موقعیتی باورپذیر، مانند آنچه در زندگی در گذر است.نمایش، تماشاگر را از لحظه اول درگیر خود می کند. متنی جذاب که با وجودیکه در تکمیل شخصیت پردازی ها خالی از عیب نیست و یک جاهایی کم می آورد، اما به گونه ای ناخودآگاه مخاطب را به درون خود می کشد. در حین تماشا به متن نمایش فکر نمیکنی، بلکه با آن فکر می کنی، قدم به قدم و گاه جلوتر از متن و درحین نمایش از ته نشین شدن آنچه که نویسنده نمایش خواسته بگوید، در ناخودآگاهت لذت میبری و این زمانی است که دوباره با نمایش، همزمان میشوی و از جلوتر ، از آنچه همزادپنداری اش کرده ای، به نمایش برمیگردی.گریه و خنده ای اگر هست از ته دل درگیرت میکند. کارگردانی خانم تیرانداز با وجود طراحی صحنه ای که جای کار بیشتری برای چنین متنی داشت، بسیار قوی است.چنان تماشاگر را از گوشه ای به گوشه ی دیگر سالن می برد که گویی ذهن تماشاگر را برای چنین جابجایی هایی از قبل مرتب کرده است. بیش از هرچیز غرق در کارگردانی و متن این نمایش شدم و آنرا چون رودخانه جاری زندگی یافتم.
اگر طراحی صحنه و جایابی در سالن برای پرده های مختلف نمایش، بهتر ازاین انجام میشد کمک شایانی به بی نقص شدن نمایش می نمود.
هرچند بازیها همه یکدست نبودند اما ضعف بعضی بازیها به لطف قدرت کارگردانی، اثر چندانی بر نمایش نگذاشته است. با این وجود معتقدم به خصوص بازیگران مرد این نمایش، برای نقش های حسی چنین کاری باید به مراتب قویتر باشند و بازی خانمها بسیار قابل قبول تر و روان تر بود.
رویهم رفته از دیدن این نمایش
... دیدن ادامه ››
لذت بردم و آنرا در زمره یکی از بهترین کارهایی که تاکنون دیده ام میدانم و تماشای آنرا به دوستانم توصیه می کنم.
تقدیر را باخته ایم و یا در حال بازی با تقدیریم، نمیدانم! اما اینرا می دانم:
«...هرکس خودش بهتر از هرکس دیگری می داند که کجای یک رابطه ایستاده است...»