در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:18:32
امکان خرید پایان یافته
۱۷ آبان تا ۲۵ آذر ۱۳۹۴
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

اجرا شده در مرکز تیاتر دونزدورف، اشتوتگارت، آلمان ۲۰۱۵

دعوت شده برای اجرا در تایم اسکوار آرت سنتر، نیویورک، آمریکا ۲۰۱۶ 
گروه نمایش سایه پیش از این نمایش "کلمات و مرد" را در کشورهای آلمان، فرانسه، ایتالیا، لیتوانی، ارمنستان و آمریکا اجرا کرده است.


شماره رزرو:
۰۹۳۶۸۲۵۱۴۵۷



اینستاگرام این نمایش



گزارش تصویری تیوال از نمایش در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه / عکاس: نیلوفر علمدارلو

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› زنگ نمایش «در پروازهای خروجی بود که گم شد ریحانه» به صدا درمی‌آید

›› آیین گشایش نمایش" در پروازهاى خروجى بود که گم شد، ریحانه"

›› ماجرای غم‌انگیز مهاجرت از آلمان به تهران رسید

›› فرهاد آئیش به گروه تئاتر سایه پیوست.

ویدیوها

آواها

مکان

حافظ، نوفل لوشاتو، بعد چهارراه رازی، نرسیده به خیابان ولیعصر، کوچه زیبا، پلاک ۱، سالن ارغنون
تلفن:  ۶۶۴۸۳۷۴۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بی‌رحمانه صادق

نوشتاری از حامد داراب در باب آخرین اثر مهدی مشهور درج شده در صفحه 16 روزنامه آرمان 23 آذر 94

مهدی مشهور، اگر برخی وسواس های بی مورد تصویرپردازانه و فضاسازی، در کارگردانی اش را، به فراموشی بسپارد، بی تردید، و بدون هیچ مبالغه ای، کارگردانی خلاق، توانمند، و اندیشه محور است. که باید در آینده نام او را در کارگردانی نماش، چشم انداز داشت. بعید نیست، از چون اویی، که نمایش اش با عنوان، "در پروازهای خروجی بود که گم شد ریحانه" در وسعتی جهان شمول، بتواند، در آلمان و آمریکا نیز بر صحنه شود؛ و البته که مخاطب هم داشته باشد. از این بیاض که بگذرم، قرار را بر آن گذاشتم، که بی آنکه حضورم را برای دیدن نمایش مورد بحث با کارگردانش هماهنگ کنم، آهسته و بی صدا، به دیدن نمایش او در تماشاخانه "ارغنون" بنشینم، تا مبادا اگر خواستم نوشتاری را درباره او ارائه دهم، به بهانه ادوات تماشا کردن نمایش با کارگردانی دوست، واژگان به نان و نمک دوستی، چشم از حقیقت بشویند. شیوه ای که اغلب در دیدن نمایش از آن سود می جویم. اما الحق که در پایان اثر نمایشی را دیدم که از آن به عنوان یک منتقد راضی بودم، بازی قابل قبول حدیث میرامینی و شیوا ابراهیمی، و نشاندن دقیق نشانه ها و کلام، فضا پردازی و البته حس آمیزی اجرایی، از نکات قابل تامل کار بود، ... دیدن ادامه ›› اگر چه در جایگاه یک نمایشنانه نویس متن را به عنوان متنی که حتما می توانست بهتر باشد، باید در نوشتاری دیگر مورد بررسی قرار دهم.
با این همه، آنچه از نمایش مشهور، بر می آید چیزی جز ابزودیسم اجرایی نیست، تلاشی که در پی ایجاد فضای اجرایی فرامدرنی است که باید بی رحمانه صادق بود و گفت که به دلیل متن متوسط به سرانجام دقیقی نمی رسد، اگرچه در فرم و نوع روایت چیدمان شده به غیر از آن مولفه هایی که در ابتدای متن نسبت به ضعفشان اشاره شد، توانسته قابل قبول و یگانه ظاهر شود. نکته قابل تاکیدی که در کار مهدی مشهور چشم گیر است، مسئله مولف بودن او در جایگاه یک کارگردان و نویسنده است، در روزگاری که فضای نمایش کشور پر است از گرته برداری های متعدد از اندشه، روایت، فرم و بیان دیگران، مشهور، بی هیچ تقلید و نمونه برداری، اثر ویژه خویش را ارائه داده است، موضوعی که در بیایان بلاخیز تقلید، در روزگار ما، خود یک مولفه قوی برای اعتماد به یک اثر است، به هر روی اگر چه چندی بیشتر تا آخرین اجرای اثر باقی نمانده، اما احساس می کنم، در همین فرصت دیدن نمایش مذکور، برای مخاطب نکته سنج، خالی از فایده نباشد.
دوهوایی ‌شدن در لندن و تهران

یادداشت رضا آشفته برای نمایش "در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه"

شنبه 30 آبان 94 – روزنامه شرق

نمایش «در پروازهای خروجی بود که گم شد ریحانه»، درباره دلتنگی‌های رایج انسان، غریبگی و در وطن خویش بیگانه‌شدن، دوهوایی‌شدن، گریز از خود و مهاجرت است؛ یعنی تلفیقی از مضامین و ایده‌ها، بن‌مایه اصلی این نمایش را می‌سازد. براساس این ایده است که دو بازیگر زن در سالن ارغنون تئاتر بازی می‌کنند که نوعی فاصله‌گذاری در آن تکرار می‌شود که بیانگر اجرای بدون چون‌وچرای آن خواهد بود؛ اینکه بازیگران در زمان اجرا رو به اتاق نور و صدا نام آقای مشهور ... دیدن ادامه ›› را صدا می‌کنند که کجا بایستم و چه می‌خواهم و چه بکنم! این قطع‌شدن اجرای تئاتر و اشاره به فضای تصنعی حاکم بر صحنه ما را متوجه اجرائی می‌کند که در آن ریخت و بن‌مایه‌ای در حال چفت‌وبست یافتن است. درواقع تئاتر هم در برخورد این دو است که ما را بیشتر درگیر تئاتر خواهد کرد.
نمایش «در پروازهای خروجی بود که گم شد ریحانه»، دو شخصیت اصلی دارد. یکی ریحانه جاهد (حدیث میرامینی) و دومی ریحانه شریف (شیوا مسعودی) است. این دو در وطن و خانه خویش احساس دلتنگی و گریز دارند؛ بنابراین به دنبال کوچ و مهاجرت هستند اما در کشور بیگانه نیز همچنان احساس دلتنگی دارند و دوست دارند که به موطن خویش برگردند. جاهد دلش می‌خواهد یک آموزشگاه زبان باز کند که در آن به همه زبان انگلیسی یاد بدهد؛ با این هدف که وقتی به خارج از ایران می‌روند با دهان باز و لال نایستند. او لندن و تهران را زیبا می‌بیند؛ هر دو را دوست دارد اما آرام و قرار ندارد. اما ریحانه شریف دلش می‌خواهد به جایی دیگری برود ببرد که دخترش در آنجا متولد شود. او می‌خواهد دخترش بحرانی در زندگی‌اش نداشته باشد. او یک‌بار با شوهرش آزاد رفته و برگشته اما این بار می‌خواهد به تنهایی برود.
فضا خالی است و باید بازیگر روایت کند خودش را، تنهایی‌اش را، دلتنگی‌اش را، آمدوشدش را، اهدافش را و آرمان‌هایش را. او یا بر صندلی می‌نشیند یا سرپا می‌ایستد یا حرکت می‌کند. آنها کفش‌های سرخ و سیاه به پا کرده‌اند. لباس سفید بر تن دارند. یکی شال قرمز و دیگری شال نارنجی بر سر کرده‌ است. اینان با این نشانه‌های رنگی، بخشی از هویت و اهدافشان را نمایان می‌کنند. سفیدجامه‌اند به این دلیل ساده که چون عیب و ایرادی ندارند و در باریکه خواست‌های درونی‌شان گرفتارند. نه مال مردم‌خوارند و نه مردم‌آزار، بلکه هر دو به دنبال یک هوای تازه می‌گردند. هواکش (فن) بارها برای جاهد و شریف روشن می‌شود. صدای آن برایشان حکم موسیقی را دارد و آنان حتی تماشاگران را به شنیدن این موسیقی دعوت می‌کنند. کارشان هم بازآفرینی یک هوای تازه و سالم است از آن حال‌وهوای دل‌گرفتگی. بنابراین این نقش‌آفرینی هم برایشان بسیار زیباست که در این فضا بتوانند حضور پررنگی براساس حضور تاثیرگذارشان داشته باشند.
