فیلم›ملبورن

به خاطر انتقادات که از فیلم‌شده بود و اینکه اکثرا نوشته بودند کپی ضعیف از فیلمهای فرهادی متاسفانه ان را در سینما ندیدم و الان بعد دیدنش میپرسم کجای این فیلم شبیه فیلمهای فرهادی است؟ یا چه طور میشه پایان ان را گفت باز؟؟!!! دیگه تماشاگر چی میخواد تا پایان یک فیلم رو بسته بدونه و یا اینکه چرا رفتار زوج براشون غیر قابل باور وقتی بزرگ اندیشمند میگه: زندگی به من اموخت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست.

ملبورن رو دوست نداشتم. از اولین سکانس با دیدن صحنه ای از یک خانه شلوغ و چهره آقای معادی، به یاد فیلم جدایی افتادم.
ایده مرگ بچه، یک ایده فوق العاده و یک چالش عالی بود..اما بعد از گذشت چندین دقیقه از فیلم، چالش ها و سوالات زیادی برای من مطرح شد: رد کردن اورژانس چرا؟! دروغ گفتن به پدر نوزاد چرا؟
یادم میاد که از دوستم که کنار من نشسته بود مدام می پرسیدم خب چرا این کار رو کردند! مدام تو کشمکش و اضصطراب بودم که چرا این زوج دارن برای خودشون دردسر درست می کنند! و دوستم پاسخ داد:" خب چون اگه هرکدوم ازین کاراها رو می کردند، فیلم تموم میشد!"
در حین دیدن فیلم بی قرار بودم و مدام دنبال این بودم که دوربین از این خونه بیرون بره...چون انتظارم از فیلمی که با اون شوک بزرگ در ابتدا آغاز میشه، خیلی بیشتر از چیزی بود که در حال پخش بود.
این فیلم رو دوست نداشتم چون به نظرم رفتار اکثر جامعه در همچین بحرانی، این چنین نخواهد بود!

فیلم ملبورن را دیشب دیدم
و امروز که به این صفحه سر زدم از دیدن این همه جنجال تعجب کردم
من منتقد سینما نیستم
سواد زیادی هم ندارم
اما این فیلم را دوست نداشتم به این دلایل
1- زمان و ریتم فیلم بسیار بسیار کند بود به نظرم این داستان می توانست حتی در نصف زمان ذکر شده روایت شود
2- نبودن موسیقی متن در فیلم و فضای کم نورش آزارم داد البته مسلما توجیه های زیادی برای هماهنگی این فضا با مضمون وجود دارد
3- اتفاق محوری فیلم خیلی زود رخ داد زمانی که هنوز هیچ ارتباطی با شخصیت های اصلی فیلم برقرار نکرده بودم ارتباط یا اطلاعاتی که حد اقل بتواند ... دیدن ادامه ›› رفتار عجیب این زوج را برایم منطقی جلوه دهد
4- در روایت این فیلم از نظر من هیج منطق و زنجیره ی به هم پیوسته ای وجود نداشت گیرم که ترس کاری کند که آدمها به کارهای غیر منطقی و عجیب دست بزنند اما این رفتار غیر منطقی و عجیب زوج داستان ملبورن با رفتار عادی آن ها در بطن فیلم هیج سنخیتی نداشت
5- اگر کارگردان قصد بد کردن حال تماشاگر با دستمایه ی بازی با جنازه ی یک نوزاد و رفتار های عجیب و غیر منطقی شخصیت های داستان را داشته است که حرفی نیست کاملا موفق شده به طوری که من با همه ی صبوری ام بارها در وسط فیلم تصمیم گرفتم سالن سینما را ترک کنم
6- در شرایط بغرنج فیلم هیچ تعلیق جذابی وجود نداشت یعنی آنقدر شرایط فیلم آزار دهنده و غیر منطقی بود که برایم ادامه ی ماجرای این زن و شوهر مسافر هیچ اهمیتی نداشت
و در آخر ،
دلیل این همه جایزه را نفهمیدم شاید سواد من به درک قوت های فیلم قد نمی دهد
اما اگر نظر م برای کسی مهم باشد دیدن فیلم را توصیه نمی کنم