در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش ل ته
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:51:46
امکان خرید پایان یافته
۲۵ آذر تا ۲۷ دی ۱۳۹۵
۱۹:۳۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان
«لِ ته» نام رودخانه ای در اساطیر یونان و دنیای زیرزمین است که مردگان در گذر از آن آب می نوشند تا گذشته خود را فراموش کنند.

نگارش‌های احتمالی دیگر در جستجو: لته، له ته

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

عکس‌های پایه

نمایش ل ته | عکس نمایش ل ته | عکس نمایش ل ته | عکس نمایش ل ته | عکس

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلامی به گرمی مهربانی فرزندان نیکو خصال و نکو اندیشم
درود تیوال خانه ی عزیز و دل نشین .
مبادت از تلاشی سرشار از دوستی و پر ز مهر ذره ای نه میکرونی کوتاه شوی که خانه ای دوست داشتنی هستی .
قلم تاب نیاورد سپاس نگوید . له ته را چنان کالبد شکافی نمودید که بسیار دوستان را به دیدن این نمایش به اصراری شوق انگیز دعوت کردم و قبل و بعد نمایش به میهمانی این صفحه ی پر محتوا خواندم . زیرا دریافت مفاهیم از زبان بدن دانش و تفکر و خلق معنی می طلبد .و این مهم در این صفحه توانسته ادای دین کند .
و ادای دین من :
بانو عاطفه تهرانی ، کارگردان به حق ، خوب اثر سپاس ها .
هنرمندان بازیگر و بس بس عزیز
و دیگر عوامل این گروه نمایش
ممنون . خدا قوت و توفیقتان روز به روز افزون باد
عزیزانم دیدن این اثر را از دست ندهید .

به به قلم و حضور دوباره معلم بزرگوار و مهربانمان در تیوال مبارک باد...
با ارزوی سلامتی و مانایی برای شما و خاله شکوه گرانقدرمان... قلم تان سبز و جاری
۲۴ دی ۱۳۹۵
درود ها ابرشیر عزیزم . دوست داشتنی فرزند اندیشمندم .
هر قلم که می زنید ممد حیاتم می شود و رضایتمندی خاطر که شیرین است آموختن از فرزندان ژرف نگاهم .
.
۲۵ دی ۱۳۹۵
درود ها رضا جان تهوری نیک فرزند عزیزم .
حضور شمایان فرزندان هنرمند و هنر دوست این عرصه ی عاشقی و فرهنگ سازی بس بس به امیدم می سازد و خرسند .
مهربانیتان چون زمزم است و به جان ممنونم .
۲۵ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لِ ته ــ سرزمینی به وسعت قلبهای زخمی

لته عاطفه تهرانی بی شک یکی از بهترین نمایشهایی بود که اخیرا به تماشا نشستم. نمایشی فرم گرا و فیزیکال که به بهترین شکل ممکن با زبان بدن، کلامش را بر جان و دل مخاطب تزریق کرد.
لته نمایشی است چندوجهی؛ که در حین تماشا ذهن کاوشگر مخاطب را در همه وجوه درگیر میکند و به جنونی جذاب میکشاند.

از منظر بنده، دووجه در نمایش گویا تر بود و این دو وجه رابطه صمیمانه تری در مُسمی و نامگذاری نمایش را به ... دیدن ادامه ›› دوش میکشید:

وجه اول_ رویکردی اجتماعی و همه گیر دارد. در این رویکرد لته به بیان توقعات و خواسته های انسان از خود یا سایرین و روابط با دیگران میپردازد و هر آنچه از برقراری این روابط، سهم و نصیب آدمی میکند را به تصویر میکشاند.
طراحی صحنه به گونه ای است که فضای یک دورهمی و اجتماع را تداعی میکند.
عده ای دو به دو و برخی تنها در این دورهمی و اجتماع حاضرند.
گپ و گفت میکنند،درخواست میکنند، درد و دل میکنند، شادی میکنند، گریه میکنند، عشق میورزند و یار میگزینند...
اینها همه مصداق موزیک نمایش میشود:
""عاقبت دلهای ما را_با غم هم آشنا کرد""
اجتماعی هم درد که به موازات تمام این عملکردها وجهی مشترک دارند و پررنگ؛
روحی زخمی و قلبی نا امید...
روح زخمی را در قالب و هیبت لباسهای پاره پاره آدمها میبینیم و انعکاس قلب مایوسشان را در هاله تیره دور چشمهایشان...
شادیهایشان گذراست؛ به سرعت عبور یک قطار و دست تکان دادنشان برای سرنشینان قطار....
طلب کردنشان از منبع الهی سطحی است و بر حسب عادت و بدون هیچ اعتقاد مصرانه؛ آنقدر که اصرار بیش از اندازه یکی از خودشان را تاب نمی آورند و او را بر سرجایش مینشانند...
قومی بلاتکلیف و سرگشته والبته زندانی....
زندانی و اسیر در درخواستهای ریز و خرد؛
حتی در اندازه ۷ سانت، که پاشنه یک کفش باشد...
این سرگشتگی در انتها به اوج میرسد؛
مردی که میخواهد و میطلبد و طلبش را با کلام و رفتار متعدد تمنا میکند،
و زنی که در عین ناامیدی و بی هیچ روزنه امیدی، باور دارد اما توان و راه پذیرش مرد را ندارد؛
شاید اسیر خرافه، سنت و تعصباتی کورکورانه است که قدرت ابرازش را ندارد...

وجه دوم _ رویکردی روانشناسانه و رانکاوانه دارد که از انتها به ابتدا میرسد. به این معنا که مخاطب از ابتدای نمایش، انتها و نتیجه یک خلا و کمبود عاطفی و روانی را در شخصیت آدمها میبیند و در انتهای نمایش، علتی که معلولش همان شخصیتهای سرگشته و زخم خورده نمایش است را در قالب دخترکی تنها و مغموم میبیند.
دخترکی که در کودکی "خویشتن خویش" را در هیاهوی نفهمیدن و نادیده گرفتنش گم میکند....
وقتی آدمها به دنیا می آیند، برای انسجام بخشیدن به شخصیت خویش پتانسیل دارند و قادرند همزمان به تفکر، اجرا، احساس و شهود بپردازند.
اما آنچه از محیط اطراف نصیبشان میشود،تنها شرایط ناسازگاری را در آنها فرامیخواند و وسایل ابراز انرژی و احساسشان را از آنها میستاند.
بسیاری از آنها در خانواده هایی رشد میکنند که همواره شنیده اند: "نکن!" و یا "احساست را نشان نده!"
کم کم احساسشان را از دست میدهند و این بخش از خویشتنشان را گم میکنند و در نهایت با چنین محیطی سازگار شده و نتیجه این سازگاری این است که فرد احساس میکند نمیتواند هیچ کاری را درست انجام دهد و تواناییش را برای رفتار نیز از دست میدهد و اینگونه زخم بر زخمهایش می افزاید.
با روح زخمی و خویشتن گمشده اش به بزرگسالی میرسد و این خویشتن گمشده را در فرآیند اجتماعی شدنش در قالبهای متفاوت جستجو و کسب میکند؛ و گاهاً معیوب و ناقص...
در ادامه آنچه به وقوع میپیوندد این است که در این سیکل معیوب شروع میکند به رنجیده شدن و ناکام گشتن از هرآنچه در روند پیدا کردن خویشتن گمشده اش مجذوبش شده است...

در انتها مجددا متذکر میشوم که پس از بیان دو وجه غالبِ نمایش، لته حقیقتا همان رودخانه ای(منبع نورو رحمتی) است که مردگان(زخم خوردگان تقدیر) از آب آن مینوشند تا گذشته خویش(هرآنچه ناکامیست) فراموش کنند....

ــ پــرنــد ــ
"روح زخمی را در قالب و هیبت لباسهای پاره پاره آدمها میبینیم و انعکاس قلب مایوسشان را در هاله تیره دور چشمهایشان..."

پرند گرانقدر چقدر حس مشترک لذت بردن از یک تاتر عالی است.
خوشحالم که جهان خواندنی و جذاب ذهنی تان را از این نمایش خواندم... سپاس
۱۶ دی ۱۳۹۵
درود ها بر پرند ژرف نگاهم . ممنونم که با قلم سیالت به شوق به دیدن اجرا می روم .
نتوانستم تا دیدن اثر شکیبایی کنم که با دید روشن و وسیعتری راهیم ساخته ای .سپاس دختر هنرمند و دوست داشتنی ام .
۲۳ دی ۱۳۹۵
مادر ناهید نازنینم, مهربان بانوی دوست داشتنی
سپاس از شما و قلب پرمهرتون. سایه پرمهرتون ماندگار . امیدوارم از دیدن نمایش لذت ببرید و فرزندان مشتاقتون رو از نگاه خردمندتون بی بهره نگذارید.
همیشه باشید.
۲۳ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مردن یعنی بودن اما وجود نداشتن!

