نمایشنامه چه متن خوب و سرپایی داشت لذت بردم ، سخته واقعا اجرای همچین کاری که همه اش بر پایه ی دیالوگ باشه
حرکت های وسط نمایش رو نفهمیدم چی بود و برای چی بود( زدنروی میز) به نظرم خود دیالوگ ها، کار رو از فرسایشی بودن نجات میداد
خلاصه خسته نباشید همگی
باید بگم کار رو دوست داشتم.
از گریم توده ای و کراواتی لذت بردم و باور کردم.
چقدر اون صحنه ی کوبیدن روی میز واقعی بود، کم کم داشتم از صداش حالت تهوع میگرفتم…
ایده کار جالب بود اما متن جاهایی میلنگید با اینکه خیلی ساده میشد سر ضربش کرد. ضمن اینکه نقاط عطفش هم خوب از کار در نیومده بود. مدام منتظر بودم اتفاقی بیوفته یا چیزی بشنوم که اوج بگیره غافلگیر بشم اما نشد که نشد.
این همه تپق اما برای اجرای آخر هم برام عجیب بود!
دکور کافی بود و اون دو کرکره به طرز جالبی حس و حال پنجره و فضای دهه چهلی داشت و عالی بود.
در مجموع از اجرا لذت بردم و راضی بودم. دستمریزاد…
امشب آخرین اجرای مختومه خواهد بود. آخرین شب از مسیر یک سال و نیمه. از تمام دوستانی که به دیدار ما آمدند سپاسگزارم.
شاید روزی دوباره اجرا شود و شاید هم تا ابد مختومه.