در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پوزه چرمی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:22:22
امکان خرید پایان یافته
۱۹ تیر تا ۲۴ مرداد ۱۳۹۳
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

تلفن هماهنگی 09307194802
خلاصه نمایش:
پوزه چرم ی را هلموت کراوزر آلمانی با الهام از فیلم هورور "کشتار با اره برقی در تگزاس" نوشت. پوزه چرمی یک نمایش سیاه و مدرن است. در این جا با دنیای خوش گذشته خداحافظی و امید به آینده به چالش کشیده می شود. در این نمایش، رنج و درد جامعه¬ای به تصویر کشیده می شود که تک تک انسان¬هایش در تنهایی جانکاه و روابطی بیمارگونه، دست و پا می زننتد. تنهایی انسان¬ها و روابط سرد و تلخ در دنیای کنونی، یکی از سرچشمه¬های قوی در به وجود آمدن تمام این خشونت¬ها است. آزمایش و جست وجو برای رسیدن به دنیایی غیر از دنیای موجود، از طریق راه های پر از خشونت، از همان ابتدا محکوم به شکست است.

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش پوزه چرمی / عکاس: سید ضیاالدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش پوزه چرمی / عکاس: سید ضیاالدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به آگاهی علاقه مندان می رسانیم امکان خرید بلیت هفته ی پایانی این نمایش هم اکنون برروی تیوال جای گرفت
وحید صالحی نظام آبادی این را خواند
سارا ثقفی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی که تو این نمایش منو اذیت کرد بازی خانم کاتوزی بود.. همش حس میکردم از چشم های تماشاچیان در حال فرار.. خیلی کم در حد یک یا 2بار به سمت تماشاچی نگاه میکنه و حتی بعضی از مواقع برای فرار سعی میکنه به زاویه از صحنه نگاه کنه.. در اغلب صحنه ها و ما فقط نیم رخ ایشون رو میبینیم در ابتدای نمایش خیلی کم تر حتی صورت ایشون رو میبینیم.. صورت و صدایی که قرار به ما اون حس و حال متن رو انتقال بده.. ایشون صدای نازکی دارن که هرچی سعی میکنن با صدای بازیگر مقابلشون مچ نمیشه و خیلی خوب شنیده نمیشه.. اول نمایش ریتم کند بود و من شاید حاضر بودم از دیقه 30 بزنم بیرون اما تازه کم کم شروع میشه و تازه اون ریتم خودشو پیدا میکنه و منو نگه میداره.. ترس از دنیای بیرونی که همیشه تو ذهن پوزه چرمی بوده و بالاخره این اره عاملی شده که احساس قدرت کنه در مقابل تررس هاش . زنی که تصمیم میگیره از گناه یا فساد دوری کنه حالا جامعه چشم دیدن پاک بودنشو نداره و تازه انگار داره دیده میشه و دقیقن تو روزی که تصمیم گرفته دیگه ترک کنه و خودشو به نظرم پاک کنه دنیای اطراف تازه میبیننش و میخوان که باز به دنیای کثیف دیگه ای وارد بشه و.. موسیقی کار برام جالب بود و حس خوبی میداد..
طراحی صحنه ای یکم برام عجیب بود دیوار های که به نظر از جنس چوب میان و تکه تکه شده و چیزهایی که روشون نوشته شده برای یادگاری نوشتن های مردم از دیدن جایی رو تداعی میکنه که دوست دارن یه یادی از خودشون به جا بذارن و شاید دیده بشن و یکی بگه یه روزی یه کسی اینجا حضور داشته..مطمنم این منظور هدف کارگردان نبود اما فهم من در این حد کم اینو میگه..
اینکه وقتی پلیس ها بیرون هستن نور از پنجره جلو نمایش داده میشه و در زمان مرگ پوزه چرمی نوری از پشت به روی جسد هست نمیدونم شاید معنایی از طلوع داره از نقطه ای دیگه پس از مرگ پوزه چرمی و برای پوزه چرمی یا چیز دیگه ای من معناشو نفهمیدم.
ترجیح میدم دیدن رو انتخاب کنم :)
جناب سیمایی گرامی؛
درود بر شما
بر خلاف نظر شما، به نظر من یکی از بهترین و تأثیرگذارترین عناصر در این نمایش، بازی خوبِ «خانم کاتوزی» بود؛ اجرای ایشان بسیار خوب، مسلط، و حس شان منطبق با فضای نمایش بود.
ضمناً در مورد طراحی صحنه که به آن اشاره فرمودید، همان طور که در مونولوگی که پخش شد اشاره شد، چنین اتفاقاتی عموماً در فضاهایی نظیرِ انباری، پارکینگ و... اتفاق می افتد؛ و به نظرم طراحی صحنه نیز فضایی همانند یک انباری را به ذهن متبادر می کرد و اگر چنانچه هدف این بوده، طراحی صحنه نیز موفقیت آمیز و منطبق با متن و فضای نمایش صورت گرفته است.
خسته نباشید به تمام عوامل محترم این نمایش
۱۸ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پوزه برقی/ اره چرمی


پوزه چرمی روایتگر انسان هائیست که زمان طولانی است که جامعه آن ها را خلع سلاح کرده و طرد و بی پناه... انسان هایی که امنیت را در انزوا پیدا میکنند و حتی در پایان نیز خلوت خود را مامن قابل اطمینان نمی یابند. انسان هایی که از اسیر شدن در متلک پرانی ها و سرکوفت ها و حقارت های جامعه، پناه می آورند به اسارت در آوردن خود. فاصله آزادی تا آزادی فقط یک در است و محبوس شدن برایمان شکلی از آزادی است و مقدمه از شکل گیری مدینه فاضله ذهنیمان. گرونگان گرفتن همه نداشته هایمان در برابر زورگوئی های یک جامعه، تنها علاج کار به نظر میرسد. ما از پوست خودمان نیز خسته میشویم، از لباسمان ... میخواهیم سر افکنده گی های تحمیل شده را از ضعف تکلممان، از نشنیده شدن هایمان و پوزه های به خاک مالیده شده را با پوزه بستن جبران کنیم ... با دهان بندی از سکوت ... به خیالمان صدای اره برقی شاید حکمیت کند در یک جمع جامعه دو نفره. راستی صدایمان به صدایتان نمیرسد؟! حتی اره ی مان نیز برنده نیست و بی دفاع است. سادیسیم تحمیلی یک جامعه برما، ما را دچار مازوخیسم میکند و ما میشویم مادر همه رنج هایی که باید بزرگشان کنیم و با آنها رشد کنیم، کسی سراغی از پدر بی نام و نشان را نمیگیرد و ما متهمان ابدی به زنا هستم. رنج های حرام زاده ... خسته ایم از این بارداری اجباری ( ویرگول ) ولی تبهکار نیستیم ( ویرگول ) کاش میتوانستیم این فرزند ناخلف شوم را بیندازیم ( علامت تعجب ) پس کی میتوانیم حاصل این آبستن شدن های متجاوزانه را به قتل برسانیم ( علامت سئوال ) ما قاتل هم نیستم ( نقطه ). ... دیدن ادامه ›› همذات پنداری با شخصیتی که خودش در حال همذات پنداریست چه حسی دارد؟
تئاتر پوزه چرمی میداند چه میخواهد بگوید، انگیزه خوبی دارد برای گفتن، ولی شاید در چگونه گفتن آن هر از گاهی دچار لکنت میشود. دراماتوژی نمایش اکثر نشانه های متن را یافته است، فقط نحوه انتقال معنای نمایش است که تفسیر را با تاخیر همراه میکند. به نظر میرسید بهار کاتوزی تمرکز بیشتری دارد، حرکات او طبیعی تر است و دارای شتاب و کندی با ریتم واقع گرایانه تری است. هر دو بازیگر در اکثر لحظات اجرا بدن دموکراتیک شده ای دارند، یعنی در دراماتیک کردن اثر و ایجاد قاب های تصویری ماندگار بسیار از این امتیاز ( حرکات بدن ) بهره برده اند. دکور اجرا هم که از پیش مغلوب شده و رنگ باخته است به خوبی هم توانسته است با بازیگران و هم تماشاگران تعامل داشته باشد. دکور این موجود بی حیات اجرا، تنها عنصری است که به عنوان مکمل سعی میکند تعادل روحی از دست رفته بازیگران را دوباره به آنها اهدا کند. دکور هم میخواهد استوار بماند و هم دچار لرزش است، شاید سمبلی باشد از درون و بیرون کارکترها. ریتم نمایش نظم و قدرت خود را تا انتها حفظ میکند ، حتی آنجایی که در نشان دادن یک صحنه تکراری ( صحنه رقصیدن ) خسته کننده نمیباشد و بر خلاف فیلم اقتباس شده اش در ژانر وحشت، بسیار آرامش بخش جلوه میکند و درعین پیوستگی از ابتدای اجرا روند تصاعدی خود را متناسب طی میکند.
از شدت نور، رنگ و توزیع آن در آن شب عارفانه و عاشقانه چه میشود گفت به غیر از ایجاد کاتارسیس در تماشاگر.
به نظر منم بازیها میتونست قوی تر باشه برای همچین متنی که حرفهایی برای گفتن داشت..
۰۶ مرداد ۱۳۹۳
شاید بشه گفت طراحی حرکات در این نمایش برای این دو بازیگر مناسب نبود. احساس می کنم اجرای هر دو بازیگر پایین تر از استاندارد های مورد نظر کارگردان بوده. یعنی به نظر من کارگردانی این کار ایده ای متعالی در ذهن داشته که بازیگر به درستی از پس اون بر نیومد.

اما در مورد متن: علاقه ی من به این موضوع و سوژه یه علاقه ی کاملا شخصیه. مدام داشتم به شباهت این داستان با هامون داریوش مهرجویی یا دزد و سگ های نجیب محفوظ فکر می کردم. قهرمانی که هیچ کس اون رو جدی نمی گیره! یه کودن مسخره! تحقیر ها باعث میشه تا از دل این شخصیت توسری خورده یه موجود یاغی طغیان کنه. گرچه دست آخر این طغیان هم با نابودی فرد تمام ... دیدن ادامه ›› میشه.

ممنونم بابت نوشتار دقیقت. همیشه برام جالب بود که زاویه ای که به نمایش ها نگاه می کنی خیلی با دید من فرق داره و همین منو هیجان زده می کنه آریو جان. یادم نمیره وقتی سر نمایش هانتد تحلیل پدرسالارانه از موضوع داشتی و من در عین حال که می دیدم تحلیلت درسته و میتونه وارد باشه، به این فکر کردم که چه طور دو نفر آدم از یک نمایش واحد تا این حد برداشت هایی مجزا و بی ربط به هم دارند :) ممنونم که همچنان می نویسی آریوی عزیز
۱۸ مرداد ۱۳۹۳
@Farzaneh : خانم فرزانه گرامی ... ممنونم از همراهیتان و اینکه نظر لطف داشتید به این متن و خوشحالم که مورد پسندتان واقع گردید. موید باشید
@شاهین نصیری : به نظر من متن بسیار گیرا بود و به قول تو شاید بازیگری به اندازه ایده آل های ذهنی کوشک جلالی نرسیده بود. هر چند که بعضی از فضاهای میزانسن ها بسیار دوست داشتنی بود.
در هر صورت مرسی که خواندی شاهین عزیز و به تفصیل نظرت رو به اشتراک گذاشتی، اتفاقا به نظرم دیدگاه های متفاوت از یک اجرا نشانه خوبیه و آن تکثر معنایی یک نمایش هست که هر فرد اون اثر رو از دریچه خودش قضاوت میکنه. تحلیل های تو از نمایش ها با توجه به استدلال ها و نگاه موشکافانه ای که داری جذاب هست، البته نه برای من تنها، برای یک سایت... امیدوارم همیشه نویسا باشی شاهین جان
۱۹ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید