درمیشیان میخواست این حس را القا کند که در این فیلم نگاهی بی طرف دارد و تا حدودی هم موفق بود ولی اگه به لایههای زیرین اثر توجه شود بسیار هوشمندانه درمیشیان موضع خود را مشخص میکند آنطور که در دنیای واقعی و خارج از فیلم هم مشخص است.
شاید خیلی ها فیلم را دوست نداشته باشند چرا که غیر از ساختار و محتوا و فرم و... این بحث های تکنیکی موضوع فیلم سرشار از رنج و غم بود. اما هر از چندگاهی حوادثی از این قبیل را در روزنامه ها می خوانیم. و نمی توانیم پاک کن برداریم و پاک کنیم.
یکی از اشکالاتی که بنظرم در داستان فیلم وجود داشت این بود که شخصیت اول زن داستان که نامش مریم بود و دوستانش و اطرافیان آن او را دختری پرتلاش، تحصیلکرده و ... معرفی کردند، چرا دو پسری که از او را دوست دارند باید یکی یک بزه کار باشد و دیگری یک بچه پوادار لومپن بدون غم. این دختر که همه او را ستایش می کنند یعنی هیچ پسر درست و حسابی ای از این دختر خوشش نمیاید؟ بهتر بود بجای اون شخصیت مرد پولدار زن باز یک مدیر نشریه ای یا یک روزنامه نگار همکار می بود. یا حداقل در فیلم اینهمه تاکید برای جذاب بودن مریم از طرف دیگران نمی بود.
واقعا تفکر مردم عامه مشابه تفکر آقای مغازه داره ..."اعدام باید گردد" " قصاص باید گردد"
خشم عجیبی و حس انتقام جویی غریبی بین مردم رایجه و چقدر بحث کردن سخته که قصاص و عدام درمانگر نیست ..خوبه که این فیلم میتونه روی یک عده تاثیر بذاره و مرحله سخت گذشت و بخشش رو به تصویر بکشه...مجموعا بخشیدن حتی برای کسی که مدام داره دیگرانو به گذشت تشویق میکنه هم سخته.
کاش بیشتر به شخصیت پاشا پرداخته میشد کاش معلوم میشد چرا رابین هود قصه با اون حجم دلرهمی چطور به جنون کشیده میشه...
فیلم یک عالمه حرف داره که باعث شده از پرداخت به جزییاتی که میتونه مهم باشه غافل بشه..