چاپ شده در روزنامه اعتماد به تاریخ هفتم مرداد ماه نود و هشت
از ملال و بطالت
نوشته محمدحسن خدایی
زمانه جنگ است و حتی مناسبات مردمان یک روستای دور افتاده در مجارستان، تحت تاثیر نظامیگری است. مناسبات مردمان روستا اغلب مبتنی است بر
... دیدن ادامه ››
فراغتهای گاه و بیگاه و تجربه ملال و آهستگی. نمایشنامه «خانواده تُت» به نویسندگی «ایشتوان ارکنی»، در باب همین تضاد حلناشدنی میان نظامیگری است با سادگی و صمیمیت روستا. ماجرا از آنجا آغاز میشود که فرزند به جنگ رفته خانواده تُت یعنی ژولا، در نامهای خبر میدهد که فرماندهاش برای تمدد اعصاب و یازیافتن روحیه، قرار است به مدت دوهفته به روستا آمده و مهمان خانواده تُت شود. ورود سرگرد و میزبانی از او، قرار است موجب انتقال ژولا از خط مقدم به دفتر کار سرگرد شود. ایشتوان ارکنی، به درخشانی نشان میدهد که چگونه شخصیت اقتدارطلبی چون سرگرد، در مواجهه با سادگی و فراغت روستا، تحمل از دست داده و در تمنای تغییر دادن رفتار اهالی روستاست. او کار کردن را توصیه میکند. عشقی که به جعبهسازی از خود نشان میدهد، شگفتانگیز است. یادآور همان جمله که بر سر در آشوویتس نوشته بودند: «کار آزاد میکند!» اگر برای لایوش تُت، جعبهسازی یک فعالیت بیاهمیت و مزاحم است که خواب و راحت زندگی را ناممکن کرده، در عوض سرگرد به آن همچون امر استعلایی مینگرد.
دراماتورژی و بازنویسی ایوب آقاخانی و توحید معصومی از نمایشنامه ایشتوان ارکنی، به اجرایی قابل اعتنا و تماشاگر پسند منجر شده. اما مناسبات تاریخی مردمان مجارستان در جنگ جهانی دوم را به نوعی به محاق برده. حذف شخصیتهایی چون پستچی، توماییِ کشیش و سیپریانیِ پرفسور و...به همراه تقلیل دادن تمام مکانها به فضای اندرونی خانواده تُت، به اجرایی میدان داده که بازنمایی کننده یک مجارستان تاریخزداییشده است. بنابراین خبری از دیالوگ در کلیسا، گرایش به کمونیسم و از دست رفتن عقل سلیم یک پرفسور نیست. همان سویههای تعینبخش و انتقادی ایشتوان ارکنی در مواجهه با نیروی نظامی فاشیسم هیتلری. در عوض نمایش مگس، بر رابطه خانواده تُت با سرگرد متمرکز است. اجرایی با ریتم مناسب، لحنی سرخوشانه و مناسب تماشاگر این روزهای تئاتر ما. اما در نهایت باید تذکار داد که تاریخزدایی میتواند به سیاستزدایی منتهی شده و سویه رهاییبخش و رادیکال نمایشنامه «خانواده تُت» را به یک مزاحمت قابل تحمل حشرهای چون «مگس» بدل کند.
طراحی صحنه خلاقانه سینا ییلاقبیگی، توانسته سادگی و تزلزلپذیری یک خانه روستایی را بازنمایی کند. پردههایی که فضای خصوصی داخل را از عرصه نه چندان عمومی زندگی روستایی مجزا میکنند. از منظر بازیها، سامان دارایی از بهترینهای اجراست. پدری مهربان و واجد اتوریته که بتدریج جعبهسازی، تمرکز و اقتدارش را از او میستاند. مرضیه صدرایی هم درخشان است. همان لحن منقاد و اندکی مذبذب یک زن روستایی برای نجات فرزندش. الهه زحمتی هم بازی خوبی ارائه میکند. اما انتخاب ایوب آقاخانی یک مخاطره تمام عیار است. پیشنهاد ایشتوان ارکنی، یک مرد کوتاه قامت و کمابیش فربه است که اغلب مشکل تطابق با محیط اطراف دارد. اما فیزیک بدنی ایوب اقاخانی در تضاد است با آن بدن گروتسک و آیرونیک.