در اساطیر یونان، شخصیتی وجود دارد که در متون کهن فقط سه بار از او نام برده شده. او تنها کسی است که مخالف آوردن اسب چوبی به داخل شهر تروا است. در داستانها آمده که خدایان او را عذاب کردند تا نقشه اسب تروا لو نرود. در موزه واتیکان مجسمهای از این آدم نهچندان مهم وجود دارد که اولین اثر هنری و سنگ بنای این موزه است. این مجسمه را میکلانژ در سال ۱۵۰۶ میلادی کشف میکند و به گفته خودش از قعر دریا بیرون میآورد. واتیکان این مجسمه را متعلق به دوره هنر هلنی و ساخته شده در قرون قبل از میلاد مسیح میداند اما امروز با تکنولوژیهای جدید، بسیاری از آثار هنری این موزه از جمله این مجسمه دوباره بررسی شدهاند و مشخص شده که قدمت این آثار به همان قرن شانزدهم میلادی باز میگردد. یعنی زمان زیست میکلانژ، کاشف این آثار. آیا میکلانژ یک جاعل آثار هنری بوده؟ چرا واتیکان خواهان مجسمه این فرد گمنام است؟ چرا از قهرمانان معروف اساطیری مجسمهای به این بزرگی و عظمت وجود ندارد؟ آیا نقش این شخص در جنگ تروا چیزی بیشتر از آنی است که در متون کهن آمده؟ نام این فرد لائوکوئون است و در این نمایشنامه کوشش شده تا به سوالاتی که در مورد این فرد به ظاهر گمنام و اهمیت او در جنگ تروا و دلیل علاقه میکلانژ و واتیکان به وی مطرح است پاسخی دادهشود. در این اثر به صورت موازی در اپیزودهای مختلف به زندگی لائوکوئون و میکلانژ از زاویهای متفاوت با آنچه در تاریخ آمده، پرداخته شدهاست.