در مسافرخانهای در قلب چکسلواکی میگذرد، مسافرخانهای که دو زن ادارهاش میکنند؛ مادری پیر و دخترش، مارتا. در آغاز نمایشنامه آن دو مشغول صحبت دربارهی ورود مسافری تازه هستند که میخواهند به او دارو بخورانند و همان شب در دریاچهی سد غرقش کنند، درست همانطور که با مسافران پیش از او کردهاند. اگرچه هویت مسافر بر تماشاگران آشکار است، مادر پیر و دخترش او را به جا نمیآورند. او در اصل فرزند مادر و برادر دختر است که بیست سال پیش پسری ولنگار بوده و خانه و کاشانهاش را ترک کرده است.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید