در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش لوله
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:55:29
امکان خرید پایان یافته
۲۵ اردیبهشت تا ۲۸ خرداد ۱۴۰۰
۱۸:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۶۰,۰۰۰ تومان
کارگران سازمان رسمی اخراج می‌شوند؛ «لا»گویانِ پنهان، آری می‌گویند به «سکوت».

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۲ سال خودداری نمایید.

دسته‌بندی
فیزیکال

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نقد و بررسی نمایش «لوله» علیرضا اجلی؛
واج‌آرایی لام، لولوخرخره و لکنت زبان
تماشاخانه «ایرانشهر» پس از پایان دوره چهارم تعطیلی رویدادها و محافل هنری پیرو شیوع ویروس کرونا در سطح کشور، از 23 اردیبهشت‌ماه 1400 در سالن «استاد ناظرزاده کرمانی» میزبان نمایش «لوله» به‌نویسندگی و کارگردانی علیرضا اجلی شد که پیش‌ازاین، دو دوره اجرای موفق در سالن اصلی «تالار مولوی» و تماشاخانه «هامون» (رشت) را پشت‌سر گذاشته و از آثاری‌ست که به بخش صحنه 21امین‌دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی ایران راه یافت. در سطور پیش‌رو، به بررسی نقاط ضعف و قوت اثر خواهیم پرداخت.

آنچه در تمام طول اثر، جلب‌توجه می‌کند، تقابل لکنت زبان کارگران جوان درمواجهه‌با سرکارگر است که با وجود سالخوردگی و عصایی در دست، کلمات را بی‌هیچ‌عیب‌و‌نقصی بر زبان می‌آورد؛ درصورتی‌که کارگران جوان، در ادای کلمات، مشکل دارند و آن‌ها را به‌صورت تقطیع‌شده بر زبان جاری می‌سازند و در اکثر لحظات اثر، کلمات ادا‌شده به‌وسیله یکی از کارگران، با همکاری دیگر کارگران به اتمام می‌رسد؛ انگار آن‌ها، موجودیتی به‌هم‌پیوسته هرچند ناقص دارند و کارایی آن‌ها درکناریکدیگر، به مهم‌ترین نقطه‌ضعفشان تبدیل می‌شود و خارج از محدوده، قطعه‌ای هستند که به‌دلیل جداشدن از مجموعه، ازکارافتاده به‌حساب می‌آیند و دیگر، ... دیدن ادامه ›› تلاشی برای تعمیر و نصب دوباره آن‌ها بر سر جای اصلی صورت نخواهد گرفت. کارگر ترسو که همیشه مورد تمسخر و آزار دیگر کارگران است، در‌یک‌لحظه، برای‌اینکه تنها شغل باقی‌مانده از کارخانه را به‌دست بیاورد، سینه سپر می‌کند و همه را کنار می‌زند. انتخاب او به‌وسیله سرکارگر را می‌توان به‌شدت به حس «غریزه بقا» در وی نسبت داد؛ زیرا با حرکتی که انجام می‌دهد، سرکارگر درمی‌یابد کارگر ترسو برای بقا، قادر به انجام هرکاری‌ست؛ چنانکه هر‌چه بر میزان حضور کارگر ترسو در کنار سرکارگر افزوده می‌شود، تغییرات رفتاری و مشابهت بین او و سرکارگر خودنمایی می‌کند. همچنین، درروند شخصیت‌سازی کارگر ترسو با ارجاع به رابطه زناشویی وی، بر روی «سست‌عنصری» وی تأکید می‌شود؛ ویژگی‌ای که باعث می‌شود او با وجود مقاومت اولیه برای دستیابی به آرامش، به‌راحتی راه تسلیم را درپیش بگیرد و به‌مرور، به فرمان‌برداری سرکارگر بیافتد؛ به‌صورتی‌که اسلحه به‌دست کارگران در طلب نان بدهد و از آن‌ها بخواهد به‌سمت مردم شلیک کنند. نمونه‌های چنین اشخاص سست‌عنصری در جای‌جای تاریخ ایران و جهان قابل‌مشاهده است و بارزترین مثال را می‌توان در کتاب «آیشمن در اورشلیم» هانا آرنت (با ترجمه زهرا شمس در نشر برج) یافت؛ مترجم این اثر، از زبان هانا آرنت درباره شخصیت «آیشمن» در مصاحبه با محسن آزموده از روزنامه «اعتماد» می‌گوید: «آرنت، معتقد است که آیشمن شخصیتی بود که دستاوردی نداشت، از سطح اجتماعی خانواده خودش تنزل یافته بود، اصل و پرنسیب خاصی نداشت و هر گروه و تشکلی که راهش می‌داد، سعی می‌کرد همان‌جا عضو شود و بُر بخورد. درآن‌روزگار آشفته، کجا بهتر از حزب نازی؟ برداشت من این‌است‌که آرنت می‌گوید شکل‌گرفتن شخصیتی مانند آیشمن، عمدتاً حاصل قرارگرفتن چنین شخصیتی در بستر جامعه‌ای بحران‌زده و سردرگم و البته قدرتی افسارگسیخته است که بقای خود را با تعریف دشمن و نابودی آن تضمین می‌کند و دستگاه بوروکراتیک خود را هم باتمام‌قوا دراین‌راستا به‌کار می‌بندد؛ حتی وقتی درآستانه شکست در جنگ است. آرنت در کتاب اشاره می‌کند که این جزو ذات جنبش نازی بود که مدام حرکت می‌کرد و روزبه‌روز رادیکال‌تر می‌شد. در دل این نظام توتالیتر، یک نزاع بقای دائمی درجریان بود و هر شخص و نهادی می‌کوشید با اطاعت و خوش‌خدمتی بیشتر، افتخار و سهم بیشتری نصیب خود کند. در چنین فضایی، شخصیت‌هایی مانند آیشمن که می‌خواستند به‌هر‌قیمت خودی نشان بدهند، قادر شدند به هرکاری دست بزنند؛ بی‌آنکه دقیقاً بفهمند چه‌کار دارند می‌کنند». وقتی دوره سرکارگر سالخورده تمام می‌شود، بدون هیچ اعلام رسمی، کارگر ترسو که پیشکار سرکارگر بوده و راه‌ورسم مدیریت بر کارگران را یاد گرفته است، ترفیع مقام می‌گیرد و در اولین برخوردها با همکاران سابق خود، استفاده از برخی واژه‌ها را برای کارگران ممنوع می‌سازد تا بدین‌صورت، سامانه ارتباطی بین انسان‌ها مشتمل‌بر «زبان» را از بین ببرد برای کارگرانی که درحالت‌عادی، با لکنت زبان حرف می‌زدند. درضمن، خلاقیت کارگر ترسو در ممنوعیت زبانی در زمان ارتقاء به مقام سرکارگری را می‌توان در بخش دیگری از گفته‌های هانا آرنت در پی‌نوشت چاپ دوم کتاب مذکور جستجو کرد که چنین می‌نویسد: «او به‌جز پشتکاری فوق‌العاده در پاییدنِ پیشرفت شخصی خود، ابداً هیچ انگیزه دیگری نداشت. آیشمن احمق نبود. بی‌فکری محضِ او (که به‌هیچ‌وجه با حماقت یکسان نیست) بود که او را مهیای تبدیل‌شدن به یکی از بزرگ‌ترین جنایتکاران آن‌دوران کرد؛ و اگر این واقعیت مبتذل و حتی خنده‌دار است، اگر در کمال حسن‌نیت هم نمی‌توان هیچ‌گونه ژرفای اهریمنی یا شیطانی را در وجود آیشمن نشان کرد، باز تمام این‌ها به‌معنای عادی‌خواندنِ موضوع نیست. چنین فاصله‌ای از واقعیت و چنین سطحی از بی‌فکری می‌تواند بیش از تمام غرایز شرارت‌آمیزی که شاید در ذات انسان نهفته باشند، ویرانی و تباهی به‌بار آورد». پس از گذشت حدود 65‌دقیقه از اثر، کارگری که مانند دیگر کارگران در تمام مدت از لکنت زبان رنج می‌برده است، برای دقایقی همانند یک جوان معترض به حرف می‌آید و از آرمان‌ها می‌گوید؛ هرچند این اتفاق، دیر می‌افتد و با حذف او، روند به‌روال سابق برمی‌گردد. همچنان، کارگران با لکنت زبان سخن خواهند گفت. استفاده از واج‌آرایی «لام» باعث ایجاد موسیقی کلامی روی صحنه شده؛ بدین‌شکل که آن‌ها، با هربار تکرار کلماتی مانند «لو»، «له» و... و با تمرکز بر کلمه «لا»، بر ناشدگی امری تأکید می‌ورزند و آن‌را می‌توان به دگرگونی ماهیت کارگران و کارفرما در وضعیت برده‌داری به‌تصویر‌کشیده‌شده تعبیر کرد؛ زیرا آن‌ها درجهت اشتباه درتلاش برای تغییر وضعیت گام برمی‌دارند و می‌کوشند نظم نوینی ایجاد کنند؛ بدون‌اینکه خدشه‌ای به نقطه آسایش و اشتغال آن‌ها در کارخانه وارد شود؛ و با اخراج ناگهانی‌شان به‌علت مسئله موهوم «لولوخرخره» در روایت، معلوم می‌شود از ابتدا، نقطه امنی نداشتند. نمایش «لوله» به‌نویسندگی و کارگردانی علیرضا اجلی و با بازی محمدرضا آریان، احمدرضا خانی، ابراهیم عبدی، مصطفی عطری، مژده منظومه، مینا رسولی، یاسمن وفایی و شقایق افتاده؛ تا 25 خردادماه جاری در سالن «استاد ناظرزاده کرمانی» (تماشاخانه ایرانشهر) ساعت 18:30 به‌روی صحنه است. گفتنی‌ست؛ علیرضا اجلی، کارگردانیِ «رَذل» را برای شرکت در 23اُمین‌دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی ایران برعهده دارد و از جمله آثاری‌ست که به مرحله دوم بازبینی بخش صحنه راه یافته‌اند. نظام سرمایه‌داری حتی در درون خودش، اجازه انتقاد به ساختار و محتوایش را می‌دهد و حتی کسانی توان پیشرفت در نظام سرمایه‌داری را دارند که از مخالفان سرسخت آن و دل‌داده درگروی نظام‌های برآمده از افکار مارکس و نظام‌های حامی کارگران به‌شمار می‌روند؛ چنانکه کامالا هریس (معاون کنونی رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا؛ جو بایدن) در 19‌سالگی از کشور هندوستان به آمریکا مهاجرت کرده است و در گردهمایی‌های انتخاباتی، به‌همراه برنی سندرز، ایلهان عمر و چند‌نفر دیگر از نمایندگان سنا، شعارهای انتخاباتی با محوریت افکار مارکس و حمایت از کارگران می‌دادند؛ در کشوری که یکی از بهترین تشکل‌های کارگری در سطح جهان را دارد و سطح درآمد اقشار مختلف با کشوری نظیرِ سومالی (محل تولد ایلهان عمر)، قابل‌قیاس نیست و نمونه آثار سینمایی ضد نظام سرمایه‌داری ساخته‌شده در آمریکا را نیز می‌توان با جستجوی ساده در اینترنت پیدا کرد. نیز می‌توان نقبی به‌تاریخ و به وضع معیشت جمهوری دموکراتیک آلمان تحت‌اشغال اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری فدرال آلمان زد که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دو کشور جدا از هم دوباره متحد شدند؛ و هنوز که هنوز است، در آثار مربوط به دوران جنگ جهانی دوم و جنگ سرد، تصاویری از فرار شهروندان آلمان شرقی به‌سمت آلمان غربی به‌نمایش درمی‌آید. آنچه همیشه در آثار مرتبط با جامعه کارگری، در ایران و دیگر نقاط جهان مورد غفلت است، اشاره نوک پیکان به‌سوی نظام سرمایه‌داری و مذمت یک‌طرفه و کورکورانه شاکله نظامی‌ست که پیشرفت‌های حال‌حاضر دنیا، مرهون زندگی اقشار مختلف درآن‌کشورها و ایجاد زمینه برای بروز خلاقیت در آن‌هاست؛ برخلاف کشورهای داعیه‌دار حمایت از کارگران مثل جمهوری خلق چین که کارگران در آنجا به‌معنای واقعی کلمه با ساعت‌های کار طولانی و دستمزدهای ناچیز تبدیل به «برده» می‌شوند و حتی حکومت، برای افزایش توان اقتصادی کشور، نیروهای کار ارزان‌قیمت را دراختیار کشورهای دیگر قرار می‌دهد تا از آن‌ها، «بهره‌کشی» کند. این‌گونه‌است‌که کشورهایی که در آن‌ها، دولت پاسخگو و سازوکار بوروکراتیک کارآمد در نظام سرمایه‌داری وجود دارد، مورد مذمت دولت‌هایی قرار می‌گیرند که همواره، دولت آن‌ها، کمترین‌میزان پاسخگویی و سازوکار بوروکراتیک ناکارآمد را داشته است. باز، جمهوری خلق چین مثال دم‌دستی‌ست که در زمان شیوع کرونا، تعدادی از خبرنگاران و پزشکانی که منشأ شیوع ویروس را ریشه‌یابی می‌کردند، به زندان افتادند، ناپدید شدند یا به‌طرزی مشکوک، مرگ به سراغشان آمد سپس دولتمردان چینی درپاسخ‌به ابهام‌ها راجع به عدم‌تلاش آن‌ها برای همه‌گیری کرونا، با فرافکنی، ویروس انتشاریافته در شهر ووهان چین را ویروس آمریکایی و هندی نامیدند. درنهایت، در سالیان اخیر، آثار نمایشی فراوانی در مذمت نظام سرمایه‌داری در تئاتر ایران ساخته شده و همه نقدها در تقویت این‌نوع نگاه به نگارش درآمده است؛ غافل‌ازاینکه هرکسی که یک‌طرفه به قاضی می‌رود، راضی برمی‌گردد.

فرزاد جمشیددانایی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فی الواقع متحیرم که دلیل این کامنتای اغلب مثبت عدم درک بنده و همراهانمه یا کماکان پز روشنفکری و ابهام زایی نمایشی نشونه ثقیل بودن گفتار یک نمایشه! راستش توقع داشتم بعد این وقفه 1.5 ساله، دوران پسا کرونایی رو با نمایش بهتری شروع کنم ولی خب ...
از زبان بدن و اکت های خوب بازیگرا نباید گذشت ولی بنظر میومد که نمایش میخواد همه چی بگه ولی نمیتونه هیچکدومو بیان کنه! انگار نمایشنامه یجورایی الکن بود.. گذشته از همه اینا، تو تمام تئاترایی که تو عمرم دیدم، این اولین بار بود که بازیگرا بعد پایان نمایش برای تشویق/قدردانی/... به صحنه برنگشتن..!!
امیر مسعود، سپهر و محمد رضایی مقدم این را خواندند
حسین تاجیک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لو...له...لا...
نمایشی که در اجرای فرم بسیار موفق عمل میکنه یکی از معدود نمایشهایی ست که فرم رو به زیبایی در جهت بیان درونمایه ی اثر استفاده کرده از گریم،نور،موسیقی و افکتهای صوتی،بازیها وبازیگران و صحنه بخوبی استفاده شده و در بیان درونمایه دچار سردرگمی و پیچیدگی چندانی نیست و در جشنی از نور و موسیقی و اَکت بیننده محسور میشه و حس میکنه حرفهای بزرگی پسِ پشت تمام اجرا خابیده و وقتی موسیقی کوبنده ی انتهایی پخش میشه هنوز اون تاثیر در بیننده ادامه داره و همراهش به بیرون از سالن میاد
درهم تنیدگی داستان و اجرااز نکات مهم این اثره ینی نوع روایت بدون نوع درست اجرایی که انجام شد و بالعکس امکان پذیر نیست نویسنده-کارگردان با انطباق این دو تونسته هم متن کمی شلخته اما تامل برانگیز خودشو نجات بده و هم فرم رو استعلا ببخشه متن و نقطه ی شروع اجرا از جای درستی شروع میشه وقتی نور روی پیرمردی با شمایل عجیب و عصایی عجیبتر روشن میشه و در مرکز توجه قرار میگیره و بسمت عده ای که پشت لوله هایی که در دست دارن میره و انگار از خاب بیدارشون میکنه تا چیزی رو بهشون بگه چیزی که مسیر داستان رو شکل میده گریمهای اغراق شده که بخشی از سنت اجراهای تاتری از گذشته س که تمام بازیگران رو به انسانهای رنگ پریده ی مسخ شده ی کاریکاتورگون تبدیل کرده و لوله هایی که باطرز قرار گرفتنشون در دست بازیگران و نحوه ی بازی گرفتن از اونها توسط بازیگران هم به یک نماد تبدیل شده و هم انگار بخشی از بدن بازیگرانه(این لوله ها در فرایند ادامه ی اجرا به ارامی از بدن انها دور شده و در انتها از صحنه کنار گذاشته میشه به گونه ای درست اجرا شده که تماشاگر متوجه این فرایند نمیشه که این موضوع هم از نکات مثبت اجراست) پس از یک پرفورمنس شوخ طبعانه تماشاگر توقع دیدن یک نوع کمدی سرخوشانه داره که با پیام پیرمرد ماجرا کاملن عوض میشه و اون اینکه از بالا دستور اومده دیگه نیاز به هیچ یک از کارگران نیازی ندارن از اینجا سیر معنایی ... دیدن ادامه ›› داستان از عینیت(کار لوله باز کنی) به ذهنیت(بحران هویتی کارگران تا رسیدن به رستگاری مفروض) و از انجا به زبان(از لکنت ابتدایی تا دستور به حرف نزدن) برکشیده میشه این سیر با استحاله ی بازیها از نوعی بازی بدنی کمدی وار(پانتومیم-پرفورمنس) تا رسیدن به نوعی تاتر شقاوت ادامه پیدا میکنه و اجرا حالتی نمادین از استحاله ی انسان در دنیای مدرن و ارایه راه حلی در انتها(که به نظرم خیلی بد از کار دراومده) به پایان میرسه.
مفهوم کار به معنای نیاز و مسخ شده گی و از خود بیگانگی تا رشد نیافتن استعدادها(حتا سرکوب انها) و بهره کشی کارفرمایان و فروش ارزان قیمت کارِ کارگران تا ایجاد تنازع بین کارگران برای بقا به هر قیمت و ایجاد سرکارگرانی سرکوبگر از بین خود کارگران قابل فهمه ازبین رفتن هویت فردی و جمعی با لکنت کارگران و تکرار آواهایی لام-مانند این سردرگمی و تنازع و بیگانگی رو صدچندان میکنه
بحث شی-شدگی کارگر در ساختار تولید و خدمات با استفاده ی خوب از لوله ها و حرکات خوب و تقریبن هماهنگ بازیگران جالبه اما نکته ی مهم این اجرا تشویق کارگران به تولید فضولات در دیگران(جامعه یا غیر-کارگران) از نکات تازه و شاخص در اینگونه متونه که قبلن ندیده بودم حتا بهره بردن از کارگری بعنوان زنی اغواگر در این راه(هرچند کمی گل-درشت و نچسبه) میتونه پوچی جامعه ی مصرفگرای امروزی رو نشون بده
از نکات دیگه ی متن گسستگی کارگران از جامعه ست و عدم ارتباط اونها با جامعه که در زبان متبلور میشه(جایی که جامعه میخاد با کلمه ای نامفهوم که شنونده فقط لا از اون میشنوه قصد گفتن چیزی به کارگران و شاید اگاه سازی اونها داره اما موفق نمیشه) و در جنگی روبرو که با پرفورمنسی همراه با نور و موسیقی خوب صحنه بین کارگر و جامعه پایان پیدا میکنه
اما این تمام ماجرا نیست و پس از این واقعه که در انتهای تنازع بقای کارگران و دخالت کارفرما (که حالتی نادیده و خداگون داره و دستوراتش بصورت حکمی ابدی-ازلی از طریق سرکارگر دائما ابلاغ میشه) صورت گرفته حرکات بازیگران به شکل ادمکهای کوکی در میاد که نشان از الت دست بودن در دست کارفرمایان رو داره و این مواجهه مرگ اور بین کارگران و جامعه سراغازیست بر هویت یابی جدید کارگران با که رنج بسیار(در صحنه ای رقص کارگران با نوری در امتداد تن بازیگران و پشت اونها طوریکه تماشاگر شبح تاریکی از بازیگران رو میبینه بسیار خوب از کار دراومده) همراهه ادامه پیدا میکنه و با فرمان حذف کلام در بین کارگران اونارو وارد ساحتی میکنه که دیگه چیزی برای از دست دادن براشون باقی نمی مونه در اینجاست که ما دیگه لوله ای نمیبینیم اما شخصیت لال داستان کم کم به صدا در میاد اما بقیه ی کارگران در این سردرگمی شاید راه به رستگاری درست نمیبرن اما با بیانیه ی پایانی شخصیت لال امید رسیدن بقیه ی کارگران به این رهایی دیده میشه( هرچند این بیانیه ی پایانی و نریشن انتهایی که شبیه نوعی مطلب از کتب مقدس یا نوعی شعر عرفانی-دینی ست نویسنده-کارگردان شاید قصد داره پایان خوشی از پس اونهمه تاریکی که تدارک دیده نوید بده که بنظرم پایان خوبی نیست)
موسیقی و نور که در جاهایی تند و ملتهب میشه و تا استانه ی نوعی سرسام پیش میره خوبه
تنها دکور صحنه که سوراخی شبیه سوراخ موشه تموم خفقان و پستی و گنگی و تنها راه نجات و ارتباط با بیرون رو نشون میده هوشمندانه ست
گسیختگی معنایی و شلختگی متن و روند و هیجانزدگی نویسنده-کارگردان در ارایه ی مفاهیم زیاد و غرق شدن بیش از حد در فرم در بعضی صحنه ها کار رو از ریتم مطلوب خودش در لحظاتی خارج میکنه
اما بازی بسیار خوب تمام بازیگران و ارایه ی تقریبن هماهنگ برخی حرکات ترکیبی اونها که به نظر درباره ش فکر شده خیلی لطف اجرا رو بالا برده
در کل از معدود اجراهای فرمگرا و تجربی بود که به دلم نشست
دوست داشتم نظرات بیشتر از دوستان ببینم و بخونم اما دوستان فرهیخته ی تاتر بین خیلی کم دست به قلم شدن برای این اجرا و تاسف عمیق خودمو از تعداد بسیار کم تماشاگر این اجرا اعلام میکنم شاید بعد از اجرای تاتر خوب حریق این دومین اجرا باشه که از تعداد کم تماشاگر بسیار مایوس شدم
خسه نباشید میگم به نویسنده و کارگردان و بازیگران و تک تک عوامل این اجرای خوب
درود جناب تاجیک عزیز
چه خوب نظرتونو منتشر کردید ، شاید یکی از دلایلی که هنوز این تاترو تماشا نکردم این بوده که این دست مفاهیم روابط کارگر و کارفرما، نیاز به پرداختی نو و شکل دیگری از کلیشه های رایج رو می طلبه و الا اگر همان بحث قدرت و سرمایه و پرولتاریا و استثمار باشه در هر کتاب و فیلم و مقاله ای با محور مشابه، بارها برخوردکردیم.
امیدی هست که این نمایش چیزی فراتر ارائه بده؟
۱۵ خرداد ۱۴۰۰
حسین تاجیک
ابتدا سپاس که مطلب بنده رو خوندیدوباعث بسا خوشوقتی،اما ذکر چند نکته مهمه بنظرم 1-نوشتار من بسیار نادقیقه و خیلی از متن به اجرا نخاهید رسید کما اینکه اینگونه هم مینماید 2-بی شک کارگردان-نویسنده ...
خیلی ممنونم از توضیحات کافی و کاملتون
بله دوستان کمدی رو دیدم و برام تقریبا مبنای قیاسی پیش آمد
باز هم سپاس از لطفی که داشتید و توضیح دادید
۱۶ خرداد ۱۴۰۰
نیلوفر ثانی
خیلی ممنونم از توضیحات کافی و کاملتون بله دوستان کمدی رو دیدم و برام تقریبا مبنای قیاسی پیش آمد باز هم سپاس از لطفی که داشتید و توضیح دادید
سپاس از شما
۱۶ خرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید