در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش نظام آباد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:56:44
امکان خرید پایان یافته
۱۶ فروردین تا ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان
زندگی چهار جوان در محله نظام آباد که یک سوء تفاهم زندگی تمام آنان را بهم میریزد.

گزارش تصویری تیوال از نمایش نظام آباد / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

عکس‌های پایه

نمایش نظام آباد | عکس نمایش نظام آباد | عکس نمایش نظام آباد | عکس نمایش نظام آباد | عکس

اخبار

›› شهرام کرمی به «نظام‌آباد» آمد

›› واقع گرایی اهمیت زیستن را دو چندان می‌کند

›› دربست، نظام آباد

›› حضور خبرنگاران و عکاسان در «نظام‌آباد»

›› محمدحسین فرح‌بخش و قطب‌الدین صادقی زنگ افتتاح نمایش «نظام‌آباد» را به صدا در‌می‌آورند

ویدیوها

آواها

مکان

میدان فردوسی، خیابان موسوی، کوچه محمدآقا، اداره تئاتر
تلفن:  ۸۸۵۹۴۲۸۲، ۸۸۳۰۰۲۷۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام.توفیق دیدن این اثر در شب اختتامیه اما فرصت نگارش امشب حاصل شد.خوشحالم کاری دیدم که بوی معرفت و .انسانیت اثر ، غالب بر معضلات اجتماعی درام بود.کارگردان جوان اما پخته ی کار راغب نمود که اثار بعدیشان رو پیگیر باشم.موسیقی کار در خدمت اجرا بود و جای تقدیر داشت.متن نظام اباد فضایی زو.تداعی میکرد که گاها مخاطب رو.به حسرت وا میداشت که کاااااش در پستوی زرق و.برق ویلاها و.اپارتمانها و.پنت هاوس های تهران،کمی بوی رفاقت های این خانه ی کلنگی موج می زد.اما سه نکته در کار کمی قابل تامل بود و.جای بازنگری در اثار مشابه رو داشت..با توجه به اتمام.کار راحت تر می توان به کاشتی ها اشارت داشت.گاها بازی بازیگران به نحوی بود که دخالت اشکار کارگردان و.نحوه ی بازی و.حزکات خلص را تداعی می نمود مثل اون صحنه ای که بازیگر خالکوبی دار میخواست مشت بزنه اما دست رو.گره میکرد و فک میکرد و.فندک در میاوردد..کمی کلیشه ای می نمود..بازیگر باید رها در قالب نقش باشه تا در خدمت میزانسن.....لباس همین بازیگر هم در شب اخر اجرا به نظر شحصی من برازنده نبود..شلوارک و پیراهن استین حلقه ای با توجه به انداک درشت بازیگر کمی زننده بود...شوخی های موقعیت اثر قابل تحسین.بود اما شوخی های جنسی کلامی همچون حمام رفتن احدی از بازیگران کمی لوث و.زیاده بود..بازی خانم مینائی فر درخشان بود.ایشون در نمایش قیقاج هم خوش درخشیدند اما در این اثر گریم نقش ایشون بیشتر شبیه ارایش عربی بود تا گریم..دکور طراحی رئال و.واقعگرایانه ای داشت اما جا داشت در سمت چپ صحنه هم دکوری تعبیه میشد که بازیها و.میزانسن ها در پای،سینک ظرفشویی مدااام تکرار نمیشد...النهایه من حیث المجموع حسنات کار به قدری نمود داشت که این ایرادات رو پوشش،می داد.به امید دیدن اثار بعدی..خسته نباشید
چقدر تند نوشتن بده..پر غلط نگارشی..به بزرگواری خودتون ببخشید
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود و خسته نباشی به این تیم جوان و پرانگیزه، من این شانس داشتم که آخرین اجرا را تماشا کنم، به نظرم تمام شخصیت های نمایش به اوج پختگی خود رسیده بودند و تماشگر می تونست خودش داخل خانه نظام آباد ببیند. بدون هیچ تعارفی عالی بود و باید گفت طراح دکور با امکانات محدود بیشترین بازدهی را به نمایش گذاشت. سپاس از همه تیم نظام آباد برای این نمایش فوق العاده
نظام آباد جایی بود که بی نظمی های زندگیِ چند جوان جنوب شهری به جد لمس میشد

آمال و آرزوها و عزت نفسی که طبیعت زندگیست اما در نظام آباد گاهی به قیمت جان تمام شد گاهی به قیمت کشتن ناپدری
در نظام آباد خلاء های عاطفی و روحی قشر مستضعف گاهی آنقدر خطرناک بود که چند رفیق هم کاسه ناچارا اسیر چشم و ابروهایی مجازی بودند و نا آگاهانه رقیب عشقیِ یکدیگر!
در نظام آباد کسی خودش را دوست ندارد و از خود در حال فراریست بی هدف...

حجت بین عشق و زندگی ترجیح میدهد تا برای عشق ... دیدن ادامه ›› جان بدهد...
شاهرخ مانند پدری ایثارگر خود را فراموش کرده و میخواهد که قهرمان زندگی رفقایش باشد...اما از خودی میخورد و مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ارجح میداند و چقدر دوستت داشتم شاهرخ وقتی که با دستانی آغشته به آزادگی حجت را از زیر خاک و مابقی را از نا کجا آباد صدا زدی تا بازگردند به نظام آبادی پر از بی نظمی به امید سامان بخشیدن به همه چیز...

امیر علی از تو ممنونم به خاطر بازیِ فوق العاده مسلط و اندازه گیری شده و البته باور پذیر...


کم لطفیست اگر از هنرنمایی حجت در صحنه کم سخن گفت به عریضه...دست مریزاد حجت جان...هنرمندانه در قصه پرکشیدی و غافلگیرمان کردی...


و در آخر ممنون از نویسنده و کارگردان اثر به دلیل بیرون کشیدن خانه ای از زیر پوست شهر و هدایت آن به صحنه تاتر به عنوان نماینده ای از هزاران خانه ی مانند این خانه در نظام آباد.


لذت بردیم ولی گریه کردیم ؛هم از درد جامعه...هم از شوق تماشای کاری جذاب از هم نسلان با استعداد خودم.

سپاس


مبینا چاپی
یکشنبه بیست و شش فروردین بارانی نود و هفت
برای بار دوم به تماشای نمایش نظام آباد رفتم
و این نقد نیست
درد و دلی صمیمانه است