در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش مکبث
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:53:09
امکان خرید پایان یافته
۱۶ شهریور تا ۱۷ مهر ۱۴۰۱
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۱۰۰,۰۰۰ تومان

مکان

تهران، خیابان شریعتى، خیابان ملک، نبش خیابان وزوایى، تماشاخانه ملک
تلفن:  ۰۲۱۸۸۴۶۱۷۸۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سالهاست من هر نمایشی که توش اثری از مهدی کوشکی باشه رو دیدم . همیشه یکی از محبوب ترین بازیگرهای من بوده . البته هیچوقت کارگردانیش رو به اندازه ... دیدن ادامه ›› بازیش نپسندیدم , شاید به این دلیل که اکثرا از کاراموزهای دوره های بازیگریش استفاده میکنه و تعدد بازیگر و بازی مصنوعی یکی دو تاشون یه خورده تو ذوق می زنه .
نمایش خوبی بود , استفاده از پلاستیک خیلی هوشمندانه بود و تردد بازیگرها رو به پشت صحنه به حداقل رسوند . توقع داستان مکبث رو نداشته باشید , غیر از چند اشاره به داستان اصلی بیشتر یک روایت جدید و ایجاد یک فضای وهم آلود و سورئال رو دیدم مثل نمایش نان یا حظیان و بیشتر کارهایی که مهدی کوشکی کارگردانی کرده . اکثر بازیها بسیار خوب بود . نورپردازی تعریفی نداشت , انتخاب ترک های موسیقی عالی بود .
به هر حال اگه خیلی از شکسپیر لذت می برید شاید دیدن این اجرای متفاوت هم براتون جذاب باشه .
راستی اگه یه خورده خون و خونریزیهای نمایش رو هم کم میکردن بهتر بود . فکر کنم 3 , 4 لیتر آب انار ریختن تو صحنه
خسته نباشید و خداقوت
با عرض سلام و خداقوت خدمت عوامل و گروه خوب و حرفه ای نمایش مکبث
نظر شخصی بنده درباره این نمایش:
بازی، اجرا و هماهنگی بدنی: خیلی عالی
نویسندگی و متن: عالی
کارگردانی: عالی
طراحی نور و صدا: خوب
طراحی دکور و صحنه: عالی
موسیقی: خوب
یه اجرای قوی و یک دست و دراماتورژی حرفه ای و سختی که مهدی کوشکی از پسش خیلی خوب براومده بود
کار شریف و هنرمندانه ای بود ... دیدن ادامه ›› که بازیگرانی که همه وجودشون رو برای اجرا گذاشته بودند
در کل از کار لذت بردم
تنها نقطه ضعف کار یه جاهایی بود که نمایش از ریتم می افتاد و خارج می‌شد
و یکم فضا رو خسته کننده می کرد
یک کارگردانیِ پیشرو و دراماتورژی عمیق در شکسپیر. چه تصاویر زیبایی. ماتریال پلاستیک یک عنصر زیبایی شناسانهٔ عالی شده بود، چرا که بازیگران را در پشت خودش کدر میکرد و به اشباح تبدیل میشدند، و این اشباح از پشت آن بیرون میامدند، خون میریختند، درد میکشیدند، مویه میکردند، نقشه های جنون آمیز طرح میکردند، انسانی از رنج و قساوت را بازی میکردند، بازیهایی به غایت دشوار، و بازیگران عالی اجرا میکردند و باز به پشت آن، یعنی جهان اشباح بازمیگشتند. و اینکه از ابتدا تا پایان خودشان این دیوار را در دست گرفته بودند و در دراماتورژی طراحی شده، به نوبتِ صحنه های درام آن را به دیگری میسپردند، و نقشی از نقشهای شکسپیر میشدند، و باز به جهان اشباح باز میگشتند. در هیچ جا این پردهٔ کدر که هیکل ها را به کابوس های ذهن مکبث تبدیل میکرد زمین گذاشته نشد، این هیاکل و هیبت ها، این کابوسها، واضح میشدند، دیالوگ میگفتند، فیگورها و صداهای تراژدی را عیان میکردند، رعب آور و حقاً زیبا، و دوباره در پشت پرده ناواضح می شدند؛ این یک کارگردانی و دراماتورژی بینظیر بود. صحنه به صحنه تکان دهنده. بازیگران از پس این بازیهای دشوار برآمده بودند. باید رعشه در دل میانداختند و کردند این کار را. تک تک شان در وضع فیزیکال و میزانسن شان دقیق و بی هیچ مکث و تردید، در یک ضربهٔ قاطع، قرار میگرفتند و آن لحظهٔ دراماتیک را خلق میکردند. درک عالی شان از ضربِ اکت ها و ورود و خروج ها، بیان از ارتباطی عالی و حرفه ای بین ایشان و کارگردان دارد. خوب دانسته بودند که یک تراژدیِ دردناک و البته پر اضطراب را بازی می‌کنند . اضطرابِ مکبث. اضطرابِ روحِ مکبث که بازیخانهٔ اشباح است. خسته نباشند همهٔ بازیگران این تئاترِ آوانگارد و زیبا.