آن روز که پدرش با او حرف نزد
آخرین ساخته یدالله صمدی اثری است شیرین که با دستمایه قرار دادن روانکاوی کودک و اقتباس از یک رمان، رویهای از گذشته را زنده کرده است؛ لیکن «پدر آن دیگری» برای رسیدن به یک اثر دراماتیک دچار نقصان است.
یدالله صمدی را با کمدیهای اجتماعی دهه شصتش میشناسیم. او با فیلم «مردی که زیاد میدانست» چراغ سینمای کمدی پس از انقلاب را روشن کرد و «اتوبوس»، «آپارتمان شماره 13»، «دو نفر و نصفی» و «معجزه خنده» آثاری بودند بری تداوم این ژانر محبوب سینمایی. با آنکه صمدی در گونههای دیگر سینمایی فعالیت داشته و برای مثال اثر موفقی همچون «ایستگاه» را در ژانر تریلر ساخته است؛ لیکن نام او با کمدی اجتماعی گره
... دیدن ادامه ››
خورده است.
حال این روزها پرده سینماهای ایران میزبان اثر تازهای است از او: «پدر آن دیگری». فیلمی که قرار نیست کمدی باشد؛ اگرچه رگههای از طنز در بطنش موجود است. فیلم تریلر هم نیست؛ اگرچه مخاطب با هیجان موضوع آن را دنبال میکند. بلکه «پدر آن دیگری» یک ملودرام روانکاوانه است.
شهاب در آستانه ورود به سن مدرسه، توانایی تکلم ندارد. اطرافیان او را خنگ میخوانند و تنها کسی که از او کماکان دفاع میکند، مادر (هنگامه قاضیانی) است. حرف نزدن شهاب به همراه اتفاقات مختلف، به شکل سینوسوار او را در موقعیتهای مختلفی قرار میدهد که در نهایت منجر به اصرار پدر برای بستری کردنش در یک کلینیک اعصاب و روان میشود. شهاب از دست والدینش میگریزد و مدتی را نزد یک زوج کهنسال میگذراند و ... .
«پدر آن دیگری» اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته پریوش صنیعی که رمان «سهم من» وی از آثار پرتیراژ ادبیات داستانی بوده است. پریوش صنیعی با توجه به تحصیلات روانشناسی خود، قلم خود را بر ادبیات داستانی با مضمون روانکاوانه قرار داده است و در «پدر آن دیگری» به نوعی اختلال کودکی پرداخته است که آن را موتیسم (Mutism) مینامند.
موتیسم یا لالی انتخابی – یا عاطفی – اختلالی است که برخی کودکان با وجود برخورداری از توان گویایی سالم و نیز توانایی برقراری ارتباط در برخی موقعیت ها و یا در مقابله با برخی افراد خاص، به طور ارادی سکوت و یا فقط با افراد خاصی ارتباط برقرار می کنند. لال بودن گزینشی، یک اختلال عصبی در دوران کودکی است که در بیشتر مواقع، به صورت هم زمان با ترسهای اجتماعی یا اضطرابهای جمعی به وجود میآید.
با چنین تعریفی شاید پیچیده و باور نکردنی از یک بیماری، صمدی به سراغ چنین اثری رفته است. چنین گزینشی در فضای کنونی سینمای کشور چند مشخصه مهم دارد. نخست آنکه صمدی به جای آنکه به سراغ یک فیلمنامه اورجینال رود، ادبیات را دستمایه کار خود قرار داده است. او فیلمنامهای اقتباسی از یک رمان پرفروش این سالها تولید کرده است که در صنعت سینمای ایران به ندرت رخ میدهد. با توجه به جدیت رمان – و البته ویژگیهای نویسنده آن – صمدی بدون کمترین لغزشی، موفق به ارائه تصویری ملموس از داستان صنیعی شده است و برخلاف جریان سینمایی ایران – که علاقهمند به اقتباس آزاد هستند – با رفتار نسبتاً وفادارانه، اثری قابل درک خلق کرده است.
مشخصه دوم اثر صمدی رویه روانکاوانه آن است. سینمای ایران آثار روانکاوانه کم ندارد و اصولاً فضای سینمایی ایران اشتیاق خاصی نسبت به داستانهایی با مضمون روانشناسانه داشته است؛ اما انتخاب یک مورد ناب در زمینه روانشناسی برای یک فیلم مساله مهمی است. در واقع آنچه در «پدر آن دیگری» انتخاب شده است، یک مورد بسیار خاص است. خاص بودنش شگفتی اثر را بالا میبرد و توانایی دراماتیک آن را افزایش میدهد. انتخاب اختلال موتیسم و دستمایه قرار دادن آن برای یک اثر سینمایی توسط صمدی قابل تقدیر است.
نکته سوم انتخاب دهه هفتاد و نمایش آن به عنوان یک موقعیت دراماتیک، انتخابی هوشمندانه است. اواخر دهه شصت و در ادامه آن، اوایل دهه هفتاد، بهترین سالهای سینمای کودک بود. سینمایی که با حضور کارگردانانی چون پوران درخشنده، مسعود کرامتی، ابوالحسن داوودی، ایرج طهماسب و ... نوعی سینما با محوریت کودک و ارتباطش با خانواده شکل گرفت. همه چیز برای تبدیل شدن این رویه سینمایی به یک ژانر مهیا بود؛ لذا با تغییر گفتمان دولتی – به خصوص در بدنه فرهنگی کشور – همه چیز به سمت شعارهای دولت ششم رفت. شاید انتخاب علیقلی در مقام آهنگساز، یکی از ترفندهای رسیدن به آن رویه قدیمی باشد.
صمدی با انتخاب آن گونه سینمایی – البته با تغییر و تحولات – نقبی به گذشته است. چیدمان اشیا در تصویر، نوع زندگی – با کمی اغراق -، دغدغه جوانان و مساله بلوغ، اصرار به درس خواندن و تصویری از طبقه بورژوای تهرانی دهه هفتاد همه در راستای همذات پنداری مخاطبی است که روزی مخاطب سینمای مدنظر نگارنده بوده است. در این مساله و واکنش مخاطبان جوان اثر، میتوان درک کرد، فیلم توانایی آن را دارد که مخاطبش را با خود و گذشتهاش همراه کند.
ولی تمام این تعاریف موجب نمیشود نواقص فیلم نادیده گرفته شود. فیلم با توجه به مصالح دراماتیکش بسیار طولانی و کشدار است. بخش عمدهای از فیلم به اتفاقاتی اختصاص یافته است که همان رویه سینوسی فیلم را خلق میکنند. شهاب در مقام قهرمان اثر مدام در حال متهم شدن است و مادر در حال دفاع کردن، شاید نیمی از اتفاقات برای باور کردن قهرمان کوچک فیلم کافی باشد. به زبان ساده اگر یک نظام سه پردهای برای فیلم در نظر بگیریم، هشتاد درصد فیلم در مقدمه باقی میماند و فیلم نقطه عطفش تا فرار کردن شهاب به تعویق میافتد.
در مقابل آنچه باعث کشش مخاطب برای دنبال کردن داستان میشود، روی هوا باقی میماند و معما حل نمیشود. کودک به دلیل کممحلی پدر، دچار اختلال موتیسم میشود. با توجه به ویژگی طبقاتی خانواده در کمال تعجب، پدر و مادر اصراری برای مراجعه به پزشک متخصص ندارند. در ضمن مخاطب تا انتها نمیفهمد چرا کودک حرف نمیزند و به یک بازه سه هفتهای دوری مادر از فرزند مساله فراموش میشود. نقطه ضعف فیلم هم زمانی است که در صحنه پاره کردن لباس عروس توسط شهاب، مادر به کودکش تاکید میکند علت حرف زدنش را میداند؛ لذا مشخص نیست مادر چه میداند و اگر واقعاً او دانستهای دارد چرا به کودک کمک نمیکند.
این مسائل موجب میشود فیلم از یک اثر تاثیرگذار در حوزه روانشناسی کودک، به اثر خنثی تبدیل شود. حتی نکات آموزشی آن نیز مغفول میماند و با یک اتفاق خیالی – حضور مادربزرگ – معجزه رخ میدهد. همین نکته – که در پایان فیلم رخ میدهد – این سوال را پیش میکشد چرا مادربزرگ در شش ساله گذشته به درمان نوهاش اندیشه نکرده است.
اصرار فیلمساز به نشان دادن تمام وقایع در کنار تکرار جامپکاتهای همیشگی، تضاد و پارادوکسی بر فیلم حاکم کرده است که اگر برای صمدی نشان دادن جزییات اهمیتی ندارد؛ چرا این همه داستانک رها شده در فیلم قرار داده است. شاید علت اصلی اصرار صمدی به وفاداری نسبت به رمان باشد؛ امری که میتوانست با انتخاب داستانکها به اثری مختصرتر تقلیل پیدا کند.
«پدر آن دیگری» از لحاظ انتخابهایش اثری است شریف؛ ولی ناقص. تجربه صمدی در ساخت یک ملودرام کودکانه – روانکاوانه شیرین است؛ ولی قصهگو نیست و همین مساله میتواند طیف وسیعی از مخاطب را به سالن سینما نکشاند.