در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پدرو پارامو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:13:01
امکان خرید پایان یافته
۱۱ تا ۳۰ دی ۱۳۹۳
۱۶:۳۰
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش پدرو پارامو / عکاس: رژین دلفان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش پدرو پارامو / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش پدرو پارامو / عکاس: بابک حقی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شب دوباره باران بارید. مدتی دراز به صدای طبل آب گوش داد، سپس به خواب رفت ، وقتی بیدار شد تنها چیزی که شنید صدای نم نم آرام باران بود.جام پنجره از آب می درخشید و قطره های درشت باران مانند اشک از رویش پایین می آمد.
آبی که از سفالهای بام می چکید توی شنهای حیاط سوراخی درست می کرد.آب قطره قطره روی یک برگ می چکید ، برگ خم می شد و با صدایی به حال اول بر می گشت.توفان دیگر تمام شده بود. گاهی که باد شاخه های درخت انار را تکان می داد رگباری کوچک از قطره های آب فرو می ریخت ، زمین را برای لحظه ای با قطره های درخشان نقطه چین می کرد ، قطره ها سپس فرو می رفتند و محو می شدند. آفتاب روی سنگ ها می درخشید و رنگ همه چیز را نمایان می کرد ، از زمین آب می نوشید و با هوای درخشان که برگها را نوازش می داد بازی می کرد.

... من ریزش قطره های باران را در پرتو برق آسمان تماشا می کردم ، هر نفسی می کشیدم آه بود و هر فکری می کردم درباره ی تو بود.
... و لبهایت مرطوب بود ، انگار شبنمها را بوسیده بودی ...


بخش هایی از رمان پدرو پارامو نوشته ی خوان رولفو با ترجمه احمد گلشیری.
سرکار خانم رویای عزیز
سپاس از توجه شما
اما این قسمت زیبای انتخابی شما مربوط به رمان پدرو پارامو اثر خوان رولفوست.
شادباشید
۰۵ بهمن ۱۳۹۳
بله ، بله . اصلاح شد :)
۰۵ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پدرو پارامو : وقتی میخای به یه زن بگی دوسش داری ، توی چشاش نگاه کن و آروم بگو " دوستت دارم " ... خیلی آروم ... ، معجزه می کنه ، معجزه !
در دیاری کابوس‌زده / نگاهی به نمایش «پدرو پارامو»
خبر آنلاین فرهنگ > تئاتر - مزدا مرادعباسی
http://www.khabaronline.ir/%28X%281%29S%283mtvrmy2tfiselsvfnk4yjc1%29%29/detail/396594/culture/theater
عمو فرهاد قصه ها این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید