در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم‌تئاتر مایکلفسکی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:14:52
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان
+ ۱۰% مالیات ارزش‌افزوده
قراره پای فئودور قطع بشه. اما پدرش اون رو می‌کُشه تا پاش رو نجات بده. این بلایی‌ست که جنگ بر سر من و تو و مایکلفسکی میاره. بهش میگن تاوان...!
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حسین تاجیک (filestan)
درباره نمایش مایکلفسکی (برگه وابسته) i
آخرین شب اجرای مایکلفسکی بود.اثری ضد جنگ.خشحالم که یه کارجنگی خارج ازجغرافیای جنگ هشت ساله ی ایران دیدم.وقتی کشوری باشی که جنگ رو در برهه ای نه چندان دورتجربه کرده ودر منطقه ای که به جنگ و خون معتاد شده نویسنده باید بپذیره که با تماشاچیِ بشدت سختگیری روبرو-ئه.افتادن به سمت شعارواحساسی-گری وحماسی-بازی وکلیشه هم بشدت چنین آثاری رو تهدید میکنه.اما دو ایده ی خوب در نمایش بود که اثر رو برای من جذاب کرد یکی مقوله ی فُقدان و دوم وجود دیگریِ بزرگ در اثر.فقدان به معنای از دست دادن یک امکان در زندگیه که ضروری و دمِ دستی بوده اما در شرایطی که نیست تازه حیاتی بودنش کشف میشه و جنگ بزرگترین ابزارفقدانه.مثلن وقتی نفس میکشی کار ساده اما ضروری انجام میدی ولی وقتی هوا کم میشه تازه به اهمیت این امر ساده پی میبری. وفقدان باعث ایجاد حس متراکمی از خشم ونفرت وترس و انزجاروترس در انسان میشه و سازوکار جنگ هم همینه.اما فقدان اساسی در این اثر بدن-ه آره خودِ تن که اتفاقن در هر جنگی اولین معامله و اساسی ترین معامله بر سر بدنه و اونجایی این مسئله جلب توجه میکنه که میدونیم که بدن مهمترین جزیره ی زیست هر انسان وپایه ای ترین امکان هر فردیه.در این اثر دوبار بر سر انگشتان دست قمار صورت میگیره.یک پدر کشته میشه و زنی دوپای خودشو از دست داده و اساس اثر هم تقابل جنگ و بدنه و البته فقدان بعدی که جنگ در این اثر باهاش بازی میکنه فقرو خشبختیه(پول) که اون دربرابر ایده ی بکر بدن کلیشه ای بنظر میرسه. دومین ایده ی جالب اثر دیگریِ بزرگه که نباید با دانای کل اشتباه گرفته بشه دیگری بزرگ که اصطلاحی لاکانیه اشاره به وجود خداییه که بر همه چیز ناظره و از چنگ اون هیچ راه گریزی نیست.اون حتا بر جان ماهم از ما ارجحتره و گاهی ما برای خوشنودی این دیگری بزرگ حاضریم برده یا بنده بشیم و همیشه درهراسیم که این خدا به ما خشم نگیره در دنیای مدرن دو ایدئولوژی فاشیسم و نازیسم نماد وجه ی تاریک این دیگری هستند اما در این اثر خدای کشتار(جنگ) نقش این دیگری رو بازی میکنه.
در برخی آثار متن باعث نجات اجرا میشه و ضعف بازیهارو میپوشونه و در برخی دیگه، بازیهای درخشان ضعف متنو پوشش میده که در اینجا متن خوب بازیهای غیر یکدست و بعضا" بی رمق رو جبران کرده هرچند که همیشه وسوسه ی غلتیدن به سمت کلیشه و احساسی-گری در متن دیده میشه ولی باید توجه داشت خود ذات جنگ اونقد ... دیدن ادامه ›› بیرحم هست که حتا نشان دادن صحنه ی خوردن صبحانه در فضای عادی در زمان جنگ هم اگه خوب اجرا و نوشته شده باشه بیننده رو تکون میده یا سرجاش میخکوب میکنه و لازم به شعار نیست و بیننده به راحتی حس و حال صحنه رو دریافت خواهد کرد
یونیفرمیزم هم ایده خوبی بوده یعنی پوشیدن لباسهای جنگی بر تن همه ی بازیگران.ایده ی تقابل کارگران معدن آهن که ناخواسته موتورمحرک جنگ و البته از اولین قربانیان جنگ هم هستن در کنار بی زمان و مکانی جنگ هم خوب بود.سیر داستانی که بیننده رو آروم از سطح به عمق میکشونه قابل قبوله و صحنه پردازی ونور هم اونقد خوبه که این حس در من بوجود اومد که الان جنگ یقه ی منو هم میگیره
صحنه های خوبش صحنه ی قطع انگشتان مایکل،خوندن نامه ی سیزدهم پدر،صحنه ی تقابل پدر ومادر با گروهبان،صحنه رقص ومستی کارگر معدن
البته شخصیتها خوب پرداخت نشدن ایده ی معدنچیها زود حروم میشه که میشد خیلی بیشتر ازش استفاده کرد
از کارگردان ممنونم که برای تماشاگر و عواملش احترام قائل بود وحتمن به درخواستش در آخر اجرا عمل خاهم کرد و از همه ی بازیگران و عوامل هم سپاسگزاروممنونم
مریم اسدی این را دوست دارد
خیلی خشحال شدم که خوندید بازهم میگم من قرار نیست نقاد یا تئوریسین باشم بیشتر قصدم آموختن زندگیه در کنار دوستان و در مسیر عمرم
۰۹ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهدی سلطانی (mahdi.sly)
درباره نمایش مایکلفسکی (برگه وابسته) i
درود
نمایش خوبی بود و دیدنش رو حتما پیشنهاد میدم با توجه به اینکه تمدید هم شده خوشبختانه.
بازی ها خوب و قابل قبول بودند بویژه بازی آقای مویدی فوق العاده بود.
بازی آنا هم که اکثر دوستان فرموده بودن تصنعی بود به نظرم اگر روی لحن و آوا و پختگی بیان کلمات کار و تمرین خیلی بیشتری کنن بازی آنا هم خیلی بهتر به نظر میاد و توی ذوق نمیزنه.
طراحی صحنه خوب بود اما به نظرم زیادی شلوغ بود البته من نفهمیدم چرا صندلی هایی که در حین بازی می نشستن روش از کتاب درست کرده بودند!!!

نمایشنامه حاوی چند مفهوم ارزشمند و قابل تامل بود که کار رو دلنشین میکنه اما به نظرم اگه پیوستگی و آهنگ کار هم حفظ میشد بهتر بود چون متاسفانه شاهدیم ناپیوستگی در آهنگ نمایش هستیم و یه جاهایی خیلی کند و حاشیه پردازی میشه و البته در دقایقی هم شاهد دیالوگ ها و به قول استاد نصیریان بده بستان های بسیار جذابی هستیم.

خداقوت میگم خدمت همه عوامل این نمایش و مجددا پیشنهاد میکنم این کار ارزشمند رو تماشا کنید.
حمیدرضا مرادی این را خواند
حسین تاجیک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عطا صادقی (yekpanjare)
درباره نمایش مایکلفسکی (برگه وابسته) i
ایده‌ی اصلی نمایش همان چیزی است که نمونه‌ی درخشانش را در «همه، پسران من» میلر دیده‌ایم:. اگر بخواهی از منافع جنگ بهره ببری، یک جایی دچار خسارت بزرگ‌تری می‌شوی. اما این ایده‌ درست پرداخت نشده بود. متاسفانه کار پر از شعار و صحنه‌های اضافی و بازی‌های اگزجره‌ی بی‌دلیل است.
حسین تاجیک و حمیدرضا مرادی این را خواندند
سپهر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید