میگن اگه چوپان نباشه گوسفندها تلف میشن، یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن، چون مغز ندارن. هرکی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره، یه چوپان دلسوز... چوپان حکم پدر گوسفندهارو داره، آدم بدون پدر هیچی نیست. این چوپانه ما همه گوسفنداشیم، اون به ما میگه کِی بریم، کجا بریم، چی کار کنیم، کِی بشینیم، کِی پاشیم، کِی بمیریم.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حتی اگه برای تحویل گوشی هم بشه منطقی دست و پا کرد، نمیشه از میزان اغراق در "دختر ندیدگی" شخصیت ها و "ضعف در عدم بروز این ضعف شخصیتی" از سوی دوتا پسر فیلم تو اون سکانس دفاع کرد
بامداد عزیز ری اکشن نازنین بیاتی در این مثالهایی که زدید گنجانده نمیشه و ژانر متفاوتی داره کلا..اگر فیلم رو دیدید یه روزی، نظرتون رو بگید تا منم بفهمم جریان چیه
طبیعی که هر فیلمی منطق داستانی خاص خودش رو داره و الزاما نباید منطق فیلم با واقعیت یکی باشه. دقت کنیم که در چند سکانس قبل، این افراد بی رحمانه به دوستان خود حمله ور می شن و گوشی یکی از اونها رو (به دلیل وجود فیلم شهره) خرد می کنن. همین برادران در چند سکانس جلوتر قصد قتل خواهر خود را (در خانه خود و پیش چشم پدر و مادر) دارن .در ابتدای فیلم پلیسی که برای گشت زنی به این محل رفته احساس امنیت نداره و بالاخره نام فیلم، خود گویای منطق درون آن است.
مونا هم با توجه به شناختی که از محله این افراد و سوابق آنها داره. طبیعی که از این دو ترس داشته باشه. او در محیطی زنانه کار می کنه و نمی خواهد مشکلی برای محل کار و مشتری هایش پیش بیاد.
البته این وظیفه فیلمساز هست که داستان را برای تماشاگر قابل باور کنه. اگر منطق سکانس مورد نظر برای شما قابل باور نیست قطعا اشکال از فیلم است.
دیشب نزدیک تاتر شهر در پیاده رو راه می رفتم. فردی با سیگاری خاموش نزدیک شد و پرسید:
دایی، فن داری؟! (منظورش فندک بود)
گفتم نه و از هم جدا شدیم. اما دایی گفتنش این دیالوگ فیلم رو برام یادآوری کرد:
شاهین به همراه دوست صمیمی اش امیر (نوید پور فرج) در طباخی نشسته
شاهین: چرا به همه میگی دایی؟
امیر: برای اینکه اگه دعوامون شد، فحش مادر نده!
می گن اگه چوپان نباشه گوسفندها تلف می شن، یا گم میشن یا گرگ بهشون می زنه یا از گرسنگی می میرن، چون مغز ندارن. هر کی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره، یه چوپان دلسوز... چوپان حکم پدر گوسفندها رو داره، آدم بدون پدر هیچی نیست. این چوپانه، ما همه گوسفنداشیم، اون به ما میگه کِی بریم، کجا بریم، چی کار کنیم، کِی بشینیم، کِی پاشیم، کِی بمیریم.