اقتباسی از داستان «نازنین» داستایفسکی.
فیلم «زن نازنین» برسون هم از اقتباسی از این داستان بوده است.
خوب اگر این داستان را خوانده باشید و فیلم برسون را هم دیده باشید، تنها کاری هنگام دیدن فیلم دارید، مقایسه لحظه به لحظه فیلم با این دو اثر است. آخرش هم نمی فهمید که اصغر نعیمی کارش را خوب انجام داده یا نه.
من این فیلم را در یک اکران اختصاصی در سینما بهمن دیدم. مسئول گیشه می گفت اگر اینترنتی خرید نکرده بودی فیلم را برای یک نفر پخش نمیکردیم.
در این شرایط امکان بررسی عکس العمل سایر مخاطبین هم نیست.
اما به مختصر تحلیل هایی در مورد فیلم رسیدم:
1- استیصال نازنین در داستان داستایفسکی و فیلم برسون کامل قابل درک است. اما در سایه های موازی نازنینی که نزد داییاش زندگی میکند چرا باید با مردی بسیار مسن تر از خودش ازدواج کند؟ به ویژه که در اواسط فیلم شهاب حسینی به پور عرب می گوید: نازنین دنبال پول نیست.
2- چند نفر از مردم وقتی نیازمند
... دیدن ادامه ››
پول میشوند میروند به عتیقه فروشی ناشناس، بعد گردنبند طلایشان را گرو میگذارند و پول قرض میگیرند؟ در داستان داستایفسکی، این کارِ زن، منظق داشت. اول اینکه شغل مرد، صندوق استقراضی است و مردم میآیند، اشیائی ذیقیمت را گرو میگذارند و پول قرض میگیرند. این یک روال متعارف است. زن داستان برسون هم به دلیل اینکه نزد عمههایش زندگی میکند و قرار است او را به زور شوهر دهند تصمیم میگیرد با درج آگهی در روزنامه به دنبال کار بگردد. برای تامین پول درج آگهی هم به صندوق استقراضی مراجعه میکند. اما نازنین فیلم سایههای موازی برای رفع مشکل بی کاریاش میرود به عتیقه فروشی و گردنبند طلایش را گرو میگذارد که در روزنامه آگهی منتشر کند!
3- در داستان داستایفسکی تطور شخصیت مرد کاملا قابل درک است. مردی منزوی به تدریج عاشق زنی می شود و با او ازدواج می کند. اما به تدریج سعی میکند شخصیتی رازی آلود، از خود ارائه کند. سکوتی متکبرانه و از موضع بالا. و همهی اینها برای مطیع کردن زن. در نهایت شکست میخورد و عشقش را صریح به زن ابراز میکند و .... این تصویر در فیلم برسون هم کاملا منطقی است. اما در این فیلم، شخصیتِ مهربان و آرام پور عرب، از ابتدای فیلم تا آخرش جریان دارد. چند مورد عصبانیت و برخورد های سردش هم وصله ناجوری است. به قول اوس مسعود فراستی : در نیومده !! خوب پس ریشهی سردی روابط زن و مرد چیست؟
4- در داستان داستایفسکی، شخصیت اول، مردی نظامی بوده و به دلیل اینکه حاضر نشده در یک دوئل شرکت کند از ارتش اخراج شده و به گدایی افتاده است. یکی از دلایل عصبانیت نازنین داستایفسکی، همین است که چرا مرد اینها را پنهان کرده است. زن، شغلِ مرد – صندوق استقراضی – را هم در جهت انتقام مرد از مردم ارزیابی میکند. اما در فیلم سایه های موازی، پور عرب قبل از اینکه عتیقه فروش شود، نویسنده و روزنامه نگار بوده و به خاطر فعالیت سیاسی به زندان افتاده است. بعد از آن تصمیم گرفته عتیقه فروش شود. خوب چرا زن باید عصبانی شود. اصولا مگر با عتیقه فروشی میشود از مردم انتقام گرفت.
5- حیاط خلوتِ نازنین، امام زاده طاهر کرج و قبر احمد شاملو است. به شکستن مکرر قبر شاملو، اشاره میشود. هنگام خواندی شعری از شاملو توسط نازنین، دوربین روی قبل شاملو، بنان، م.آزاد و ... زوم می کند. من ارتباط این قسمت، با فیلم را نفهمیدم.
6- داستان داستایفسکی، نازنین 16 سال دارد، پر شور حال و بی تجربه. مرد، میان سال و محافظه کار. و داستان ، عشق میان این دو را روایت می کند. اما نازنین در فیلم سایه های موازی جوان است و در عین حال پخته. خودش یک پا فیلسوف و شاعر است. ازدواج یک فلیسوف یا یک روزنامه نگار! به نظرم باید عاقبت خوشایندی داشته باشد....