تحلیلی بر تئاتر من
اثری از سیاوش پاکراه
٢٤ آبان ٩٨
بخش دوم
[ من ، ریشه ها ، آمال ، واقعیات ، تعقل ، بازگشت ]
من آنِ توام
مرا به من باز مده…
مولانا
بر اساس الگوی محوری فروید "من" یا ایگو نماینده اصل واقعیت است، نیروی پیشرانه
... دیدن ادامه ››
این مَنیت رشد است تا به تعالی رسد؛
"فرا من" ها همواره به عنوان عنصری کاتالیزور معاب برای غلبه "من" بر کشمکش های درونیست.
در این اثر ایگویی (من) را شاهدیم که مستأصل است و بر اساس حوزه تعریف حافظه از منظر مارسل پروست در مجموعه مقالات ساموئل بکت مطرح شده در تحلیل بخش اول ، اوست که منکوب بر فضایی انتزاعی و برخواسته از تخیل در رفت و آمدهایی نمادین بر قهرمانان قصه اش تازیانه می زند تا فرسودگی روان خود را به آرامش برساند.
نمایش مخاطب را در "من"ی قرار می دهد معلق بر واقعیت عینی و خیالی بر آشفته از تصویرسازی های ذهنی بر اساس الگوریتمی مشتق از چگالی وزین ریاضیات و تکنیک و شیمی مغز که افقش فیزیکی الحاقی بر پایه کوانتوم ذرات و اصل عدم قطعیت است.
قهرمان برخواسته از من ، تحلیلی از شخصیت های روان رنجوریست که لیبیدوی (تمایلات) اید (آن) خود را سرکوب کرده اند (یا سرکوب شده می بینند) ، آنی مبتنی بر اصل لذت که در وجود قهرمان زن زندانیست.
در این دراز نای "من" ِ راوی نویسنده ، تراوش قهرمانان قصه او بی ته است و پایان آن بواسطه تشویش و تنش فضای جنگ و آثار و باقیمانده های آن مغشوش است.
سایه های اکسپرسیونیستی و بلند در نمایش به موازات زایش تصورات و افکار ، بلند و تیز است ؛ و در مقاطع سکوت وهم انگیز تاریکیست که چون خلأیی مهیب چتر خود را گشوده است.
سوپر ایگویی (فرا من) ناتوان در امر هدایت ایگو(من) ، شخصیت ها را که با خود کشمکش دارند ولی از عهده آنان بر نمی آید و کمکی برای قهرمان اصلی روایت نخواهد بود و از او شخصیتی ترسو ، محافظه کار ساخته و خود نیز(فرا من) پشت من قرار می گیرد و برایند من و فرا من از چالش های پیش رو هراس دارند و این منطبق با کارکرد شخصیت بزدلیست که بر اساس نقش ناقص سوپرایگویی ناتوان، رشد نمی یابد.
تکرار کلمات و واژگان زبانی تأکیدیست برای حل و فصل موقعیت القاء شده و راهی برای گریز از آن؛ و قدرت کلمات در این راستا و هم جهت با اجرای درست نمایش قدرتیست ویرانگر چون سلاحی مرگبار برای تخریب مرز بین واقعیت و خیال.
تجسد ذهنی نویسنده از شخصیتهای داستانی خود بواسطه المانهای نور و صدا و سبک ارائه اثر همگی در مرز خیال و واقعیت بال می زنند و چون کبریتی سو زنان و به موازات چرایی روانی الگوی فرویدی رو به اضمحلال و خاموشی اند.
اختگی اراده در مسیر کشف حقایق سنگینی چون مفاهیم ضدجنگ رخ داده است و بی عملی در حوزه پسا ذهنی کنشیست ماندگار در مخزن افکار متعالی راوی.
بازی هایی سرد شده با تکنیک فاصله گذاری برشتی که خود گویای حلول نقش ایگو(من) با محوریت تعقل است تا محتوای مطروحه در دل فرم برای مخاطب جلوگاه حقیقت باشد ولی در دام هایی زمانی ترکیبی از روان و جسم برای بازیگران، مخاطب را از این کنش به واکنشی متغیر سوق می دهد.
استفاده از تکنیک فرم جابجایی عمل و عکس العمل چه در اکتها و چه در زبان گویای تأکید بر ژرف نگری تعمدی در حوزه عقلانیست.
در نقاطی متقابل با تکنیک یاد شده (برشت) بحث تلاقی روان و جسم در بازی ها به چشم می خورد؛
«استانیسلاوسکی»طی سالها تجربه به این کشف مهم دست یافت که بین ابعاد «روانی»و«جسمانی»انسان، پیوندی ناگسستنی و در هر عمل«اکسیون»جسمانی، همواره، امری«روانشناسانه»، وجود دارد، به عنوان مثال:گشودن در، عملی جسمانی (فیزیکی) است. اما، انسان همیشه در را به انگیزهای درونی، میگشاید. همچنین، در هر عمل«روانی»عملی«جسمانی»دیده میشود:اگر شما بخواهید، اتاق را ترک کنید«عمل روانی»، باید به طرف در اطاق بروید«عمل جسمانی».در این صورت است که دیگران خواهند فهمید که شما قصد خارج شدن از اطاق را دارید.گاهی سکون کامل «بیرونی»، حاوی بیان فعالیت شدید«درونی»است:با شنیدن خبری بسیار غم انگیز و فاجعه بار، انسان ممکن است، از نظر جسمانی کاملا بیحرکت بماند، یا به عبارت دیگر حرکتی در مکان«فضا»دیده نشود، درحالیکه در(درون)و در«زمان» حرکت همچنان به جریان خود ادامه میدهد.هیچ تجربه درونی«روانی»بدون تجربه بیرونی(جسمانی) وجود ندارد.ما با بدن(جسم)خود، میتوانیم تجربه«درونی»خود را به دیگران، منتقل کنیم.
از منظر طراحی لباس و انتخاب رنگها نیز نوعی هوشمندی به چشم می خورد تا در فضایی امپرسیونیسمی شاهد دریافت و برداشت مستقیم خود از دیدههای زودگذر بهشکل تصاویری رؤیاگونه باشیم.
استفاده از امبینتهای صوتی (اصوات محیطی و آهنگین) نیز برای تخلیه ذهنی مخاطب از غرق شدگی در محتوای سیال ذهنی و لایه های فراوان آن کمکیست تا او(مخاطب) به تمرکز ذهنی و رفرش (تازه) شدن مغزی بازگردد.
بسیار اثر لذت بخشی بود و از جناب سیاوش پاکراه برای خلق این فرم و محتوا با زاویه دید خاص خود کمال تشکر را دارم و سپاس از کلیه عوامل اجرایی و بازیگران خوب تئاتر "من".