این دو ریحانه به موازات هم راوی داستان‌های خویش هستند. آقای گلبهاری، ‌وکیلی است که به دنبال راست و ریس‌کردن کارهایشان هست و برای همین هم در جاهایی از نمایش، صدایش (فرهاد آییش) را می‌شنویم که آنان را امیدوار می‌کند که با زندگی کنار بیایند. این مرد دلالتی بر یک پدر مهربان می‌کند که به دخترهایش امیدواری می‌دهد که برای زندگی حضورشان پررنگ باشد. در این صحنه خالی اشیایی مانند چمدان و شال‌های رنگی، کیف دستی و کیفی پر از چرتکه‌های رنگی و چرتکه‌های ریخته از سقف نشانه‌های درخور تأملی می‌شوند که هر کدام تصویر و نشانه‌ای در این وضعیت خواهد شد که بتوان درکی درست‌تر از حال و هوای کار داشت. به هر روی فضاسازی در آن یک رکن است و برای این منظور رنگ‌ها و چیدمان و نوع حضور اشیا بسیار م‍ؤثر است. شال‌های رنگی، حال‌وهوای رنگارنگ این دو را نمایان می‌کند که دوست دارند در تنوعی از رفتارها و فعل و انفعالات خود را بیازمایند. چرتکه‌های رنگی حال‌وهوای دیگری از رنگ‌آمیزی و نقاشی را نمایان می‌کند. ریحانه شریف یک نقاش است و باید در جایی دلخواه بتواند در سکوت و تمرکز بیافریند. مادرانگی هم چنین وضعی را یادآوری می‌کند. به هر تقدیر او به آرامش و رفاه اجتماعی، روحی و روانی نیاز دارد. مهدی مشهور، کارگردان حرکت‌نگاری است و دوست دارند در لفافه حرف بزند و در روی صحنه مقاصدش را آشکار کند. در این فضا اما کلمات هم نقش م‍ؤثری دارند، برخلاف کارهای پیشین این کارگردان نوجو که دیده‌ایم، کلمات تبدیل به دو متن همسو می‌شود و ما دو روایت یا تک‌گویی را می‌شنویم و البته هنوز هم اصالت رفتاری و حرکت‌نگاری در آن جزئی پایدار از نمایش شده است و همچنان می‌بینیم که این حرکات در پوشیدن کت و درآوردنش، قدم‌زدن‌های متنوع با کفش‌های سرخ و سیاه، نشست و برخاست‌های بی‌گدار، پخش‌وپلاکردن شال‌ها، حمل چمدان سرخ، حمل چرتکه‌ها به جای نوزاد در کیف بسته‌شده بر شکم و نمونه‌هایی از این دست به اجرا سمت‌وسوی بهتری می‌بخشد. اگر بپذیریم که کلمات ادبیات را در اجرا نمایندگی می‌کنند باید اذعان داشت که با این حرکت‌ها این ادبیات شکل عوض می‌کند و زبان اجرا عناصر دیداری را بر کلیت آن چیره می‌کند. رمز موفقیت مهدی مشهور هم در نوع مواجهه با متن است که در تقابل با کلمات راه بهتری را خواهد جُست.


http://sharghdaily.ir/News/79140/%D8%AF%D9%88%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%84%D9%86%D8%AF%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86
مطلب مفیدی خوبی بود که باعث میشد بهتر این اجرا رو بفمیم
۳۰ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاه منتقد آلمانی Raffi Wohlfahrt به اجرای "در پروازهای خروجی بود که گم شد، ریحانه" نمایش تحسین شده در جشنواره تئاتر دونزدورف آلمان

* این مطلب در صفحه 12 روزنامه اعتماد مورخ دوشنبه 25 آبان 94 به چاپ رسیده است.

امید یا خانه؟ به کدام سو کشیده می‌شویم؟

گروه ایرانی تئاتر سایه اولین بار در سال 2012 با نمایش “کلمات و مرد” مهمان جشنواره بین‌المللی تئاتر دونزدورف بود. این نمایش به خاطر بازی‌های خالص و بهره‌ جستن از زبان بدن در مرکز توجه قرار گرفت و بعنوان اثر برتر جشنواره انتخاب شد. این بار در جشنواره امسال، مخاطبان نسبت به این مهمانان ایرانی کنجکاو بودند. یکبار دیگر این گروه کوچک که در سال 2001 تاسیس شده است توانست با ارائه سطح متمایزی از بازی‌ها، خود را به عنوان یک گروه توانا اثبات ... دیدن ادامه ›› کند. در دومین حضور این گروه، با دو زن جوان مواجهیم که هرکدام می‌خواهد به کشوری مهاجرت کند که دیگری تصمیم به ترک آن گرفته. هر یک دلایل خاص خود را دارند، اما هر دو دچار شک و تردید نسبت به درستی تصمیم‌شان هستند.
این نمایشنامه حاصل توجه خاص مهدی مشهور به مسأله مهاجرت و درک کامل وی از احساسات مهاجران آسیایی به اروپا و ایالات متحده، قبل و بعد از مهاجرت است. وی در کارگردانی این نمایشنامه، نگرانی‌های افراد از عواقب این تصمیم و قرار گرفتن در دو راهی را به صحنه می‌برد. کاراکترهای نمایش او چه بخواهند یا نه، بین دو جهان سرگردانند و بیشتر از این نمی‌توانند دوپاره شوند که هم در خانه باشند و هم در امید به جهان دیگر. دو زن جوان باید تصمیم بگیرند که افق پیش رو، ارزش پشت سر گذاشتن خانواده، دوستان و خاطراتشان را دارد یا نه. عدم قطعیت و آشفتگی ناشی از این وضعیت از جنبه‌های کلیدی بازی‌ها در این نمایش است. در عین حال که دو شخصیتِ نمایش شک و تردیدهای متفاوتی دارند اما این بی‌قراری‌ها به خوبی برای تماشاگر محترم شمرده می‌شود. چراکه در کنار تلاشی مدوام، بازی ها عاری ‌از اغراق در نشان دادن یأس و ناامیدی و یا هرگونه جانبداری افراطی یا تعصب نژادی است. گروه سایه شاهکار دیگری را در نهایت طمأنینه و به آهستگی به نمایش درآورده است. به ویژه جلوه‌های تعلیق در بازی‌های آرام و ایجاد فضای صحیحی از درماندگی. مخاطب نیز در این احساس سرگردانی شریک می‌شود که کاراکترها به کجا تعلق دارند و بهتر است بمانند یا بروند. به جای تقلا و فعالیت شدید، بازیگران را می‌بینیم که تنها در حالت ایستاده و یا نشسته روی صندلی، حس و حال کاراکترها را آزادانه در فضای نمایش رها و به مخاطب منتقل می‌کنند. مفهوم مکث، درنگ و تأنی به روشنی در بیان چند جمله‌ی انگلیسی، مشهود است؛ جایی که دو زن آرزوهاشان را به زبان بین المللی بیان می‌کنند؛ همینطور در باز کردن و بستن چندباره چمدان‌ها، جایی که نمی‌توانند تصمیم به ماندن یا رفتن بگیرند و یا در سرگردانی بین صندلی‌ها، نشانه‌ای از اینکه نمی‌توانند جایی برای تعلق پیدا کنند و در نهایت تلاشی که در پاک کردن یک کت آغاز می‌شود اما در آشفتگی، آشوب و تلاطم به پایان می‌رسد. به نظر می‌رسد آنچه که این نمایش در پی آن بوده به خوبی برای تماشاگر قابل دریافت است: تقلای کمتر روی صحنه و تأثیر عمیق‌تر بر مخاطب در پس نشانه‌ها و جزییات.
و جان کلام چیست؟ آیا انسان دائماً برای دستیابی به انتخاب بدیع در تلاش و تقلاست؟ در عین حال که به درستی آن شک دارد و همزمان از آن می‌هراسد؟
این نمایش، که استحقاق طیف گسترده‌ای از تفاسیر را دارد برای یک جشنواره تئاتر، کاری بی عیب و نقص است که به واقع ارزش توجه و تأمل بیشتری دارد.

ترجمه : سارا رسولی نژاد
مجتبی مهدی زاده، مهدی حسین مردی و مینا این را خواندند
علیرضا آژند، tina shakiba و سحر آرام این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید