در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش مارکس و کوکاکولا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:56:39
امکان خرید پایان یافته
۲۶ دی تا ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
۱۷:۳۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

- بی هم نرویم
حرکتی برای بیشتر باهم‌دیدن تیاتر.

هرچه با دوستان بیشتری تیاتر " مارکس و کوکاکولا " را ببینید، امکان دیدن تیاترهای بیشتری برایتان فراهم می‌شود.
شرایط: انتشار عکس یا اسکرین شات از بلیت، پس از دیدن نمایش در اینستاگرام و درج #بیهمنرویم و @pezhvakartgroup در زیر آن.
جوایز گروه هنری پژواک:
جایزه همراهی: یک بلیت مهمان مجموعه تیاتر شهر در اسفند ماه، برای سه نفر. سه برنده ی جایزه همراهی تماشاگرانی هستند که در هر یک از سه شب نخست نمایش مارکس و کوکاکولا (۲۶ و ٢٧ و ٢٨ دی ماه) بیشترین تعداد بلیت را خریداری کرده باشند.
جایزه بزرگ: هفت بلیت مهمان برای مجموعه تیاتر شهر (١بلیت)، ایرانشهر (٢ بلیت)، مولوی (٢ بلیت) ، پالیز (٢بلیت) در اسفند ماه، برای یک نفر. برنده ی نهایی جایزه بزرگ تماشاگری است که بیشترین تعداد بلیت را در مجموع این سه شب خریداری کرده باشد.
توجه: در صورت تساوی تعداد بلیت، برنده تماشاگری است که بلیت خود را زودتر خریداری کرده باشد.
تذکر: برای جلوگیری از سوء استفاده احتمالی، حتما پس از دیدن نمایش اقدام به انتشار تصویر بلیت خود نمایید.
تلفن رزرو: ٠٩٣۵۵۶٢٩٨٢۲

راه‌های ارتباطی با تماشاخانه پالیز: اینستاگرام / کانال تلگرام

سبک
کمدی

گزارش تصویری تیوال از نمایش مارکس و کوکاکولا / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

تهران، خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند، پلاک ۶۹
تلفن:  ۸۶۰۳۷۵۱۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هرگز به بالای سی ساله‌ها اعتماد نکنید!!
اردوان تراکمه

مارکس و کوکاکولا نمایشنامه‌ای است که از منظری متفاوت به ماجراهای مه و ژوئن 68 و پیامدهای آن پرداخته است. در اینجا با زوج جوانی طرفیم(آیدا و مورتن) که انگار از همان بچه‌های نسل 68 هستند، همان‌ها که آرام‌آرام در دهه طلایی 60 گرد هم آمدند و با وجود تمام اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک‌شان در نهایت و تنها در همان دو ماه مه و ژوئن متحد شدند و بدنی واحد را شکل دادند و در گام بعد توانستند کارگرانِ بریده از حزب کمونیست و سندیکایی چون «س.ژ.ت»(CGT) را هم با خود همراه کنند و لرزه‌ای واقعی بر اندام حکومت گُلیست وقت وارد آورند. اما در ابتدا و فارغ از آن چه که بعدها رخ داد ما در عمل با چه نسلی مواجه بودیم؟
این نسل، نسلی بود که تجربه دو جنگ جهانی را پشت سر خود داشت، جنگی که تمام مبانی اعتقادی و اخلاقی جوانان غربی را نابود کرد؛ نسلی که کل پروژه روشنگری و مدرنیسم و شعارهای انقلاب فرانسه در قرن نوزده در دیدش از اعتبار ساقط شده بود؛ نسلی عاصی و پوچ‌گرا که بهترین بازنمایی آن را می‌توانیم در کاراکترهای ادبی‌ای چون آنتوان روکانتن در تهوع سارتر و یا مورسوی بیگانه‌ی کامو مشاهده کنیم و یا حتی شمایلی از آن را در سیمای ژان-پل بلموندو در نقش میشل پواکار در از نفس افتاده گدار دیده‌ایم؛ نسلی بی‌اعتماد و بدبین، نسلی که اینک به پرسش‌های هستی‌شناختی رسیده بود. در سوی دیگر در لاین چپ‌گرای این نسل نیز بی‌اعتمادی ... دیدن ادامه ›› فزاینده‌ای به چپ اردوگاهی شوروی پیش آمد(از دلایلش می‌توان به افشاگری‌های خروشچف و یا خیانت شوروی استالینیست به مبارزان جنگ داخلی اسپانیا و سرانجام سرکوبی انقلاب 1956 مجارستان اشاره کرد) و آن‌ها در عوض به انقلاب‌های آزادی بخش جهان سوم(کوبا-الجزایر-چین)، به مارکس جوان، به سیتواسیونیست‌ها، به مارکوزه و... توجه نشان دادند. مجموع این‌ها باعث پدید آمدن نسلی شد که طاغی بود و از تمام قید و بندهای جهان سرمایه‌داریِ فوردیستی بیزار. آن‌ها در پی ساخت آلترناتیو خود بودند که فراتر از الگوهای استالینیستی در شرق و سوسیال دموکراسی در غرب می‌رفت. چپ آن‌ها همانطور که مالی نکس در تعریف سنت مارکسیستی واقعی می‌گوید سه شاخصه داشت: 1.هدف معطوف به دگرگونی انقلابی 2.روش علمی 3.رویکردی که نظریه و عمل را پیوند می‌دهد یا همانطور که پری اندرسون می‌گوید در پی ترکیب «تصمیم سیاسی» با «تخیل نظری» است.
اما پس از شورش/انقلاب 68 (که فراتر از پاریس تقریباً تمام جهان را از آمریکای جنوبی تا نیویورک تا پکن و شانگهای در برگرفت) به راستی چه شد؟ در نتیجه‌ی ساقط نشدن قطعی حکومت دوگل در فرانسه، جنبش‌های گوناگونی که ذیل اتحاد کارگر-دانشجو گرد هم آمده بودند دوباره پراکنده شدند و تمام آن‌ها بدل به جنبش‌هایی «تک موضوعه» شدند(محیط زیست، زنان، همجنسگراها، حقوق حیوانات و ...) و سیاست یونیورسال و امر کلی آن‌ها(نبرد با سرمایه!!) بدل به سیاست‌هایی «هویتی» و رفرمیستی شده بود. آن‌هایی که واقع‌بینی را در خواست ناممکن می‌دیدند(حمله‌ای سخت به رئال پولیتیک) حالا به «واقعیت» تن داده بودند و روش «درست» سیاسی را در کنار گذاشتن رؤیاها و آرمان‌ها و پذیرش جهان همانطور که هست دیدند.
این سرخوردگی و تفرقه فرصتی به سرمایه‌داری جهانی داد تا خود را بازساماندهی کند و طبق رویه همیشگی‌اش بتواند تمام این ایده‌های مخالف را در یک فرایند «حذف ادغامی» قرار دهد و جذب خود کند. نتیجه‌ی این شکست، سرمایه‌داری‌ای بود که اینک منعطف‌تر و بازتر شده بود؛ نظامی که حالا ورود همجنسگراها را به ارتش مجاز می‌داند(همان ارتشی که به جهان سوم می‌رود و بمب می‌اندازد)؛ سیاه‌پوستان را رئیس جمهور می‌کند و خلاصه همه چیز را تغییر می‌دهد تا هیچ چیز تغییر نکند، نتیجه کاپیتالیسمی قوی‌تر و جهانی‌تر با بازارهای بیشتر شد. هیپی‌ها همانطور که مورتن در «مارکس و کوکاکولا» می‌گوید بدل به جذابیتی توریستی شدند و چه‌گوارا به روی اجناس و لباس‌ها رفت برای فروش بیشتر. اینچنین رؤیا و تخیل بدل به کالاهایی جدید شدند تا سرانجام با جامعه‌ای مصرف‌زده مواجه باشیم که دیگر چیزی برای تخیل ندارد؛ و وقتی تخیل از میان برود آنگاه می‌توان حاکمیت پول، مصرف، سکس و دموکراسیِ پارلمانی همراه با بمب را ابدی ساخت و برای همین بود که در دهه 80 تاچر در بریتانیا و ریگان در آمریکا مجهز به دکترین مکتب شیکاگو(نئولیبرالیسم)، جهان را به دوزخی بدل کردند(البته برای مردم چرا که برای کار آفرینان و سرمایه‌داران این جهان پسا دهه80 بهشتی برین است) که تا به امروز ادامه دارد.
در چنین بستری است که نیل اسکو «آیدا» و «مورتن» را به عنوان دو رؤیابین ِشصت و هشتی در دهه 70 روایت می‌کند. متن از بهار 68 آغاز می‌شود و صحنه به صحنه ما شاهد گذران سال‌های جوانی آن‌ها در روزگار خاکستری دهه 70 هستیم. جایی که انقلاب و جشن تمام شده است و آن‌ها که عشقشان را چونان «رخدادی» همپای انقلاب می‌دیدند حالا ذره‌ذره درگیر روزمرگی، واقعیت زندگی یا همان واقعیت سرمایه شده‌اند. به تعبیری این متن درباره ترمیدور انقلاب است در زندگی‌های روزمره؛ انقلابی که می‌خواست خودِ روزمرگی را از اساس دگرگون کند(همان شعار «امر شخصی، امر سیاسی است») خود بدل به روزمرگی شد(تصویر تظاهرات هم امروزه از جذابیت‌های توریستی شهری چون پاریس است). زمانی آنری لوفِور معتقد بود که کاپیتالیسم زندگی روزمره را مستعمره خویش ساخته است و مارکس و کوکاکولا به درستی درباره همین است؛ این که چرا و چگونه هر انقلابی ترمیدور خود را تولید می‌کند و این که چرا سوژه‌های هر انقلابی(که سوژگی خود را از شرکت و آری گفتن به خطابِ انقلاب به دست آورده‌اند) در نهایت سوژگی را رها می‌کنند و به سعادت خود می‌چسبند(و باز فراموش می‌کنند که سعادت همواره جمعی است). نیل اسکو در اینجا زوجی را نشان می‌دهد که هر چه زمان می‌گذرد(بر این گذر زمان تأکید می‌شود) بیشتر به آدم‌هایی منفعت جو، فردگرا و بدون رؤیا بدل می‌شوند و این داستان نسلی است که درگیر پارادوکسی بنیادی است(همان مارکس و کوکا): از سویی وجدان معذبی از آرمان‌های 68 را با خود تا هنگام مرگ حمل می‌کند و از سوی دیگر به فکر بچه، کار، پول، خانواده، انتخابات و ساختن زندگی فردی خود در جهان سرمایه است، زندگی‌ای بر پایه سود و منفعت. خلاصه آن‌ها با اینکه هنوز به سی سالگی نرسیده‌اند، خود اما به بالای سی سال بدل شده‌اند، همان بالای سی سالی که جری روبین معتقد بود هرگز نباید به آن‌ها اعتماد کرد.
اما نیل اسکو که از منظری رو به پس و از زاویه دید دو زوج، می‌خواهد 68 را روایت کند در نهایت، در نگاهی لیبرالی باقی می‌ماند چرا که او در فرمی هنجارین، نرمال و کلاسیک و تنها به میانجی «دیالوگ»، 68 را روایت می‌کند: دو شخصیت تیپیک که در نوسانی بین کاراکتر و تیپ «گیر» کرده‌اند. نوع روایت و پرداخت اسکو از متن نشان می‌دهد که او همدلی زیادی با انقلاب 68 ندارد چه اگر داشت در تلاش بود تا خودِ دیالوگ، فرم و کاراکترپردازی‌اش را بحرانی کند، یا این که طنزی سیاه و ابزورد را در دیالوگ‌ها جاری کند و نه شکلی از کمدی در گفتار که می‌توانست در مورد هر زوجی در هر موقعیتی رخ دهد. فارغ از این‌ها، مارکس و کوکاکولا جدای از یادآوری آن چه بر سر انقلاب‌ها و زایش ترمیدور آن می‌گوید در نهایت چیزی جز واکنشی نوستالژیک به آخرین رخداد حقیقی قرن بیستم نیست.