در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سه شنبه های لعنتی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:49:47
امکان خرید پایان یافته
۰۱ تا ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده

خلاصه: روایت فروپاشی یک خانواده محترم.

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

اخبار

›› اجرای مجدد «سه شنبه های لعنتی» در تالار سایه تئاتر شهر

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
" تئاتر مردم ستمدیده"

سه‌شنبه‌های لعنتی برشی از چندهفته زیست خانواده‌ای‌ست که در وضعیتِ بحران اقتصادی و تزلزل روابط بین‌شان، بازنمایی شده‌است...
وضعیتی که قابل تعمیم به شرایط بسیاری از خانواده‌های طبقه‌ی متوسط جامعه‌ست که در اثر نابسامانی، رکود و فساد اقتصادی، دچار بحران‌های فقر و پیامدهای ناشی از آن شده‌اند.حکایت دردمندانه‌ای از کوچک‌شدن سرمایهء‌ مالی طبقه تحصیل‌کرده و کارمند و سقوط به زیرخط فقری که حتی قادر نیستند احتیاجات اولیهء زندگی را برآورده‌کنند.
نمایش با نریشن دختر خانواده در شرح موقعیت موجود در 17 مهر 96 آغار می‌شود و در طی 65 دقیقه به اتفاقاتی که به فروپاشی جمع خانوادگی آنان منجر می‌شود، می‌پردازد.
متن قصد دارد با نگاهی نقادانه از چند زاویه به معضلات اجتماعی و اقتصادی جامعه‌ی فعلی بپردازد که افراد آن چگونه با حجم انبوهی از مشکلات قادر به داشتن رفاهی نسبی و وضعیتی باثبات نیستند و حتی در دوران بازنشستگی، آرامش لازم را نداشته و درگیر فشارهای شدید حتی در نیازهای اولیه زیست روزمره‌اند. ... دیدن ادامه ›› خطاهای مکرر انسانی، از نیروی امنیتی که در اغتشاشات سال 88 به اشتباه به نامزد پسر بزرگ خانواده، تیراندازی کرده و موجب کشته شدن او می‌شود، تا مدیری در سیستم بانکی که اندوخته سپرده‌گذران را اختلاس کرده و فرار می‌کند، تا پدری که آینده فرزندانش را به دلیل وابستگی و علاقمندی‌اش، تحت تاثیرقرار می‌دهد، همه مبنایی‌ست برای آنکه سه‌شنبه‌های لعنتی، واگویه‌ی رنجی اجتماعی و بحرانی جمعی را به نمایش بگذارد.
همان رخدادهایی که هزارباره در دنیای واقعی درحال وقوع‌ست و خانواده‌های بسیاری را ازهم می‌پاشد بی‌آنکه این حجم از فاجعه بازتابی روشنی در سطح جامعه داشته‌باشد. ریشه‌یابی‌های جامعه‌شناختی البته نیازمند بررسی و تحقیق بیشتری‌ست اما سه‌شنبه‌های لعنتی، یکی از آن نمونه‌های متعدد و بی‌شمار را، بر صحنه آورده‌است تا در تعاملی از تئاتر و مردم ستمدیده، زبانی برای وضعیتِ بغرنج آنان در سیستمِ سرمایه‌داری باشد که پول حرف اول و آخر را می‌زند و اگر به هر دلیلی فرد قادر به همسویی و یا واردشدن به جریانِ سرمایه و سوددهی نباشد، زیر چرخ‌دنده‌های آن له می‌شود. بی‌آنکه از هیچ حمایتِ دولتی و یا کمک‌های سازمان‌های رفاه اجتماعی برخوردار شود.
محمدمهدی خاتمی در متن، هرچند منسجم پیش‌رفته است اما از طرفی هر آنچه از سیل بدبختی و بدبیاری‌هایِ ممکن، در بافتار معضلات جامعه وجود دارد، یکجا در این داستان گنجانده و با تراکمی بیش از حد معمول به آن پرداخته‌ست. آنچنان که از جایی به بعد، اتفاقات ناخوشایند، ترکیبی از فانتزی و غیرواقعی بودن پیدا می‌کنند که نمی‌تواند بدرستی همذات‌پنداری مخاطب را حفظ و پیش ببرد..با اینحال اتفاقات بقدری ملموس و قابل باورست که این اغراق را برای پوشش حداکثری مشکلات، قابل توجیه می‌کند.
پرده آخر به نظر می‌رسد ترژادی گل درشتی‌ست که تهی از کارکرد موردنظرست. و گویا مانند اغلب نمایش‌های ایرانی، از فوت و درگذشت یکی از اعضای خانواده، حرفی به میان نیاید، نمی‌تواند عمق فاجعه را برساند. شاید پایان‌بندی مناسب‌تری می‌توانست نمایش را بهتر حفظ و تاثیرگذاری‌اش را مضاعف کند.
عوامل گروه اجرایی از جمله طراحی نور رضا خضرایی و طراحی صحنه سینا ییلاق‌بیگی از جمله حرفه‌ای‌های این عرصه و با کارنامه کاری درخشانی هستند که از آنان سطح انتظار بالایی می‌رود، با اینحال به نظر می‌رسد در این اجرا، نبوغ کمتری بکاررفته و از آن پختگی خبر چندانی نیست.
طراحی و ساخت دکور نه تنها شتابزده و ناقص به نظر می‌رسد، بلکه حتی از ظرافت‌های لازم برخوردار نیست و با وجود فضاهای باز و درمعرض دید اطراف آن، و حتی پروژکتورهای قابل رویت از پنجره‌ها، نمی‌تواند به چشم تماشاگر، مجموعه‌ای کامل بیاید.
سه‌شنبه‌های لعنتی، بیش از هر فاکتور دیگری، در بازیها موفق‌ست و شاید دلیل موفقیت آن را می‎توان از بازیگران حرفه‌ای با اندازه‌های درستِ از بیان، حس و انتقال دانست که در یک تعاملِ هماهنگ و یکدست با یکدیگر همکاری کرده‌اند. مانلی حسین‌پور و نسرین نکیسا، مرکز ثقل صحنه و موفق در فضاسازی مناسب این اجرا هستند.


نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
منتشر شده در سایت هنرنت

من این نمایش رو قبل از شیوع کرونا دیدم و به نظرم مزخرف ترین چیزی اومد که تا به حال دیدم ?.
دلیل؟ ایرانی بازی ای که در متن موج میزنه، واضح تر بگم، طرز فکر غالب ایرانی جماعتی مون. این که انگار استقلال در زندگی بیشتر ما ایرانی ها جایی نداره (خب پدر عامل اول وابستگی فرزندان باشه، اونا چرا هیچ تلاشی در جهت استقلال نکردن؟ اونم تو این زمانه که از نظر اجتماعی کار خیلی راحت تره) ، تا ابد والدین رو مسئول ناکامی های مالی مون میدونیم (چند جا پسر اشاره میکنه به اینکه پدر نگذاشته فلان راه رو بره، این دلیلی هست برای سکون او؟ ) ، ناراضی هستیم ولی در عین حال حاضر نیستیم فعالیتی کنیم ( این یکی توی همه شون وجود داره، فقط غر و اینکه وای چرا پول ما رو خوردن، وای ما چه بدشانسیم).
یه چیز دیگه، گویا از دست دادن نامزد و مرگ او برای کسی مهم نیست، نه حتا پسر داستان که این تجربه رو از نزدیک زیسته، ... دیدن ادامه ›› یعنی حتا اگر نامزدش نبود هم ، بلاخره او شاهد شلیک به کسی و مرگش از نزذیک بوده ولی این اصلا در او اثری نداشته، نه حتا حس انسان دوستانه ، فقط مسئله ش ترس از بیکاریه. این انسانیه که متن میخواد نشون بده؟؟ حتا نمیتونیم قضیه رو با هرم مزلو هم توجیه کنیم، چون هنوز به اون درجه از فضاحت مالی نرسیدن که مثلن سقف و خوراک نداشته باشن ، اونم برای چندین روز، که این طوری انسان بودن یادشون بره. شاید هم بشه گفت اون اتفاق باعث انفعال او شده، که به ۲ دلیل پذیرفتنی نیست، اول اینکه از یه به قول شما «تحصیل کرده» انتظار میره در سدد درمان افسردگی ش بربیاد، دوم اینکه پس بقیه چرا انقدر منفعل اند؟ پدر تنها ۶۰ سال دارد(اگر درست یادم مونده باشه)، برادر دیگر چطور؟ آره قبول دارم، کار نیست ولی این متن بیشتر در مورد «انفعال» هست تا مشکلات بازار کار.
مسئله ی دیگه، با وجود همه ی مشکلات اقتصادی که ما داریم و کاملا داریم زیست شون میکنیم، «بی تدبیری» در این خانواده بزرگترین عامل مشکلاته، که متن کوشیده خیلی شیک همه چیزو بندازه گردن دولت. ببینید من هیچ دل خوشی از دولت ندارما، ولی یه جاهایی عقل خود آدم باید به کار بیاد دیگه.
فاصله ای که بین والدین و بچه ها هست هم به نظرم پذیرفتنی نیست؛ پدر به دختر میگه فلان ساعت خونه باش -اونم با واسطه ی مادر- خب این تحصیلکرده هایی که شما نوشتین، کمترین انتظاری که ازشون میره اینه که برای حل مشکلاتشون گفتگو کنند، مثلا دختر مستقیم با پدر وارد گفتگو بشه. اینم اگر بندازیم گردن جامعه -که البته بی تقصیر هم نیست- یعنی داریم میگیم ما هیچ کاره ایم، محکومیم به این رنج، محکومیم به اینکه زندگیمون هدر بره، چون جامعه و دولتمون فلان.
بازم میگم من از جامعه و دولت نالان هستم ولی مشکلات خانوادگی ای که در متن وجود داشت، با کمی پافشاری از سوی بچه ها و تدبیر قابل حل یا تخفیفه. مشکلات فراوانی هست که میتونیم صرفا بندازیم گردن جامعه و دولت، که انفعال این خانواده جزو اونا نیست
۱۶ مرداد ۱۳۹۹
عزیز،متوجه نمیشم چرا این برداشت رو از «فرافکنی» کردین.
نویسنده در خلق هر نوع شخصیتی مختار است، مگه من گفتم مثلا نباید نقص داشته باشن یا الزاما ابرانسان باشن؟؟
منظور درباره ی فرافکنی: مگه بار اوله اختلاس داره پیش میاد؟ من به گروه اول و دوم حق میدم، ولی میگم بقیه شون دیگه حدأ تقصیرکارن، اونم وقتی مدام تو رسانه ها میبینن که مسئولین میگن ما مسئولیتی عهده دار نمیشیم. حالا من بیام به یه بانک یا موسسه اعتباری اعتماد کنم بعدش بگم مشکل از جامعه ست؟ خب هست حتما، ولی تا حدودی. من میگم نویسنده داره از «اشخاص» سلب مسئولیت میکنه. و شما هم دست کم با مثالی که زدین، دارین تأییدش میکنین.
در نهایت، من چند سالی هست تاتر میبینم ولی تمایلی به ابراز نظر نداشته م و ندارم، به خاطر عدم وجود روحیه ی گفتگو بین ما. مخصوصا به گروه ها، اوه اوه. از اعصابم سیر شدم؟؟ ?
۱۷ مرداد ۱۳۹۹
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
میم
عزیز،متوجه نمیشم چرا این برداشت رو از «فرافکنی» کردین. نویسنده در خلق هر نوع شخصیتی مختار است، مگه من گفتم مثلا نباید نقص داشته باشن یا الزاما ابرانسان باشن؟؟ منظور درباره ی فرافکنی: مگه بار ...
می فهمم روحیه نقد چندان وجود نداره :)
بله من کلیت رو تایید کردم چون به نظرم اینجا زیاد بحث فرد و بررسی اعمال فردی مطرح نیست، بلکه منظور عواقب و محصول یک نظام فسادزده و بی مسئولیته که وضعیت های بحرانی برای مردم ایجاد می کنه که حالا در اشل یک خانواده در یک زمان کوتاه تئاترصحنه ای بازنمایی شده ..

خیلی زیاد ممنون ازت و سپاس که باهم گفتگو کردیم :)
۱۷ مرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از مدتها تاتر ندیدن دیشب به دیدن این اجرا رفتم . کار خوب و جاافتاده ای بود . بازیها گیرا بود . دیالوگ ذهن دختر خانواده خوب شرایط رو توصیف می کرد . در کل دوست داشتم .
پویا فلاح و آقامیلاد طیبی این را خواندند
امیر مسعود این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صفر واقعا
امیر مسعود، پویا فلاح، فاطمه معصومی و آقامیلاد طیبی این را خواندند
میم این را دوست دارد
حالا فکر کن این آخرین نمایشی بود که من قبل از کرونا دیدم. یعنی افسردگی و اعصاب خوردی اول کرونا و تعطیلی همه جا یه طرف، اینکه یه همچین مزخرفی آخرین نمایش بوده هم یه طرف
۰۹ مرداد ۱۳۹۹
میم
حالا فکر کن این آخرین نمایشی بود که من قبل از کرونا دیدم. یعنی افسردگی و اعصاب خوردی اول کرونا و تعطیلی همه جا یه طرف، اینکه یه همچین مزخرفی آخرین نمایش بوده هم یه طرف
واقعا متاسفم چقدر بد میتونسته باشه
۰۹ مرداد ۱۳۹۹
محمد مجللی
نمیخواد حالا مفصل بنویسین مثل یسری دوستان در حد دو کلمه و خیلی مودبانه، مثلا: اشغال بود. حالم بهم خورد. چرت محض و... :) اخه واقعا کم شده نظرات بچه ها و انتخاب کارها سخت. ماشالا اکانت فیک ...
شما اگر رفتید کاری و دید راجبش زیاد بنویسید استفاده کنن بقیه
۰۹ مرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید