برعکس نمایش غلامرضا لبخندی که کار همین تیم بود و من اصلا دوست نداشتم، این نمایش رو دوست داشتم و از دیدنش لذت بردم
از چند تا طناب و چند تا ملافه به نحو احسنت استفاده های گوناگون ازش میکردن و به سادگی با چند تا ملافه صحنه رو آماده کرده بودند
بازی آقای تینو صالحی و خانم قمری خیلی عالی بود
خدا قوت به همه عوامل
سگک نمایش محترمی است که در آن بازیگران خوب و توانمندی به ایفای نقش پرداختند، بازی ها هرچند تلاش شده از حالت کلیشه و باسمه ای خارج بشه، اما با این حال بخاطر نوع اثر و کلیشه بودن شخصیت پردازی در نمایشنامه، تکراری بودن شخصیت ها و تیپیکال بودنشون به هر حال خودشو نشون میده. حتا انتخاب برخی بازیگر ها که عموما نقش فرعی دارن به نظرم غلط بوده ومی شد تا این حد تیپیکال نباشه! در کلیت اثر به جز در دکور که اون هم نمونه مشابه ش در آثار دیگه دیده شده خلاقیتی به چشم نمیخوره و نگه داشتن مخاطب و درگیر موندنشون بیشتر بخاطر بازی، بازیگرهاست! صدای گرم بازیگر نقش اصلی و همچنین شوخی های بعضا بامزه ش از خسته شدن، بازی خوری و حواس پرتی تماشاگر جلوگیری میکنه! نقطه قوت کلی متن و اثر هم طراحی انتهای اونه که قهرمان داستان با خودش ملاقات و رویارویی داره! این رو هم لازمه که اشاره کنم تبدیل کردن داستان چنین شخصیت هایی به متن نمایشی و نمایش به این سادگی ها نیست! و این اثر به نسبت نمونه های مشابه تو موضوع خودش اثری درست و موفق در متن و اجرا به شمار میاد!
به عنوان یه مخاطب عامی تئاتر کار به نظرم کمی خسته کننده بود که می تونست ریتم تندتری داشته باشه. سوژه نمایش هم تکراری بود البته. بازی آقای صالحی خوب نبود یا بهتر بگم مورد پسند من نبود.