متنی برگرفته از داستان کوتاهی از تیم برتون فیلمنامهنویس و کارگردان سوررئالیست و فانتزی آمریکایی؛ نمایشی مبتنی بر مونودرام و تک شخصیتی بر اساس واگویههای پرسوناژ درون متنی که در دام کابوس هولناک واقعهای تلخ سالهاست گرفتار شده؛ محبوس در خانه از کودکی تا دوره جوانی؛ زمان نمایش در نیمه شبی به وقت محلی در کریسمس رخ میدهد، زمانی که سالها قبل نوجوانی بر اثر حمله خرس گریزلی یک چشمش را از دست میدهد؛
مونودرامی مبتنی بر ایده که در تار و پود ایده گرفتار است و به خوبی نمیتواند لایههای بیشتری به متن بیفزاید. طراحی صحنه و نور اگرچه در تلاش است تا فضای کریسمس را تداعی کند و بر التهابات درونشخصیتی بیفزاید، ولی در جایی ابتر میماند و در ورطه تکرار گرفتار میآید.
بازی بازیگر از منظر تکنیکی قابل قبول است ولی به جهت هسته سنگین درام و جنس دراماتیک نمایش نمیتواند احساسات مخاطب را برانگیزد.
چهرهپردازی و طراحی لباس ساده است و استفاده از عینک آفتابی تا نزدیک به پایان نمایش بر صورت بازیگر برای پنهان سازی شخصیت جوان داستان و تمرکز مخاطب بر روایتگری پاپا نوئل در تعلیق اثر مؤثر است و انتخاب موسیقی و افکتهای صوتی بهتر از سایر مؤلفههای اجرا در اثر جا باز کرده است. و نکته آخر کارگردانی اثر که به موازات مؤلفههای اجرایی نامبرده و متنی کمعمق نمیتواند بیش از این خود را بر مخاطب دیکته کند.
درجه کیفی
... دیدن ادامه ››
نمایش: C
کارگردانی: ٥/١٠
ایده: ٦/١٠
متن: ٦/١٠
بازیها: ٦/١٠
طراحی نور: ٦/١٠
طراحی لباس: ٦/١٠
طراحی صحنه: ٦/١٠
گریم و چهرهپردازی: ٦/١٠
موسیقی و افکت صوتی: ٧/١٠