در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم تابور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:47:41
و اکنون انسان بیش از پیش، همچون پدیده‌ای تنها و نوظهور در این جهان، به خود می‌اندیشد و با بیم و امید، چشم‌اندازی غبارآلوده را به نظاره می‌نشیند که شاید تولدی دیگرگونه از تابور زمین یابد و مرهمی و نوازشی و گهواره‌ای در راه باشد.


 

گزارش تصویری تیوال از مراسم گفت‌وگو و دیدار با عوامل فیلم تابور / عکاس: یاسمن ظهور طلب

... دیدن همه عکس‌ها ››
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نقد «فرید مسجدی» بر فیلم «تابور»:


مهمترین کلمه‌ای که از این فیلم بیرون می‌آید، انسان است. انسانی که فراموش شده است. در گوشه‌ای جدا از جامعه زندگی می‌کند. انگار که خود را از جامعه کنده است. اما تنها دلیل کنده شدن، امواج است. چیزی که تاریخ قبل‌تر‌ها آن ‌را نداشته ولی اکنون همچون گوشتی بر روی آتش از درون گرم و گرمتر می‌شود تا بمیرد.

انسان، در مدل کردن طبیعت برای رسیدن به مایحتاجش، خود را فراموش کرده است. انگار که هر روز می‌میرد، اما زندگی ادامه دارد. اگر بخواهی انسانی از تاریخ قبل‌تر که پدیده‌های امروزین را تجربه نکرده، زنده کنی و به این دنیا دعوت کنی، شاید در وهله‌ی اول این همه پیشرفت وی را مبهوت کند، اما گام‌به‌گام به نابودی انسان به دست انسان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. این مرا به یاد آن مارپیچ انداخت که پیرمرد مریض ما در کنار مردی که نسبت به محیط اطرافش بی‌تفاوت است، قدم می‌گذارند تا به پست‌ترین قسمت مجتمع، موتورخانه برسند، اما غافل از آنکه مرد امروزین زودتر می‌میرد. نکته همین است، انسان امروزین، خود را فراموش ... دیدن ادامه ›› کرده است. باید بمیری تا بفهمی که دیگر دیر شده است.

تابور، نام کوهی است که مسیحا از آنجا ظهور می‌کند. انسانی که به دست ساخته‌ی‌ خود در حال نابود شدن است، می‌خواهد نفسی مسیحایی پیدا کند و تغییر کند. حفره نجات کجاست؟

سکانسی رویایی در این فیلم داریم که به زیبایی مکان فرشتگان را نشان می‌دهد. در تابور، انسان از دورترین نقطه نشان داده شده و مصیبت می‌کشد. این زیباترین سکانس مرا به یاد صحنه‌های شاعرانه فیلم‌‌های روی اندرسون و صحنه تناسخ بزرگراه گمشده دیوید لینچ می‌اندازد. وقتی این زیبایی‌های تصویری را با زخم کمانچه بشنوی که کیهان کلهر به زیبایی بر تنت حک می‌کند، می‌فهمی که این انسان، حفره را شاید یافته است. این انسان عوض می‌شود. یکی از دقیق‌ترین پایان‌ها را این فیلم ارائه می‌دهد که نه ادا دارد و نه بازی. تو نگاه می‌کنی و تک‌تک ثانیه‌ها برایت آن عروج را تداعی می‌کند.

قاب‌های بسیارخوب، بازی عالی و انتخاب لوکیشن‌های درست، ثانیه‌به‌ثانیه را تبدیل به دقیقه‌به‌دقیقه می‌کند و شخصیت برای تو پرداخته و پرداخته‌تر می‌شود. تو لمس می‌کنی آن‌چه که می‌گوید را. تو به فکر فرو می‌روی. تو به ثانیه‌هایت هم فکر می‌کنی. آنقدر دقایق قدرتمند هستند که ثانیه‌ها نیز برایت عذاب‌آور می‌شود.
هنر همین است که اهدافش را بر تو به گونه‌ای تحمیل کند تا لمس کنی آن سختی ها را. من نیز لمس کردم سختی کشیدن آن پیرمرد را.

این فیلم شاید فقط پنج دیالوگ داشته باشد، اما یکی از آنها بهترین است: "می‌دونی سوسک‌ها از انسان‌ها تمیزترن؟ یک تحقیق علمی نشون داده که مقدار میکروب‌هایی که روی دست آدم‌هاست، بسیار بیشتر از کثیفی سوسک‌هاست. بدبختی سوسک‌ها اینه که محیط حیاتشون کثیفه و خودشون تمیزن، برعکس آدما که خودشون کثیفن".
جان بورمن : «تابور» فیلم شاخصی در تاریخ سینما است

«جان بورمن» فیلمساز کهنه‌کار و نام آشنای سینمای مستقل جهان که فیلم‌های مطرحی چون؛ «درست به هدف» (۱۹۶۷)، «جهنم در اقیانوس آرام» (۱۹۶۸)، «نجاتیافتگان» (۱۹۷۲)، «اکسکالیبور» (۱۹۸۱) ، «جنگل زمرد» (۱۹۸۵) و «امید و افتخار» (۱۹۸۷) را در کارنامه دارد، در یادداشتی اختصاصی تجربه خود از تماشای فیلم سینمایی «تابور» به کارگردانی «وحید وکیلی‌‌فر» را بدین گونه بیان می‌کند:

لطفا اجازه بدهید تجربه خودم را از دیدن فیلم «تابور» بیان کنم.
دوربین بدون حرکت، مردی را در اتاق آلمینیومی‌اش مشاهده می‌کند که در حال پوشیدن لباسی از جنس آلومینیوم برتن است.
ما می‌اندیشیم که شاید با یک فاجعه اتمی مواجه هستیم مثل یک جنگ هسته‌ای یا یک نشت تشعشع‌های اتمی همانند چرنویل. شاید هم او یک حساسیت شدید ... دیدن ادامه ›› دارد به پرتوهای مایکروویوی که ما را احاطه کرده‌اند.
نما همچنان ادامه پیدا می‌کند. دیگر متوجه شده‌ایم که قرار نیست اطلاعات زیادی را دریافت کنیم. هنوز نما ادامه دارد. حوصله‌مان سر می‌رود، حتی عصبانی می‌شویم. مرد کیسه ابزارش را برمی‌دارد و اطاق را ترک می‌کند.
پیرمردی، مرد را از یک پلکان فلزی حلزونی شکل یک ساختمان خالی از سکنه به پایین هدایت می‌کند. این پلکان بی انتها به کجا ختم می‌شود؟ آیا اینجا دروازه جهنم است؟
تا الان دیگر متوجه شده‌ایم این نماهای طولانی همچنان ادامه پیدا خواهند کرد. فقط اطلاعات اندکی به ما داده می‌شود. پس دیگر آرام می‌گیریم. دیگر انتظار یک برش(کات) سریع را که بسیار در سینمای مدرن رایج است را نخواهیم داشت. به ندرت دیالوگی را روی فیلم می‌شنویم که به ما توضیحی بدهد یا ما را هدایت کند. در میان سکوت، با حضور در نماهایی با ترکیب‌بندی‌های بایر و خلوت، اما عجیب و زیبا، می‌اندیشیم، شگفت‌زده می‌شویم و در یک نوع مدیتیشن فرو می‌رویم. تخیل ما این فضای جذاب خلوت را پر می‌کند. به ما اجازه داده می‌شود که ما فیلم خودمان را در میان این سکون بسازیم. ذهنمان دیگر درست کار نمی‌کند، چونکه قاب‌بندی‌های فیلم، چشم و ذهن را به سمت شکلی از تمرکز سوق می‌دهد، همچون شیئی که به هنگام مدیتیشن به آن خیره می‌شویم.
همان پیرمردی که مرد را به پایین پله‌های آهنی هدایت کرده بود، بی‌جان بر روی زمین افتاده، اما ما بدون هیچ احساسی یا موضعی مشخص از آن عبور می‌کنیم. چرا؟ اطلاعات قطره قطره به ما داده می‌شود.
مرد در پی سوسک‌ها است. او گوشی پزشکی‌اش را روی دیوار می‌گذارد. و ما می‌دانیم که بعد از یک جنگ هسته‌ای تنها سوسک‌ها هستند که باقی می‌مانند. اما مرد مصمم است به از بین بردن سوسک‌ها، بدلیل اینکه آنها تمیزی و بی‌جانی این مکان را تهدید می‌کنند. این شغل اوست. او شروع به کندن دیوار می‌کند برای اینکه به آنها برسد. او می‌کند و می‌کند، و درست در لحظه‌ای که ما انتظار داریم او موفق شود او کندن را رها می‌کند. شاید سوسک‌ها برادران او هستند و شاید خود او باشند.
همچنان دوربین بدون حرکت باقی می‌ماند و بی‌تفاوت مشاهده می‌کند. مرد کوتوله‌ای یک پیت حلبی بر سر مرد می‌گذارد، گویی که می‌خواهد او را شکنجه کند. به ناگاه گلوله‌های ساچمه‌ای به سوی مرد شلیک می‌شود همچون یک جوخه آتش.
گلوله‌ها بدن او را سوراخ سوراخ می‌کنند به مانند یک آبکش. پس از آن، مرد کوتوله بر زخم‌های مرد مرهم می‌نهد.
صبحگاه، او از اطاق امن خود که ضد تشعشع و امواج ماکروویو است، با بدنی برهنه و بی‌حفاظ آلومینیومی بیرون می‌آید. بر تختی دراز می‌کشد و می‌خوابد. اکنون اجازه می‌دهد تا پرتوهای کشنده، زندگی او را به پایان برسانند.
«تابور» یک فیلم کامل است؛ بی‌شباهت به هر فیلم دیگری. شاید کمی وامدار «تارکوفسکی» باشد اما نه چندان.
ما عادت داریم فیلم‌هایی را که دارای بازی‌های عالی، تکنیک عالی و درام خوبی باشند را تحسین کنیم. اما «تابور» فیلمی است آرام و خویشتن‌دار. این فیلم متفاوت است از فیلم‌هایی که تلاش می‌کنند احساسات ما را برانگیزند. «تابور» بُعد دیگری را در درون ما اشغال می‌کند. وقتی که تمام فیلم‌ها از ذهن و یاد ما رفته باشند، «تابور» باقی خواهد ماند که یک فیلم شاخص در تاریخ سینما است.

فیلم سینمایی «تابور» که در فستیوال‌ها و محافل سینمایی بین‌المللی به عنوان اولین فیلم علمی ـ تخیلی سینمای ایران شناخته شده و جوایز و افتخاراتی را نصیب خود و سینمای مستقل ایران نموده است، از اول آبان ماه امسال، توسط گروه سینمای «هنر و تجربه»؛ در سینما آزادی، پردیس کوروش، موزه سینما و سینما تک خانه هنرمندان در تهران و همچنین در سینما هویزه مشهد به مدت ۳ ماه به روی پرده خواهد رفت.

ترجمه متن از انگلیسی به فارسی: محمدرضا جهان‌پناه

منبع: سایت سینمای هنر و تجربه
http://www.aecinema.ir/%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/
حامد جان اینطور که تو نوشته دیدنش از واجباته
و ترک واجبات حرام :D
درود...
۰۷ آبان ۱۳۹۳
ﺑﻠﻪ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ .ﺗﺎﺭﮐﻮﻓﺴﮑﯽ ﺭﻭ ﻣﺰﺍﺡ ﮐﺮﺩﻡ . ﺗﺎﺑﻮﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﯿﻠﻤﻬﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻨﻮ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﯾﺎﺩ ﻋﻤﻮﯼ ﺧﺪﺍﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ . ﺳﭙﺎﺱ ﺍﺯ ﻟﻄﻔﺘﻮﻥ
۱۳ آذر ۱۳۹۳
خدا رحمت کنه ایشون رو. میفهممتون. البته تابور فیلمیه که باید حال دیدنش رو داشته باشی و در واقع با آمادگی باید دیدش. به همین خاطر مخاطبش خیلی خیلی خیلی خاصه. یعنی حتی یک فرد خاص هم فقط گاهی میتونه مخاطبش باشه و باهاش ارتباط برقرار کنه.

سلامت و قبراق باشی
۱۳ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک شاهکار بر فراز منظره شهری

سایت تخصصی «ایندی وایر» که یکی از معتبرترین سایت‌های سینمایی در نزد سینما دوستان و منتقدین سینمایی به ‌شمار می‌رود مطلبی درباره فیلم «تابور» نوشته است. این سایت سال گذشته فیلم سینمایی «تابور» به کارگردانی «وحید وکیلی‌‌فر» از ایران را جزو ده فیلم برتر اکران‌نشده سال ۲۰۱۳ دنیا معرفی کرد.
مطلب ایندی وایر در ادامه می آید.
در مورد «تابور» چه می‌شود گفت، در درون این فیلم، احساسی نهفته است که گویی از جهانی وارونه ما را هدف قرار می‌دهد. این یک فیلم افسانه‌ای ـ علمی دیوانه‌کننده است، اما نه به طور مطلق. به نظر می‌رسد که «تابور» و فیلم «موتورهای مقدس» Holy Motors دارای ژنی مشترک هستند. داستان «تابور» بر حول مردی می‌گردد که خود را از هر تعریفی رهانیده است. در ابتدا او فقط مرد نحیف و مسنی است که نیمه شب از خواب برمی‌خیزد، لباس کارش را بر تن می‌کند. لباسی که بسیار خاص است. لباس سر همی نقره‌ای رنگ با یقه‌ای بزرگ که همچون پیله‌ای ابریشمی او را در برمی‌گیرد. مرد به راه می‌افتد. این هنگام است که با خود می‌اندیشیم، آیا این مرد یک قهرمان افسانه‌ای است؟ که البته می‌تواند ... دیدن ادامه ›› باشد.
او در میان تاریکی شب، سوار بر موتورش پیش می‌رود. پنداری که شب او را به بیرون پرتاب کرده است. مرد با آن نگاه جدی بر صورتش، به حرکت ادامه می‌دهد، با سکوتی مرگبار. دیالوگ‌های فیلم را با انگشتان دو دست می‌توان شمرد. مرد غرورانگیز راه می‌رود، در اولین برداشت ما، این گونه به نظر می‌رسد که او بسیار متکبر و خودستاست. مأموریت و هدف او بر مدار تاریکی شب می‌چرخد. در این میان، آشکار است که او بر سر قرارهای از قبل تعیین شده می‌رود. او همچون خدمتکار آنهاست. خدمتکار به این معنی که این کار همیشگی و تکراری اوست و هیچ اتفاق غیرمنتظره‌ای هم نمی‌افتد و کسی هم از دیدن او خوشحال و یا ناراحت نمی‌شود. همه چیز با حضور او گویی که غیب و نامرئی می‌شود، بخصوص با دیدن آن کلاه زخیم و ریش آراسته که مانند یال نقره‌ای به دور گردنش پیچیده شده است. او در همه حال در سکوت، با چشمانی خیره و با قدرت، حضور دارد.
«وحید وکیلی‌فر» نویسنده و کارگردان فیلم، به نظر یک موجود عجیب و غریب می‌آید. بخش‌هایی از «تابور» فصل مشترکی مابین دنیای ماورا طبیعی و روزمره فیلم‌های «الخاندرو خودوروفسکی» Alejandro Jodorowsky و از طرفی دنیای خوابزده و آرامش دهنده فیلم‌های «دیوید لینچ» David Lynch است.
وکیلی‌فر به نمای (شات) دو نفره‌ای که پرسپکتیو را به اجبار تحمیل می‌کند علاقه خاصی دارد. و همین ایده «تابور» را همچون دریچه‌ای برای دریافت آرزوها و امیدهای دیگران تبدیل کرده است. چه آن هنگام که شاهد وقوع یک کار خدماتی در یک خانه باشد، چه به مثابه مهره‌شدن مرد در یک بازی عجیب و غریب.
با اینکه من در مورد آینده‌نگارانه بودن فیلم زیاد مطمئن نیستم، ولی یک ایده علمی ـ تخیلی در پس این فیلم وجود دارد و جهان بیرون اثر به ما می‌گوید که «تابور» روزگارهای آینده را نشان می‌دهد.
اولین نمای «تابور»، هنگامی که مرد به آهستگی لباسش را بر تن می‌کند، در اتاق کوچکی اتفاق می‌افتد که با فویل‌های آلومینیم تا سقفش پوشیده شده است، همچون اتاق سفینه فضایی که «دیوید بووی» David Bowie در فیلم «مردی که بر زمین افتاد» The Man Who Fell To Earth، ناگهان پرواز می‌کند.
مرد با سفری در جهان مجازی در یک سینمای پنچ بعدی، به آرامش می‌رسد. اگر چه او همواره ساکت و آرام است. میزبان مرد در این غار زیرزمینی مجازی، پیرمردی معدنچی است که رازآلود و سحرآمیز به زبان انگلیسی حرف می‌زند. آیا مقصود مرد، این است که به گذشته بپیوندد؟ آیا هشدارهای پیرمرد در مورد مقدس بودن زمین از گریز مرد می‌گوید و فرار از تعامل و تحمل با آدم‌ها و موضوعات زندگی آنها؟ آیا «تابور» آیینی است از تسلیم شدن؟
در تمام طول این فیلم مرموز، که یک شاهکار بر فراز منظره منکوب کننده شهری است، تمرکز ما بر روی چین و چروکهای صورت ستاره فیلم «محمد ربانی‌پور» باقی می‌ماند. با توجه بر رفتار مکانیکی و اتومات شده مرد، می‌توان گفت که او خود نیز یک پدیده دیگر از جهان صنعتی است. در این فیلم فقط با استعاره و ایهام صحبت از وضعیت سلامتی و پاکیزگی می‌شود و این نشان دهنده آن است که مرد در تقابل و تضاد با محیط پیرامونش، توانایی و قدرتی را در خود پرورش داده که می‌تواند خود را شفا دهد. اما با توجه به بدبینی ترسناکی که در «تابور» هست، می‌توان این‌گونه هم استنباط کرد که کوشش مرد بیهوده است؛ ماشینها نمی‌توانند خود بازسازی را بیاموزند.
این فیلم که از فردا اول آبان ماه امسال، توسط گروه سینمای «هنر و تجربه»؛ در سینما آزادی، پردیس کوروش، موزه سینما و سینما تک خانه هنرمندان در تهران و همچنین در سینما هویزه مشهد به مدت ۳ ماه روی پرده خواهد رفت.

http://blogs.indiewire.com/theplaylist/tribeca-review-iranian-oddity-taboor-is-hypnotic-lynch-like-20130429

منبع: ایندی وایر/ مترجم: آتوسا بنده

لینک سایت سینمای هنر و تجربه :
http://www.aecinema.ir/%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C/
مریم خیابانی و شکوه حدادی این را خواندند
فرزام قدیری نیا(Farzam Gh) این را دوست دارد
3 ماه خوبه :)
۰۷ آبان ۱۳۹۳
3 ماه؟؟ چه خبره؟
۰۷ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید