در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش من
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:20:28
امکان خرید پایان یافته
۲۴ مهر تا ۳۰ آبان ۱۳۹۸
۱۹:۰۰  |  ۵۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
فاجعه ای پشت دری بسته درحال رخ دادن است. جریان سیال ذهن شخصیت اصلی به صورتی پراکنده داده هایی را پیش روی تماشاگر نمایان می سازد تا بر اساس تاویل او چرایی و چگونگی آنچه از چشمانش پنهان است عریان شود.
  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش من / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «من» بازیگران و عوامل خود را معرفی کرد

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من ، منی در کار نبود و اجرایی ضعیف رو شاهد بودن که با وارد کردن فرم به شدت کار از ریتم جدا شده بود .
بازی شبنم دادخواه با آئورا تفاوتی نداشت و من گفتم خب چی شد و چه اتفاقی افتاده با اجرای قبلی فقط مقطع دیالوگ ها گفته می شد و اشک هایی که به زور ریخته می شد . امیدوارم بازیگری با این توانایی در جای خودش دست و پا نزنه .
بازی امیر شمس خود یدکی بود برای بهتر شدن اجرا و بسیار کمک کرده بود به کار آقای پاکراه .
از بازی مصطفی لطیفی خواه و غزاله توده زعیم فقط می شه گفت که خطی بودن که کارگردان بهشون داده و نمیخواستن خط تکون بخوره
طراحی صحنه ای وجود نداشت و تنها برتری که میشه گفت در کار به چشم می خورد طراحی لباس بود که فوق العاده بود .
طراحی نور به شدت افتضاح بود و تنها نقطه قوت اجرا متن بود که اگر کارگردانی رو آقای پاکراه به شخص دیگه ای می سپردن شاید ایده های بهتری رو ما شاهدش بودیم .
نمایش با مفهوم بسیط «من» آغاز می‌شود و دست ما را برای خوانش‌های متکثر باز می‌گذارد. نمایش یکی از تلخ‌ترین کارهایی بود که در عرصهٔ تئاتر تماشا ... دیدن ادامه ›› کرده‌ام، از این نظر که نوعی کوری درونی و خودخواهی کشنده را به صحنه می‌آورد که در عبارتی از آن، «خوردن معصومیت»، بیان شده است. دو شخصیتی که جای والدین هستند و نویسنده و سربازند، این‌ها مرگ درونی شخصیت دیگر را رقم می‌زنند. نمایش فرم جذابی دارد و از تاریکی و روشنای صحنه به زیبایی بهره برده است. حرکات و حضور بازیگران که جلوه‌ای شبه مکانیکی دارد و گویی در سکونی غیرشخصی اسیرند (حتی هنگام دویدن از سرزندگی یا خستگی و تقلای دویدن انسانی نشانی نیست) با مسئله و درام کار همخوان است... بوده‌اند آثاری که خشونت خانگی را دست‌مایهٔ کار خود قرار داده‌اند، اما این نمایش در میان آثاری با این مضمون (که البته قابلیت خوانش و بسط به مضامینی دیگر را داراست) برایم جایگاه متفاوتی دارد.
تحلیلی بر تئاتر من
اثری از سیاوش پاکراه
٢٤ آبان ٩٨

بخش دوم

[ من ، ریشه ها ، آمال ، واقعیات ، تعقل ، بازگشت ]

من آنِ توام
مرا به من باز مده…

مولانا

بر اساس الگوی محوری فروید "من" یا ایگو نماینده اصل واقعیت است، نیروی پیشرانه ... دیدن ادامه ›› این مَنیت رشد است تا به تعالی رسد؛

"فرا من" ها همواره به عنوان عنصری کاتالیزور معاب برای غلبه "من" بر کشمکش های درونیست.
در این اثر ایگویی (من) را شاهدیم که مستأصل است و بر اساس حوزه تعریف حافظه از منظر مارسل پروست در مجموعه مقالات ساموئل بکت مطرح شده در تحلیل بخش اول ، اوست که منکوب بر فضایی انتزاعی و برخواسته از تخیل در رفت و آمدهایی نمادین بر قهرمانان قصه اش تازیانه می زند تا فرسودگی روان خود را به آرامش برساند.

نمایش مخاطب را در "من"ی قرار می دهد معلق بر واقعیت عینی و خیالی بر آشفته از تصویرسازی های ذهنی بر اساس الگوریتمی مشتق از چگالی وزین ریاضیات و تکنیک و شیمی مغز که افقش فیزیکی الحاقی بر پایه کوانتوم ذرات و اصل عدم قطعیت است.

قهرمان برخواسته از من ، تحلیلی از شخصیت های روان رنجوریست که لیبیدوی (تمایلات) اید (آن) خود را سرکوب کرده اند (یا سرکوب شده می بینند) ، آنی مبتنی بر اصل لذت که در وجود قهرمان زن زندانیست.

در این دراز نای "من" ِ راوی نویسنده ، تراوش قهرمانان قصه او بی ته است و پایان آن بواسطه تشویش و تنش فضای جنگ و آثار و باقیمانده های آن مغشوش است.

سایه های اکسپرسیونیستی و بلند در نمایش به موازات زایش تصورات و افکار ، بلند و تیز است ؛ و در مقاطع سکوت وهم انگیز تاریکیست که چون خلأیی مهیب چتر خود را گشوده است.

سوپر ایگویی (فرا من) ناتوان در امر هدایت ایگو(من) ، شخصیت ها را که با خود کشمکش دارند ولی از عهده آنان بر نمی آید و کمکی برای قهرمان اصلی روایت نخواهد بود و از او شخصیتی ترسو ، محافظه کار ساخته و خود نیز(فرا من) پشت من قرار می گیرد و برایند من و فرا من از چالش های پیش رو هراس دارند و این منطبق با کارکرد شخصیت بزدلیست که بر اساس نقش ناقص سوپرایگویی ناتوان، رشد نمی یابد.

تکرار کلمات و واژگان زبانی تأکیدیست برای حل و فصل موقعیت القاء شده و راهی برای گریز از آن؛ و قدرت کلمات در این راستا و هم جهت با اجرای درست نمایش قدرتیست ویرانگر چون سلاحی مرگبار برای تخریب مرز بین واقعیت و خیال.

تجسد ذهنی نویسنده از شخصیتهای داستانی خود بواسطه المانهای نور و صدا و سبک ارائه اثر همگی در مرز خیال و واقعیت بال می زنند و چون کبریتی سو زنان و به موازات چرایی روانی الگوی فرویدی رو به اضمحلال و خاموشی اند.

اختگی اراده در مسیر کشف حقایق سنگینی چون مفاهیم ضدجنگ رخ داده است و بی عملی در حوزه پسا ذهنی کنشیست ماندگار در مخزن افکار متعالی راوی.

بازی هایی سرد شده با تکنیک فاصله گذاری برشتی که خود گویای حلول نقش ایگو(من) با محوریت تعقل است تا محتوای مطروحه در دل فرم برای مخاطب جلوگاه حقیقت باشد ولی در دام هایی زمانی ترکیبی از روان و جسم برای بازیگران، مخاطب را از این کنش به واکنشی متغیر سوق می دهد.

استفاده از تکنیک فرم جابجایی عمل و عکس العمل چه در اکتها و چه در زبان گویای تأکید بر ژرف نگری تعمدی در حوزه عقلانیست.

در نقاطی متقابل با تکنیک یاد شده (برشت) بحث تلاقی روان و جسم در بازی ها به چشم می خورد؛
«استانیسلاوسکی»طی سالها تجربه به این کشف مهم دست یافت که بین ابعاد «روانی»و«جسمانی»انسان، پیوندی ناگسستنی و در هر عمل«اکسیون»جسمانی، همواره، امری«روانشناسانه»، وجود دارد، به ‏عنوان مثال:گشودن در، عملی جسمانی (فیزیکی) است. اما، انسان همیشه در را به انگیزه‏ای درونی، می‏گشاید. هم‏چنین، در هر عمل«روانی»عملی«جسمانی»دیده می‏شود:اگر شما بخواهید، اتاق را ترک کنید«عمل روانی»، باید به طرف در اطاق بروید«عمل جسمانی».در این صورت است که دیگران خواهند فهمید که شما قصد خارج شدن از اطاق را دارید.گاهی سکون کامل «بیرونی»، حاوی بیان فعالیت شدید«درونی»است:با شنیدن خبری بسیار غم ‏انگیز و فاجعه‏ بار، انسان ممکن است، از نظر جسمانی کاملا بی‏حرکت بماند، یا به عبارت دیگر حرکتی در مکان«فضا»دیده نشود، درحالی‏که در(درون)و در«زمان» حرکت هم‏چنان به جریان خود ادامه می‏دهد.هیچ تجربه درونی«روانی»بدون تجربه بیرونی(جسمانی) وجود ندارد.ما با بدن(جسم)خود، می‏توانیم تجربه«درونی»خود را به دیگران، منتقل کنیم.

از منظر طراحی لباس و انتخاب رنگها نیز نوعی هوشمندی به چشم می خورد تا در فضایی امپرسیونیسمی شاهد دریافت و برداشت مستقیم خود از دیده‌های زودگذر به‌شکل تصاویری رؤیاگونه باشیم.

استفاده از امبینتهای صوتی (اصوات محیطی و آهنگین) نیز برای تخلیه ذهنی مخاطب از غرق شدگی در محتوای سیال ذهنی و لایه های فراوان آن کمکیست تا او(مخاطب) به تمرکز ذهنی و رفرش (تازه) شدن مغزی بازگردد.

بسیار اثر لذت بخشی بود و از جناب سیاوش پاکراه برای خلق این فرم و محتوا با زاویه دید خاص خود کمال تشکر را دارم و سپاس از کلیه عوامل اجرایی و بازیگران خوب تئاتر "من".
ممنونم به خاطر این همه ارجاع درست و تحلیل موشکافانه
۲۵ آبان ۱۳۹۸
ارادتمندم جناب کیانی؛ لطف شما همیشه شامل حال من بوده است❤️
۲۸ آبان ۱۳۹۸
ارادتمندم کیانی جان✨
در دیدارهای حضوری من بسیار کم حرفم :):)
۲۹ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید