مهدی احمدی، هانیه توسلی، محسن شاه ابراهیمی، حسین فلاح، هیلدا هاشم پور، معصومه اسکندری، پیمان میرعلی اکبری
پیمان یزدانیان
جمشید الوندی
حسین زندباف
شبهای روشن, داستان زندگی دو آدم تنهاست. مرد، استاد دانشگاه، سرخورده اجتماعی و مأیوس فلسفی است و انزوای خود را با تدریس ادبیات، مطالعه کتاب و پرسه زدن در خیابانها میگذراند. شبی متوجه دختری ساک در دست میشود و به او کمک میکند تا از شر مزاحمت یک راننده ماشین رهایی یابد
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
+ شده تا حالا با کسی برخورد کنین که به دِلِتون بشینه؟!...
- آره ؛ ولی به دِلِشون نَنِشَستم...
+ یعنی چی؟!...
- یعنی قبلا یه نفر به دِلِشون نِشِسته بود...
از جان عزیزترم
در شهریم که با تو برایم غریب نیست
اما دیشب را بی تو در غربت گذرانده ام
سهم من از عشق
گوشه ی سرد و تاریکی از این دنیاست
که با یاد تو گرم و روشن مانده است
کاری کن که باور کنم انتظار خود عشق است
آشکارا نهان کنم تا چند، دوست میدارمت با بانگ بلند
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
سلام سید مهدیِ گُل،
ای مردِ عادی!
شما اتفاقاً اصلا عادی نیستین. شما باهوش و مهربونین.
خوشحال میشم دوستانِ مجازی رو ببینم. و سپاسگزارم از لطفتون به من.
شاد باشین.