در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم مسافران
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:47:21
مهتاب، خواهر ماهرخ به همراه شوهر و دو فرزندش از شمال به طرف تهران حرکت می کند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به مراسم ازدواج خواهرش برساند. در راه زنی روستایی با آنها همسفر می شود، اما همگی در تصادف با یک نفتکش جان می دهند. خبر به خانواده می رسد و عروسی به ماتم تبدیل می شود. گزارش های پلیس اگرچه صحت تصادف و کشته شدن مسافران را نشان می دهد، اثری از آینه موروثی پیدا نمی شود…
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ـ یاوری (عنایت بخشی) : «به پیر، به پیغمبر، ما قاتل نیستیم... گفتیم یک تُک پا بیاییم عذر گناه نکرده. از ما به دل نگیرین جان مولا. به ما گفتن، به خانمی خودتون رضایت دادین. جای دوری نمی‌ره. عوض می‌گیرین... زمین‌گیر بشی عزرائیل که زمین‌گیرم کردی!

ـ حیدرپور (اسماعیل پوررضا) : آتیش زدی به دلم اوستا! من چی بگم که تازه عیالم؟ شش ماهه دختر، روی دست مادرش، بی‌پدر! (در خطاب به خانم بزرگ) جای دوری نمی‌ره خانم! منزل، دعا به جونتون می‌کنند. از ما گذشت کنید که همگی محتاج بخششیم!
یک ساعت اول که چیز خاصی نداشت دیالوگ کتابی با فارسی گرگانی نیشابوری بود شبیه وضعیت مادران شهید جنگ بود که مرگ فرزندشان که بدون جنازه بهشون اعلام میشد را باور نمی‌کردند و مثل بوی پیراهن یوسف فیلم، آخرش همچون امید روشنایی می آید ولی نیم ساعت آخرش همون سبک بیضایی بودکه خوب بود.

اوایل دهه هفتاد اینجور بود سربزنگاه عروسی یا یکی میمرد یا شهید می اومد عروسی زوجها ماهها و گاهی چند سال مدام عقب می افتاد خیلی هم تا سال مرده را نگیرند پایبند بودند.
کارگردانی بازیگران لوکیشن خوب بود ولی تدوین زیاد خوب نبود نقش عروس و داماد هم ضعیف بودند