ل ته برشی از زندگی اکثر ماست که در این کره ی خاکی زندگی را به روزمرگی میگذرانیم مردگی در عین زندگی ،دلخوشی های الکی و زودگذر ،آرزوهای ناچیز که در نهایت حقارت و ذلت از بالا طلب میکنیم در حالکیه  خود،آرزو هستیم و سازنده ،تن سپرده به سرنوشت که هراز گاهی سر بر آستان آنکه از خودتواناتر میدانیم یا دوست داریم که بدانیم،فرود میاوریم تا در نهایت یک لقمه ناچیز جلویمان بیندازد و چون کودکی چند صباحی سرگرممان کند،آنگاه که دوباره خموگی و کسالت هجوم می آورد اسباب بازیهایی هستند که مسخمان کنند و دمی خوشی یا صدای زندگی را بازگردانند ،گاه گذر هواپیمایی  گاه مراسم مذهبی گاه غوغای استادیوم گاه شور انقلابی و گاه دریچه ای  به سوی ناشناخته های زیبا اما دور که ساخته خود ماست .ما خویش را در حصارهای خود ساخته حبس کرده ایم ،در دایره ی تسلسل و تکرار ... و چنان درگیر آرزوهای حقیر مانده ایم که صدای پای عشق را نمیشنویم و  نمی بینیم آنچه واقعا ارزش دلبستگی و جنگیدن را دارد ،تنها چیزی که زندگی را معنا می دهد
در این انبوه آدمیان غرق در روزمرگی ،هستند معدود کسانیکه تسلیم نشده و جنگیدند اما به بهایی سنگین  ،چنانکه که زیباترین احساس بشری هم نمیتواند جبرانش کند چرا که یا  توانی برای درک و دیدنش نمانده یاخیلی دیر شده!
نمایش با معرفی شخصیت ها شروع میشود به نظر میرسد در شروع  هر بازیگر سعی دارد از خود بگوید یک اجرای بدیع که مجبورت میکند با حرکات به شکل تصاویری ... دیدن ادامه ›› زیبا ارتباط برقرار کنی هر چند بازیگران تمام تلاش خود را برای ارایه آنچه از آنها خواسته شده بکار میبرند و بازی فوق العاده ای ارایه میدهند اما حداقل از نگاه من نمایش در رساندن کامل و در لحظه مقصود کارگردان ناتوان میماند و این به دلیل گنگ بودن برخی طراحی ها و سرعت بالای حرکات بازیگران است که فرصت تفکر را میگیرد این باعث میشود یا ذهنت درگیر فهم صحنه قبل بماند یا آنرا کنار گذاشته  روی ادامه نمایش تمرکز کنی که به همین ترتیب به گره ها در ذهن افزوده میشود
اما به موازات پیشرفت نمایش و گذر از قسمت بیوگرافی و شروع ارتباط بازیگران با فضای داخلی و با یکدیگر و اضافه شدن المانهای صوتی ،موسیقی،نور و کاهش سرعت حرکات ،فهم نمایش راحتتر میگردد
اصوات و موسیقی نقش مهمی در درک حرکات بدن دارد و انتخابها اکثرا مناسب و هوشمندانه اند از صدای استادیوم تا مراسم عبادی و عبور هواپیما تا ترانه هایی از شرق و غرب و ...در این میان صداهایی نامفهوم  هم  وجود داشت که ای کاش لذت تلفیق و بهره بردن از آنها با کیفیت پایین پخش در برخی قسمتها و شدت ناهنجاری در قسمتهای دیگر کاهش پیدا نمیکرد!
 نمایش زیبایی بود و زحمت زیادی هم از جانب کارگردان و هم بازیگران فوق العاده اش کشیده شده بود نمایشی که ارزش تماشا را در این وانفسای خلاقیت  و شیوع اپیدمی نمایشنامه خوانی به اسم تیاتر،دارد حتی اگر ارتباط کامل را با آن برقرار نکنیم
متشکرم


پ.ن ١: قسمتی از نمایش جملاتی از ترانه  زیبای بانو هایده با نام سوغاتی دکلمه میشد یا شاید اینطور به ذهنم متبادر شد به هر حال دلیل این انتخاب و ربطش را به آن لحظه از نمایش متوجه نشدم : " نه از سر هوس میخوام / تو رو واسه نفس میخوام" و این شاید به همان دلیلی باشد که گفتم ،جاماندن از نمایش!

پ.ن٢ امشب بعد از دیدن فرشته مرگ تردیدی برای تغییر گزینه ی انتخابی از دیدم به دوست داشتم باقی نماند! و فکر میکنم اگر یکبار دیگر موفق به تماشایش شوم وجوه دیگری از آنرا خواهم دید
سپاس بیکران پرندیس عزیز
دریچه نگاهت زیباست مثل همیشه ، خوندن مطالبت در مورد این نمایش زاویه های پنهان و بکری رو هویدا می کنه
۱۵ دی ۱۳۹۵
پرندیس گرامی
نمایش را متاسفانه ندیدم . ولی از یاداشت تان لذت بردم. ممنون از اینکه تجربه تان را با بقیه به اشتراک گذاشتید.
۲۶ دی ۱۳۹۵
جناب علیزاده گرامی ،ممنون از اینکه لطف کردید و خواندید، انصافا نمایش پر زحمت و زیبایی بود
۲۷ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید