روزگاری تصور میشد صحنه تئاتر به مانند طناب بندبازان باعث میشود بی هنران را راهی به ساحت ارزشمند تئاتر نباشد، اما هزار افسوس که این هیولای پتیاره پول، چه وحشیانه تمام ارزشها و شرافت تئاتر را برای خود میبلعد.
روزگاری تئاتر اعتبار و شرف داشت. حال بوی تعفن مشام ها را آنقدر پر کرده که دیگر از بازار عطرفروشان نمی توان گذر کرد
یک نمایش با کیفیت خوب. بازی بازیگران قابل توجه و تحسین برانگیز. یک اثر شسته رفته که به خوبی نشان می دهد، کارگردان و گروه اجرای وقت و دقت مناسب برای بالا بردن کیفیت فنی نمایش صرف کردن.
نمایشی که با خیال راحت می توان دیدنش به دوستان و مخاطبین تئاتر پیشنهاد داد
خسته نباشید به گروه اجرایی و اثرتان پر برکت باشه
و بازهم به هفته پایانی یک نمایش دیگر رسیدم. هر وقت به این زمان می رسم حس دوگانه پیدا می کنم. اول خوشحالی برای اینکه بازهم این فرصت را داشتم تا هرشب در قالب شخصیتی متفاوت و جدید حضور داشته باشم و یک حس غم که حالا بعد از پایان اجراها با این ریتمی که در کار روزمره داشتم و قرار هست تغییر کند چه کنم !!؟
اما هر چه هست فقط یک هفته دیگر در قالب کاراکتر کوروش سالاری قرار هست زندگی کنم و چه کسی از آینده خبر دارد ؟؟
شاید باز دوباره فرصت دیدار با مخاطب فراهم نشد و شاید این حضور آخرین باری باشد که نفس به نفس مخاطب زندگی می کنم. برای همین امیدوارم تا 16 اردیبهشت که شب پایانی اجرا در تماشاخانه استاد انتظامی هست افتخار دیدار با مخاطبین فهیم تئاتر بیشتر فراهم بشه که ممکن است این دید و بازدید آخرین دیدار باشد. خدا داند.
نشسته ایم و به در نگاه می کنیم
به امید حضور شما خوبان .....