“جایی بیرون از جهانِ منطق”
“سکرات” نمایش رئالیست که با پرداخت دو دهه از زندگی خانوادهای، داستان خود را پیریزی میکند.
با رگههایی از طنز در متنی جدی و سویههایی زنانه، از عواطف مادری و دختری که هرکدام در مواجهات احساسی، نامعتادلانه اقدام به “حذف” میکنند. اولی دکتر معالجش را به قتل میرساند و دومی، خودش را .. با چنین روندی آنچه از “سکرات” دریافت میشود، ترسیم زنانی نامتعادل و درگیر احساسات و عواطفی بیمارگونهاند که به دلایلِ پیش پاافتادهای از حدود انسان طبیعی خارجشده و دست به قتل و یا خودکشی میزنند.
تمام قطعات داستان از همان نخستین پرده که زنی با بیماری کشنده و دارای جنینی دوقلو در ماه پنجم بارداریست و اگر به توصیهی پزشکش آنها را سقط
... دیدن ادامه ››
نکند نمیتواند جان سالم بدر ببرد تا ادامهی آن یعنی وضعحمل زودهنگام او و احتمال مرگ جنینها به دلیل مصرف قرصهایی که پنهانی برای سقط دوقلوها بقصد نجاتِ او توسط پزشکش تجویز شده بودند تا تصمیمِ آگاهانهی زن به قتلِ دکتر خانوادگی و مورد اعتمادشان که حتی کلید در ورودی منزل را هم دارد، همه و همه ترکیب درهم ریخته، بیمنطق، بیساختارِ محکمی از پیرنگ داستانی و بدون انسجامی مشخص در رسیدن به ماهیتِ طرح موضوع، نمایشی میسازد که از جهات بسیاری ضعیف، کشدار، پرگو و بیکارکردست. به ویژه که لابیرنت پیچدرپیچی از سایر اتفاقات هم به میان میآید که نه تنها لایههای روشن و جذابی برای متن نمیسازد بلکه همچون کشف ماجرایِ “مادر” که نه تنها نمردهاست بلکه بیست سالست در آسایشگاه روانی بستریست، موقعیت حاصله را بیشتر مضحک میکند.
متن هر چقدر تلاش میکند کلافِ درهمپیچیدهی دومینوی رخدادها را در جایجای خود، توضیح دهد و روشنسازی کند و با وجود زمان قابل توجه ۹۰دقیقهایاش، فرصت کافی برای پرداختِ کاملتر بر کاراکترهایش را دارد، با اینحال بخش عمدهای از زمان و انرژیاش را صرف، بگومگوهای دمدستی و کسالتآور پدربزرگ و نوهاش، و دیالوگهای اضافی متعددی میکند که اگر تمام آنها حذف شوند هیچ نقصی بر بدنهی اصلی متن ایجاد نمیشود و تمرکز بیشتری بر شخصیتهای زن/مادر و مرد/پدر موجباتِ درک ملموستری را برای مخاطب در پیگیری این زنجیرهها تا موقعیتهای تراژیک، ایجاد میکند.
“سکرات” طبق آنچه در دیالوگها اشاره میشود همان “سکرات الموت” یعنی احساس بهبودی و سرخوشانهی بیمار قبل از مرگست. اینکه این نام حتی دقیقن به چه موقعیتی در کاراکترها یا فضای اجرا، اشاره دارد، بجز شوخیهای فکاهی پدربزرگ خانواده، دلالت دیگری قابل ردیابی نیست.
هرچند بازیها به نسبت قابل قبولند و اگر از پرشهای تشدید شدهی کلامی و فیزیکالِ فربد فرهنگ، برای هرچه بامزهتر شدن نقشش چشم پوشی کنیم، نقطهی قوت دیگری در اجرای سکرات، به چشم نمیآید. نه دکور موقعیتِ کارکردی مناسبی ایجاد کرده و نه نورپردازی، تاثیرگذاری خاصی دارد.
همه چیز از میزانسنها تا عناصر صحنه تا کنترل و هدایت بازی بازیگران درحداقلترین سطحی قرار دارد که از یک تیم حرفهای اجرایی انتظار میرود. با این حال متنی درهمریخته، همین حداقل انتظار را به زمانی فرسایشی تبدیل میکند که از نیمههای اجرا و با وجود این حجم از بیربطیِ اتفاقات، ارتباط با صحنه، مختل و از بین میرود.
قتل دکتر توسط زن/مادر نه یک جنون آنی از عصبانیت و نه یک رفتار غیرعمد بوده، بلکه ابتدا او را بیهوش و بازجویی میکند و بعد از آن هم معلوم نمیشود که چطور و چگونه، پس ازعتراف دکتر به همدستی پدربزرگ دراین خیرخواهی، کشته میشود.
اگر قرارست با بررسی رواشناسی اجتماعی و فردی، اوج احساسات و عشق مادری به فرزندان و سلامت آنها را با “قتل عامدانهی” عاملِ آسیب یعنی پزشک معالج، که اتفاقا دوست خانوادگی آنان نیز هست، تعریف و ارزش قلمداد کنیم به نظر میرسد که از اساس دیدگاه خشونت طلبانهای در این اجرا، در حال انتقالست که اگر براستی الگوبرداری شود از فردا تمام پزشکانی که عمد یا غیرعمد موجب فوت یا آسیب جبران ناپذیر به بیمارشان می شوند باید “به قتل “برسند.
اگر هم این فرضست که زن/مادر را فردی نامتعادل با اختلالات روانی در نظر بگیریم که از فرط دیوانگی دست به چنین کاری میزند، باز هم به نتیجه نمیرسیم چرا که در هیچ کجای متن و روایت، اشارهای به آن نمیشود.
شخصیت های “سکرات” آدمهای عجیبی هستند آنان بیش از آنکه به قتل، خودکشی و کشته شدن عزیزانشان، واکنشی نشان دهند، طرفدار و علاقمند به قاتلی هستند که در حوادث روزنامه شرحش را خواندهاند. به نظر میرسد در سکرات جهان این آدمها، وارونه و متفاوت از دنیای حقیقیست. شبه سورئالی که با دنیایِ امروز تفاوتهای بنیادی دارد، اگرحتی چنین نگاهی از سوی نویسنده و کارگردان اجرا نیز، در نظر بوده است، بطور یکدست و همگن در طول نمایش رعایت نمیشود و تناقضات بارزی را نشان میدهد.
“سکرات” نمایشیست که در متن و اجرا، دارای حفرههای ناهمخوان بسیاریست که آنرا تبدیل به یکی از بلاتکلیفترین و ناموزونترین اجراها کرده است.
نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
https://www.honarnet.com/?p=6699