در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش نامه نویس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:43:28
امکان خرید پایان یافته
۰۱ تا ۲۲ بهمن ۱۳۹۷
۲۰:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان
من راداک ام، دوشیزه ایرنه راداک، همونی که هیچ وقت نتونسته و نمیتونه و نمیخواد بتونه که چشماش رو روی نابهنجاری های دور و برش، به زمین و هوا بندازه. من اعلام میدارم؛ در برابر تک تک موجودات، تاکید میکنم تک تک موجودات، چه جاندار و چه بی جان، مسئولم. تا چشم و گوش و دست دارم، از شما، برای شما می نویسم.

کاری از گروه تئاتر "آماتور"

گزارش تصویری تیوال از نمایش نامه نویس / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ضلع شمال غرب چهارراه ولیعصر، جنب داروخانه، پلاک ۱۴۷۸
تلفن:  ۶۶۹۷۹۴۶۸، ۶۶۹۷۹۴۷۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تو قصه ها یه چیزی هست که لنگ میزنه.منظورم اینه وقتی تو یه رمان کسی میگه:《من هرگز در یک سانحه هوایی نبوده ام》یا یه چیزی شبیه این،شَستت خبردار میشه طرف تا پنج دیقه دیگه تو یه سانحه هوایی زِرتش قمصور میشه،یا میگن قطارها هرگز تصادف نمیکنن و بعد دو تا قطار دَرقی میخورن به هم.تو قصه ها گفتن هر چیزی پیش درآمدیه واسه اتفاق افتادنش.یعنی اگه قهرمان قصه بگه:《فکر میکنم هرگز شاهد خوشبختی رو در آغوش نگیرم》،تو میتونی رو این قضیه حساب وا کنی که خوشبختی یه جایی همون گوشه کنارا منتظرشه.این قانونِ رُمانه.در حالی که تو زندگی معمولی میتونی بگی《هیچوقت خوشبخت نبوده ی》و بعدشم هیچوقت خوشبخت نمیشی و تا آخرَم رنگ خوشبختی رو نمیبینی و گفتنش سرِ سوزنی اوضاع رو عوض نمیکنه.قانون حقیقی اینه.بعضی وقتا سر خودم و به این موضوع گرم میکنم که راند بعدی اوضاع بهتر میشه،اما همینه که هست.
جالب بود.
البته اگه به قانون جذب اعتقاد داشته باشیم میشه امیدوار بود که به هر چیزی فکر کنیم بالاخره اتفاق میفته. فقط ایرادش اینه که به شخصه خودم انقد به بدبختی و اتفاقات بد فکر میکنم که همش همونا برام پیش میاد :)
راستی عکس پروفایل شما خیلی دوست داشتنی و خاطره انگیزه
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
خیلی ممنون خانم مقدم عزیز :)
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
یکی از بهترین دیالوگ های ماندگار چند وقت اخیر..
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاملا ارزش دیدن رو داشت و خیلی دلچسب و دوست داشتی و عزیز بود.
خیلی حیف بود که انقدر خالی اجرا میرفت... بازی خوب کارگردانی خوب متن نسبتا خوب دکور و لباس خوب... همه چیز خوب...

+واقعا و عمیقا ممنونم از دوستانی که توجه ما رو جلب کردند به این کار.
خدا رو شکر که دوست داشتید
نوش جونتون
۱۹ بهمن ۱۳۹۷
خانم نوری عزیز دیالوگی که پی اش بودی :

https://www.tiwall.com/wall/post/204541
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
❤❤❤❤❤❤ممنونم آقای جعفریان عزیز :)
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این مونولوگ از بازیگری تواناست که حرف باهات داشت، نگاه در چشمات می‌‌انداخت که از متن نامه هاش از دل و جون بگه، درست مثله اینکه میگفت مهم نیست ... دیدن ادامه ›› فقط چند تایی تک و توک هستین تو این سالن، رو صندلی‌هاتون بیدار باشید، من اینجام و حرف نامه هام هنوز تموم نشده باهاتون

کاربر محترم دیگری از دکور این نمایش تحسین کرده بود. حقیقت داره. در عین سادگی‌ یک دکور ناستالژیک رویأیی پرداخته شده از تیکه پاره‌های روزنامه‌های خیلی خیلی سال‌های دور، و لندن آلن بنتی که دیگه نیست، از پاکت‌های خالی‌ شده از نوشته‌هاشون در صندوق زمان ...

گویم ربطی‌ به متن نداشتند اون چهره‌های آشنا و ناآشنا گم شده در سایه‌های سپید و سیاه سپری شده فراموشی تیکه روزنامه ها، اما نمی‌شد نگاهت نره اونجا، تند تند نخونیشون تا وقت هست و بازیگر دوباره با اون عینک هاش برگرده سراغ چشمات، بگیرتت

گیتار زنی‌ آروم هم در کنار صحنه با ملودی هاش یواش یواش این بازیگر و اون دکور را تا پایان همراهی کرد

از سالن و نور و شاید چیز هائی دیگر همانند نام گروه باشه این اجرا، اما این اجرا آماتور نیست، دیدنی هست ...