سلام و خسته نباشید به گروه نمایش اتللو
تلاشتون برای عوض کردن داستان اصلی و نشان دادن تفکر قبل از انجام کار و زود تصمیم نگرفن ستودنی بود
شخصیت خواننده باعث شده بود حس حاکم بر موقعیت رو بهتر درک کنیم
شخصیت های اتللو و یاگو بسیار عالی بودن
میزانسن های خوبی رو هم شاهد بودیم
تعاملی بودن نمایش هم ایده جذابی بود
درخشان باشید
واقعا خوشحالم که اجرا تموم شد و تونستم از اون فضا خارج بشم.
اولا که تماشاخانه مهرگان یا شانو سابق واقعا تماشاخانه بی کیفیتی بود به نظرم به صورتی که هم صدای کوچه و بوق ماشینا رو میشد شنید و هم پچ پچ افراد پشت در.
این بخش به تیم اجرا ربطی نداره ولی ردیف های جلو عمیقا مشغول گشتن تو کیفشون یا چک کردن گوشیشون بودن و نیمچه تمرکزی که از ورود بی وقفه افراد (مهمانان!) به سالن تا ساعت 19:45 همینجوریش هم آسیب دیده بود رو از بین می بردند. نمایش به هیچ وجه به نظر من انسجام نداشت و بهتر بود که ترنزیشن ها بهتر صورت میگرفت. بهترین و باورپذیر ترین بازی متعلق به بازیگر نقش اتلو بود. اما نمیدانم چرا این نمایش در پایان شبیه یک نمایش طنز گونه شد.(در بخشی که ایده تماشاگران اجرا میشد.)
ایدهی تعاملی بودن اجرا هم بیشتر شبیه به یک شوخی بود. به این صورت که ایده تماشاگران در حد 1 یا 2 دقیقه صرفا پیاده میشد و بعد دوباره نمایش قطع میشد. و خب بخش تبادل نظر با دیگر تماشاگران از تماشای بخش تعاملی به مراتب لذت بخش تر بود.
به نظرم از نظر مفهومی این اجرا سعی داشت پیامی را حتی به زور برساند و انگار همه چیز برای رسیدن به نقطه بیان کردن پیام بود و بازیها آنچنان گیرا نبود.
رویکردی که نسبت به نمایشنامه اتللو اتخاذ کرده بودن جالب بود و طراحی صحنه و اجرای آواز خوب بود با اینکه طراحی صحنه میتونست نقش مهم تری رو ایفا کنه. ورود و خروج ها میتونست بهتر باشه. انتخاب نقش ها هم به نظرم مناسب و باورپذیر نبود. بازی ها هم جای کار داشت. انتخاب سالن مناسب اجرا بود. در کل خسته نباشید میگم به گروه نمایش «اتللو»