایجاد کننده نویز جهت قطع ارتباط مخاطب با صحنه قابل تشخیص نیست. میزان رها سازی انرژی در آنها کنترل شده و در خدمت یکدیگر می باشد.
عامل دیگری که در اثر خودنمایی می کند، استفاده از ویدئو به عنوان حرف ربط میان صحنه ها است. جالب است که ویدئوهای مستند در خدمت ارائه گزارش روزمرگی های آدمی در ملیت های مختلف، کارکردی سیال داشته و چه به جاست که دشت آرای با زیرکی تمام، بخش رسانه ای و ژورنالیستی ایده خود را به تصاویر مستندی سپرده که یادآور همان امواجی است که هر روزه و به دفعات از جهات متعدد بر ذهن آدمی ساطع می گردند.
تصویر آخر نمایش و ساخت برجی که از تلفیق صندلی ها ساخته می شود، اگرچه نامتعادل است اما حمل کننده عنصر اساسی نمایش است. عنصر تلفیق و یکی شدن به هر قیمت. آروند دشت آرای و گروهش توانستند به واسطه این تصویر، بدقوارگی معناداری بسازند که امروز درگیر آن هستیم...چه بخواهیم و چه نخواهیم..
اجازه دهید در پایان، یک گام از آروند دشت آرای و کمپین صلح طلبش جلوتر رفته و به جای (تصویر) به جهانِ مثُل بروم و بگویم: درباره تصوری که از من داری تجدید نظر کن...
تصور که درست شود، اِصلاح تصویر، قطعی به نظر می رسد.
ملودی آرام نیا این را خواند
Marillion و farivar farzam این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید