*خب ممکنه توضیخات من یه بخش از داستان رو افشا کنه حواستون باشه*
4 تا دوربین روی دکور نصب شده بود و تصویرش توسط ویدئو پروژکتور پخش می شد.خب
... دیدن ادامه ››
اینکه اون دوربین ها نماهایی رو از بازیگر میگرفت که ما به عنوان بیننده نمیتونیم ببینیم صحیح ولی سوال من اینه که اصن دیدن اون نماهای کلوز از صورت بازیگر ها چه لزومی داشت؟؟ بعد تصویر هم کیفیت لازم رو نداشت و تصویر سیاه سفید بود و کمی مات. و اینکه اَکت صورتی هم تو صورت بازیگر ها دیده نمیشد که جلب توجه کنه و تمرکز بازی روی لحن ها بود. نکته دوم اینه که خیلی از بخش های نمایش به نظر بنده اضافی بود و نمیشد اصن ارتباطی بین بقیه بخش های کار پیدا کرد مثل اول نمایش... و اینکه در کل کارگردان جدا از سعی در ایجاد فضایی جدید و خلاق با نصب دوربین و استفاده از بازیگر های زن و مرد برای کارکتر های مرد و زن به طور چرخشی و بدون محدودیت( که به نظر من این خلاقیت ها باعث سردرگمی اول و در ادامه باعث عدم برقراری ارتباط بخاطر کیفیت مختلف بازی ها شده بود) نیاز به یک رشته یا طناب مرکزی وجود داره اعم از یک شخصیت ، شئ ، داستان ، مفهوم و غیره که اجزای مختلف نمایش رو به هم ارتباط بده و تکنینک و خلاقیت به کمک محوریت بیاد نه مقدم بر اون که در این نمایش فقط در نیمه های وسط کار همچین محوریتی دیده شد که خیلی سطحی و پیش پا افتاده بود و در اول و پایان کار هم که دیده نمی شد.
این برداشت من از کار بود ممکنه که دوستان نظر مخالف بنده داشته باشن و شاید اصن توقع و تعاریف من از این کار رو رد کنند و نظرشون به روی چشم، بنده فقط چیزی که دیدم رو گفتم. با آرزوی موفیقت برای گروه نمایش شربت سینه.