در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سند روم استکهلم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:50:26
امکان خرید پایان یافته
۲۰ آذر تا ۰۸ دی ۱۳۹۷
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۲۸,۰۰۰ تومان
نمایش، شیوه زیستی و روابط بین یازده فرد تحت یک آزمایش روانشناختی را نشان می‌دهد. ایتالیا؛ ۱۹۱۴: در یک خوابگاه هشت نفر در شش اتاق شبی را بدون اجازه خوابیدن گذرانده اند. حالا صبحگاه است و زندان بان ها با فریاد وارد خوابگاه می‌شوند: من نمیگم کی شروع کنین ولی اگه دیر شروع کنی؛ نیم ساعت ۴۲.

در پوسترهای سری سیاه و سفید از عکس های رها خسروشاهی و در سری پوستر های فردی نقاشی ، نقاشی ها توسط کیمیا کریمیان تولید شده اند.

دیدن این نمایش برای عزیزان مبتلا به صرع و بیماری های حاد اعصاب و روان پیشنهاد نمی شود.

گزارش تصویری تیوال از نمایش سندروم استکهلم / عکاس: پریچهر ژیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

تهران، خیابان وصال شیرازی بالاتر از تقاطع طالقانی، کوچه فرهنگی بهنام، پلاک ۳
تلفن:  ۰۲۱۸۸۹۶۳۹۴۷

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آزمایش زندان استنفورد یکی از معروف‌ترین و به نقلی خطرناک‌ترین آزمایش‌های روان‌شناسی است که تاکنون انجام شده‌است. در این آزمایش که به سرپرستی دکتر فیلیپ زیمباردو در دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۷۱ انجام شد، چندین دانشجوی سالم از نظر روانی به صورت آزمایشی نقش‌های زندانی و زندان‌بان را پذیرفتند.
نتایج آزمایش حیرت‌آور بود، پس از گذشت چند روز اکثر زندانبانان رفتارهای شدید سادیسمی از خود نشان دادند. آزمایش به خاطر ترس از کنترل خارج شدن وضعیت بعد از ۶ روز متوقف شد.
هدف از این آزمایش این بود که ببینند،که آیا از روی صفات شخصیتی و ذاتی زندانیان و زندانبانان، می‌توان علت بدرفتاری‌هایی را که در زندان‌های آمریکا می‌شود درک کرد.
زیمباردو و همکارانش به آن دسته از فرایندهای روان شناختی که در افرادی با نقش زندانبان و زندانی روی می‌دهد علاقه‌مند بودند. آن‌ها در زیرزمین دپارتمان روان‌شناسی یک زندان درست کردند و در یک روزنامه محلی آگهی دادند به این مضمون که برای یک آزمایش روان‌شناسی، به تعدادی افراد واجدالشرایط نیاز دارند، و برای شرکت در آن، حقوق خواهند داد. از بین ۷۵ نفر که به آگهی پاسخ دادند، ۲۴ نفر که از لحاظ سلامت فیزیکی و روانی در وضعیت بسیار نرمال و خوب قرار داشتند انتخاب شدند. خود زندان در زیرزمین دپارتمان روان‌شناسی بود. یک دانشجوی لیسانس و جزو دستیاران تحقیق، «رئیس زندان»، و زیمباردو، «سرناظر» یا سرپرست زندان بود. زیمباردو تعداد شرط و شروط خاص را به آزمودنی‌ها اعلام کرد و امیدوار بود که با آنها، بتواند سردرگمی، شخصیت‌زدایی، و فردیت‌زدایی را ... دیدن ادامه ›› تشدید کند.
جا دارد تشکر کرد از امیرعلی ابراهیمی و دست مریزاد گفت به او و تیم بازیگران و عوامل او که در چنین شرایط سختی که جامعه هنری با آن دست به گریبان هستند کمر همت بستند و سندِ روم استکهلم را که اثری خاص است را به روی صحنه بردند که مخاطب خاص خود را دارد.
در حال حاضر که بسیاری از آثار اجرایی روش کپی برداری را سرلوحه کارهای خود قرار دادند، سندِ روم استکهلم به دور از هر نوع کپی برداری به روی صحنه رفت. شیوه اجرایی خاص کارگردان ما را در روال تماشای کار به همان سردرگمی مبتلا می کند که عوامل واقعی اجرای آزمایش زندان استنفورد حین انجام با آن روبرو بودند. این مسئله به بنده حسی داد که بتوانم همذات پنداری عمیقی با اجرا و درونمایه اثر اجرایی داشته باشم و این به واسطه مطالعات قبلی، در مورد اتفاقی است که اثر اجرایی به نمایش می گذارد. هوشمندی خاصی در انتخاب و نحوه اجرا به کار گرفته شده است و آن این است که نگاهی عمیق به جامعه خود داشته باشیم و ببینیم آیا می توان درونمایه این آزمایش را به جامعه خود و شهروندان بسط داد یا خیر. با اینکه برخی بازیگران حق مطلب را بر روی صحنه ادا نکردند اما اجرای زنده موسیقی حین کار شگفت انگیز بود. پراکندگی صحنه ها و رفت و برگشت های زمانی کمی گیج کننده بود اما در کل ترجیح می دهم یکبار دیگر اثر را ببینم.
سلام
این اولین باریه که من دارم راجع به یه کار نظر میدم و اینم بیشتر به دلیل اصرار سازندگان این اثر در اخر کار بود و فکر میکنم که واقعا ارزش بحث و گفتگو رو داشته باشه برای همین رفتم یه اکانت ساختم همین الان که راجع به کار با هم بحث کنیم .
خواهش هم میکنم از اون دوستانی که نظر خودشون رو چه مثبت یا منفی اینجا مینویسند ، دلیل خودشون رو هم برای اون نظر بنویسند چون اینکه صرفا بگیم یه کار خیلی بد بود یا خیلی خوب زیاد کمکی نمیتونه بکنه.
به مظر من مهمترین قسمت این کار مونولوگ ابتدایی اون هست . کار با یه مونولوگه خیلی کوتاه شروع میشه که از بیننده درخواست میکنه که کار رو صرفا نبینه بلکه اون رو با تمام وجوداحساس کنه و خودشو قسمتی از داستان بدونه . من فکر میکنم دوستانی که شاید بعضی جاها از صدای های بلند یا هر دلیل دیگه ای آزرده شده بودند به این نکته توجه نکرده بودند که این کار به گونه ای طراحی شده بود که احساسات کارکتر های داستان کاملا به بیننده منتقل بشه احساساتی مثل رنج، ترس و یا احساس سردرگمی که به نظر من بسیار هنرمندانه انجام شده بود . البته این دست انتقادات کاملا طبیعی هست و در مورد بهترین کارها در دنیا هم اتفاق می افته . شاید معروف ترین مثالش فیلم ادیسه ی فضاییه استنلی کوبریک باشه که با انتقادات خیلی زیادی روبرو شد و حتی در اولین اکرانش مردم سالن رو ترک کردند چون از ابهام کار ازرده شده بودند این یه حقیقته که اکثریت دوست دارن که یه کار خطی و عادی رو ببینن و شاید مثلا عقب جلو شدن های زمانی این کار و خطی نبودن اون که در کمتر تئاتری میشه ازارشون بده. البته یک سری از دوستان باید به تفاوت تئاتر و سینما یا تلوزیون هم توجه کنند . مثلا وقتی تو تلوزیون یک نفر داد ... دیدن ادامه ›› میزنه شما میتونید صدا رو کم کنید ولی تو تئاتر وقتی بازیگر از فاصله یک متری با تمام وجود داد میزنه ممکنه کسی رو که بیننده همیشگی تئاتر نیست رو اذیت کنه که خب طبیعی هم هستش.واسه همین من این کار رو به به همه پیشنهاد نمیکنم و فقط به افرادی توصیه میکنم که میخوان یه کار خیلی متفاوت و شاید در بعضی جاها خیلی عجیب ببینن و البته احساس کنن . داستان کلی پیرامون تاثیر جایگاه و موقعیت بر روی افراده که مثلا چطور شرایط یک سری از ادمها رو زورگو و بد و یکسری دیگر رو به برده تبدیل میکنه که اسم کار هم به همین دلیل از روی سندروم استکهلم انتخاب شده است. نمونه ی این داستان رو شاید تو فیلم های experiment و با stanford prison experiment دیده باشیم که البته این کار به شدت سیاه تر و تلخ تر از نمونه های سینمایی خودشه. داستان به هیچ وجه پیچیده یا گنگ نیست اما به انتخاب کارگردان به شیوه ای گنگ و مبهم بیان میشه و حتی سرعت زیاد کار تو بعضی جاها ممکنه بیننده رو گیج تر هم بکنه ، بر خلاف نظر یکی از دوستان به نظر من این کار نور پردازی فوقالعاده ای داره به شرطی که باز هم به مونولوگ اول کار توجه کرده باشید و کار رو صرفا نبینید چون در غیر این صورت کم یا زیاد شدن ناگهانی نور اذیتتون کنه و این موضوع که یکی از دوستان گفته بود رنگ قرمز حس خون رو بهشون نداده باید یه این موضوع توجه کرد که اینجا شانو هست نه برادوی و فکر میکنم سازنده ها با توجه به امکاناتی که دارن کار میکنن . موسیقی کار هم به شدت به افزایش احساسات کمک میکنه و نکته قابل نوج اینه که موسیقی به غیر از ٢ پرده کاملا به صورت زنده اجرا میشه که واقعا جای تحسین داره و البته قطعا بهتر میشد اگه کاملا به صورت زنده اجرا میشد چون تو یکی از پرده ها که به شدت حال و هوای جنون امیز داره فکر میکنم از یکی از موسیقی های گروه ریدیوهد استفاده میشه که با اینکه انتخاب مناسبیه اما شاید یک بیننده ی ایرانی نتونه باهاش ارتباط چندانی برقرار کنه. در مورد گروه بازیگری هم با توجه به اینکه اکثریت کار اولشون بوده به نظرم واقعا موفق بودن و میشه از دو سه جا جملات رو اشتباه گفتن و یا دیر یا زود گفتن دیالوگ ها چشم پوشی کرد ولی قطعا یک گروه بازیگری با تجربه تر میتونست تجربه ی این کار رو برای بیننده خیلی عمیق تر بکنه . الیته باید عوامل زیادی که بازییگرای تازه کار درگیرشن مثل استرس رو هم در نظر بگیریم و کاملا طبیعیه که نتونن از همه ی تواناییشون برای ایفای این نقش های نسبتا سخت رو صحنه استفاده کنن . به هر حال به کارگردان این کار تبریک میگم و فکر میکنم که یه پیشرفت خیلی زیاد مخصوصا نسبت به دو تا کار اخرشون داشتن و امیدوارم به همین روند هم ادامه بدن چون ادم این مدل کار هارو که میبینه به نسل آینده تئاتر واقعا امیدوار تر میشه.
موفق باشید
محمد کارآمد این را خواند
شما بیشتر ، بینندگان این اثر
و منتقدانش رو نقد کردید نه خود نمایش رو.
۰۳ دی ۱۳۹۷
بله به خاطر اینکه من صرفا یه بیننده ام و درس منتقدی تئاتر رو نخوندم، نظرمو به عنوان یک بیننده ی عامه میدم . و برام خیلی جالبه که بقیه همه یه پا فراستی هستن ، میرن رو ممبر شروع میکنن به (مثلا )نقد کارهای مختلف . بدون اینکه توجه کنن که جملاتشون چه تاثیری میتونه روی عوامل کار و مخاطبا داشته باشه. چطور ممکنه یه نفر که هیچ تخصصی نداره بشینه ٢٠ خط از یه کار بد بگه صرفا چون بر اساس سلیقش نبوده . جالبه واقعا
۰۳ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در ابتدا خسته نباشید میگم به تمام کسانی که برای این کار زحمت کشیدند و قطعا تلاش بسیاری برای به روی صحنه آمدن این نمایشنامه صورت گرفته.
نمایش،اسم و موضوع جذابی دارد که شما را ترغیب میکند به تماشا بنشینید و این نشان از خلاق بودن ذهن نویسنده دارد البته موضوع، ایده جدید و تازه ی ذهن او نیست بلکه به تصویر کشیدن بخش جالبی از تاریخ است که به اعتقاد من با توجه به انتخاب صحیح موضوع میتوانست خیلی قوی ساخته شود
اما متاسفانه اونجور که باید نیست؛اولین چیزی که میخواهم به آن اشاره کنم در رابطه به اطلاعات نویسنده و کارگردان در رابطه با بیماری های مازوخیسم و سادیسم است که به نظرم نه تنها اطلاعاتی ندارد بلکه آن ها را با بیماری دیگری اشتباه گرفته است
مورد دوم که من رو بسیار مأیوس کرد خسته کننده بودن نمایش بود در عین جذابی موضوع ؛ اگر اشتباه نکنم نمایش ۱۰پرده دارد که تقرییا ۳تای آن نه تنها بی مورد و تکرار است و به واضح شدن ماجرا کمک نمیکند بلکه بدتر آن را گنگ و خسته کننده میکند (نمیفهمم چرا کارگردان های جوان حس میکنند گنگ بودن یک نمایش نشان قدرت آنها در کارشان است)
مورد بعدی که نمیدانم اسمش را چی بگذارم بی تجربگی یا اشتباه؟! بازیگران با توجه به شناس نبودنشان استعدادهای خوب و قابل توجهی بودند که متاسفانه بخاطر ناکارآمد بودن نقششان ،استفاده نکردن از تمام توانایی آنها و کمرنگ بودن نقش های مهم و بیش از حد پررنگ بودن نقش های غیر ضروری توانایی آنها را کور کرده بود.
مسئله ای دیگری که میخواهم به ان اشاره کنم که بازهم‌میگذارم پای تجربه: بیش از حد داد و فریاد کردن در میزانسن ها نه تنها به جذابیت موضوع کمک ... دیدن ادامه ›› نمیکند بلکه سطح نمایش را پایین میکشد و مخاطب را عصبی میکند که ای کاش به جای کارکردن روی فریاد ها بیشتر روی حس و دیالوگ ها کار شود.

در انتها باید بگم که اگر از ده بخواهم امتیازی برای سند روم- استکهلم در نظر بگیرم عدد چهار سهمش میشود آن هم به دلیل انتخاب موضوع ،نورپردازی ، اجرای موزیک و تلاش گروه است.
امیدوارم در آینده کارهای قوی و پخته تری‌را از این کارگردان و بازیگر ها ببینم.
علی عبداللهی و لیلا مظاهری این را خواندند
رضا غیوری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید